مکاتب، نظریهها و موضوعات توسعه
زمینه و گرایش عمومی نظریههای علوم اجتماعی:
گرایش عمومی در نظریهپردازی و روششناسی علمی رایج در دوران پس از جنگ جهانی دوم، میراث نظریات مدرنیستی و پوزیتیویستی بوده است. علم جدید از عصر روشنگری بر عقل و امکان شناخت عقلی و علمی و ترقی اجتماعی تأکید کرده بود. در دوران مدرن علم و عقل به جای دین و فلسفه وسیله کشف حقیقت به شمار آمدند.
همهٔ بزرگان اندیشه قرن نوزدهم از آگوست کنت گرفته تا مارکس، دورکهایم، اسپنسر و وبر بر جهتمندی تاریخ تأکید داشتند. هریک از آنها مفاهیم بنیادینی چون علم، وجه تولید، همبستگی و… رابرای فهم تاریخ عرضه میکرد.
الگوهای کلی نظریههای توسعه سیاسی:
در دورهٔ پس از جنگ جهانی دوم علمای سیاسی درپی عرضه نظریهای تجربی درباره چگونگی پیدایش فرآیند توسعه سیاسی برآمدند و به عبارت دیگر توسعه سیاسی در متن عوامل تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی صورت میگیرد و طبعاً نمیتواند در خلأ تحقق یابد.
الگوهای توسعه سیاسی:
الف) الگوی همبستگی
این الگو مبتنی بر جامعهشناسی کارکردی است. در این الگو اجزای نظام اجتماعی متقابلاً مرتبط به یکدیگر تلقی میشوند. به عبارت دیگر بخشهای مختلف جامعه نمیتوانند از لحاظ سطح توسعه فاصله زیادی با یکدیگر داشته باشند و نوعی ملازمت بین توسعه نیافتگی سیاسی و توسعه نیافتگی در سایر زمینهها و یا توسعه سیاسی و توسعه در سایر زمینهها قائل هستند.
ب) الگوی علمی
این الگو سعی دارد به کشف رابطهٔ علت و معلولی بین توسعه در حوزههای گوناگون زندگی اجتماعی بپردازد. در این نگرش توسعه سیاسی تابعی از گسترش شهرنشینی، اقتصاد شهری و یا عوامل دیگر تلقی میشود. این دیدگاه بر تابعیت مطلق توسعه سیاسی و اولویت تعیین کننده عوامل اقتصادی و اجتماعی در این فرآیند تأکید میکند.
در این برداشت به نقش عوامل سیاسی، ساخت قدرت، دولت و دیوان سالاری توجهی نشده است. برخی محققان همچون برینگتون مور معتقدند که توسعه نظام سیاسی از نظر تاریخی بر توسعه اقتصادی و اجتماعی اولویت داشته است.
توسعهٔ سیاسی در کشورهایی موفق شده که دارای الگوی تحول سیاسی زودرس در ساخت قدرت و تحول اقتصادی ـ اجتماعی دیررس بودهاند.
مکاتب نظریه پردازی در باب توسعه: الف) مکتب نوسازی، ب) مکتب وابستگی و ج) مکتب نظام جهانی
*- مکتب نوسازی:
الف) زمینههای پیدایش:
این مکتب محصول سه رویداد مهم در دوره بعد از جنگ جهانی دوم است: اولین رویداد ظهور آمریکا بعنوان یک ابر قدرت بود. رویداد دوم گسترش جنبش جهانی کمونیسم بود و رویداد سوم تجزیه امپراطوریهای استعماری اروپایی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین بود که باعث ظهور تعداد زیادی از کشور ـ ملتهای جدید در جهان سوم گردید.
ب) بنیادهای نظری:
این مکتب از لحاظ بنیادهای نظری مرهون نظریه تکاملگرایی و کارکردگرایی بود. از دیدگاه نظریه تکاملگرایی تغییرات اجتماعی لزوماً به صورت تکخطی به سمت پیشرفت در حرکتاند و این پیشرفت واجد خصیصه تمدن و انسانیت است. آهنگ تغییرات اجتماعی آرام و تدریجی است و نه انقلابی.
از دیدگاه نظریه کارکردگرایی کل جامعه همانند سیستمی است مرکب از بخشهای مختلف که هر یک کارویژههای خاص خود را دارد و بین اجزای سیستم روابط مکمل و متقابل وجود دارد.
ج) ویژگیهای مطالعات اولیه:
۱- از نظر روششناسی بحثها در سطح کلی و انتزاعی مطرح شدند.
۲- واحد تحلیل آنها دولت سرزمینی ملی بود و میتوان گفت نظریات نوسازی اساساً نظریات دگرگونی کشورهای ملی به شمار میروند.
۳- نوسازی فرآیندی مرحله به مرحله است که از یک مرحله ساده و ابتدایی آغاز میشود و در یک مرحله پیشرفته و مدرن ختم میشود.
۴- نوسازی فرآیندی متجانس آفرین است که میل به همگرایی در بین جوامع را افزایش میدهد.
۵- نوسازی یک فرآیند غربی شدن است.
۶- نوسازی یک فرآیند غیرقابل بازگشت است و همین که این جریان شروع شود قابل متوقف شدن نیست.
۷- نوسازی یک فرآیند رو به پیشرفت است.
۸- نوسازی یک تغییر تدریجی و تکاملی است نه یک تحول انقلابی.
۹- نوسازی یک فرآیند نظام یافته است که یک کل به هم پیوسته را تشکیل داده که همهٔ جنبههای توسعه به صورت دستهجمعی ظاهر میشوند نه بصورت انفرادی.
۱۰- نوسازی فرآیندی انتقالی است به این معنی که ارزشهای سنتی باید کنار گذاشته شود و ارزشهای مدرن جایگزین آنها شود.
۱۱- نوسازی فرآیندی درونزا است.
د) انتقادات وارده به مطالعات اولیه:
۱- منتقدان با توسعهٔ تک خطی و اینکه لزوماً کشورهای جهان سوم همان مسیر غرب را طی کنند مخالفاند.
۲- از نظر منتقدان بین سنت و تجدد ناسازگاری وجود ندارد.
۳- به دلیل انتزاعی بودن بحثهای این مکتب به دشواری میتوان دریافت که در مورد چه کشوری و چه دوره تاریخی بحث میکنند.
۴- از نظرمنتقدان، این مکتب از عامل مهم سلطه خارجی غفلت کرده است.
هـ) ویژگیهای مطالعات متأخر:
۱- در مطالعات جدید نوسازی سنت و تجدد به عنوان مفاهیمی متباین در نظر گرفته نمیشوند.
۲- از نظر روش تحقیق به جای ارائه بحثهای انتزاعی توجه خود را به موارد مشخصتر معطوف نمودند.
۳- از ارائه تحلیلهای تکمتغییری اجتناب میورزند و معتقدند هر یک از کشورهای جهان سوم میتوانند مسیر خاص خود را به سمت توسعه دنبال کنند.
۴- نسبت به گذشته نقش مهمتری برای عوامل خارجی در نظر میگیرند.
۵- اهمیت بیشتری برای پدیده ستیز اجتماعی قائل میشوند.
*- مکتب وابستگی:
الف) زمینههای پیدایش:
برخلاف مکتب نوسازی که توسعه را از دید غرب مورد بررسی قرار میدهد، مکتب وابستگی از دید جهان سوم به توسعه مینگرد.
این مکتب ابتدا در آمریکای لاتین و به عنوان واکنشی نسبت به شکست برنامه کمیسیون اقتصادی سازمان ملل برای آمریکای لاتین و نیز تحت تأثیر نومارکسیسم در اوایل دهه ۱۹۶۰ مطرح شد.
ب) ویژگیهای مطالعات اولیه:
۱- وابستگی را به عنوان فرآیندی بسیار عام در نظر میگیرند که در مورد همهٔ کشورهای جهان سوم صادق است.
۲- وابستگی به عنوان یک وضعیت «خارجی» قلمداد میشود یعنی وضعیتی که از بیرون تحمیل شده.
۳- وابستگی بعنوان یک وضعیت اقتصادی تلقی میشود که نتیجه جریان انتقال مازاد اقتصادی از کشورهای جهان سوم به کشورهای سرمایهداری غرب است.
۴- وابستگی به عنوان بخشی از قطببندی مناطق در اقتصاد جهانی قلمداد میشود.
۵- وابستگی و توسعه دو فرآیند ناسازگارند و توسعه در پیرامون غیرممکن است.
۶- این مکتب بر این اعتقاد است که ارتباط بیشتر با کشورهای مرکز به زیان کشورهای پیرامون تمام میشود.
۷- بهدلیل بعید بودن قطع رابطه نخبگان سنتی کشورهای پیرامون با کشورهای مرکز یک انقلاب سوسیالیستی برای عبور از سد این نخبگان سنتی حاکم لازم است.
ج) انتقادات وارده به مطالعات اولیه:
۱- این مکتب با تنزل به درجه لفاظی و شعارگویی منزلت علمی خود را از دست داده است.
۲- انتقاد دیگر میزان بالای انتزاعی بودن آن است.
۳- با تأکید زیاد بر عوامل خارجی نقش نیروهای محرکه داخلی مثل مبارزات طبقاتی و دولت نادیده گرفته میشود.
۴- به اعتقاد منتقدان این مکتب، وابستگی و توسعه میتوانند با یکدیگر همزیستی نمایند و وابستگی لزوماً به توسعه نیافتگی منجر نمیشود.
۵- این مکتب در تشریح دقیق آنچه دولتهای تازه استقلال یافته باید برای رسیدن به اهداف ملی خود انجام دهند ناتوان است.
د) ویژگیهای مطالعات متأخر:
۱- توجه بیشتری نسبت به وضعیتهای خاص وابستگی در طول تاریخ مبذول گردیده است.
۲- دولت در جهان سوم دیگر به عنوان یک دولت وابسته به بیگانه در نظر گرفته نمیشود.
۳- همزیستی بین وابستگی و توسعه را امکانپذیر میدانند.
*- مکتب نظام جهانی:
الف) زمینههای پیدایش:
۱- شرق آسیا که هنوز آهنگ رشد خود را حفظ کرده بود.
۲- بحرانی که در بین دولتهای سوسیالیستی پدید آمده بود.
۳- نظام سرمایهداری آمریکا دچار بحران شده بود.
ب) ویژگیهای مطالعات اولیه:
۱- واحد تحلیل در این دیدگاه نظام جهانی است.
۲- پژوهشگران این دیدگاه نمیتوانند برای پاسخ به سؤالات جهان شمول خود به دادههای جاری که در سطح ملی گردآوری شده اکتفا کنند.
ج) انتقادات وارده به مطالعات اولیه:
۱- تأکید زیاد بر مفهوم نظام جهانی باعث انعطافناپذیری و شیءگونگی پدیده نظام جهانی شده که گویی هیچ تأثیری از محیط نمیگیرد و تنها تأثیر گذار است.
۲- به دلیل شیءگونگی و غایت نگری، از مطالعه موارد خاص توسعه که در طول تاریخ به وقوع پیوسته غافل ماندهاند.
۳- بهجای تأکید بر طبقات و ستیزهای طبقاتی در عرصه تولید اهمیت بیشتری برای روابط مبادله و توزیع منافع در بازار قائل شدهاند.
+ لینکهای دانلود:
لینک دانلود پاورپوینت ارائه کنفرانس
لینک دانلود پیدیاف ارائه کنفرانس
لینک دانلود متن پیدی اف کنفرانس
+ تهیه کنندگان: خانمها منیره کیخا، وحیده سراوانی، سمیه آذرخرداد و صفیه ثوری
+ ویراستاری: فتحی
از تلاش گروههای پیشتاز در ارائه سمینار و زحمات ایشان تشکر و قدردانی می نمایم!
نماینده کلاس کیخایی