آیا در ایران پس از انقلاب زیر بنا بودن اقتصاد در عمل اثبات شد؟
این روزها وضع وخیم اقتصادی در ایران بویژه فشار بر طبقه متوسط آنقدر زیاد شده که جای فراخی برای ظهور اخلاق و انسانیت و ارزشهای والا باقی نمانده ..همه چیز خوب و عادی است تا زمانی که پای پول و مادیات و نیازهای غریزی وسط نیامده ..عموما همین که نیازهای ایرانی تهدید می شود نه دوست می شناسد نه خانواده نه همکار چه برسد به همسایه وهمشهری وهم وطن. معدود انسانهایی بسیار تربیت یافته و وارسته و با مناعت هستند که در این طوفان مادیات نمی لرزند وپای انسانیت می ایستند .دولت وحکومت در این مادی زدگی از همه بی رحم تر است . نمونه بارز این بی رحمی بی تفاوتی نسبت به مساله زمین ومسکن و به جان هم افتادن شهروندان بر سر قیمت خرید و فروش و اجاره مسکن است به گونه ای که قیمت مسکن در ایران با پایین ترین کیفیت ، از لاکچری ترین خانه ها با بالاترین کیفیت در توسعه یافته ترین کشورها بالاتر است و حکومت ذی نفع اصلی در این آشفته بازار است برای نمونه به آگهی های مزایده املاک نهادهای دولتی نگاه کنید تا ملاحظه فرمایید پشت پرده چه خبر است .این وضعیت چرخه ای از تباهی در روابط انسانی ایجاد کرده است . ایرانیان برای اینکه در چاه نیفتند دیگران را با آسودگی خاطر به چاه می افکنند و این امر را غیراخلاقی نمی دانند . من آن را نوعی راهزنی مدرن غسل تعمید داده شده می نامم .با این استدلال ساده که چون من تحت فشار هستم حق دارم دیگران را له کنم و حرجی بر من نیست !!!
زیرا خود را محکوم مناسباتی بی رحمانه و تحمیلی از بالا می بینند.شوربختانه همه در این چرخه تباهی قربانی مناسبات مادی هستند و چه درست گفت آن متفکر لیبرال که تورم دشمن اصلی اخلاقیات است .
در این روند تردید نکنید اگر اقتصاد و رفاه عمومی در ذیل توسعه پایدار سامان نیابد و حکومت بجای رقابت با مردم در حایگاه تنظیم گر عادل و بی طرف ننشیند چند صباحی دیگر فروپاشی اجتماعی و اخلاقی در ایران امری قطعی و اجتناب ناپذیر است وهمه در این مرداب مهوع و متعفن غرق و دفن خواهند شد.
آری جامعه ای که اقتصاد در آن زیر بنا باشد ارزش زیستن وبودن ندارد زیرا آن جامعه نیست لجنزار است.
…….
به این بهانه نگاهی می کنیم به کتاب
چرا مارکس حق داشت نوشته تری ایگلتون
در اینجا
پی نوشت :
لازم به تذکر است که بین مارکس و مارکسیسم تفاوت بسیار است و بین مارکسیسم وسوسیالیسم شکاف عمیقتر است و از همه بیشتر فاصله بین مارکسیسم و کمونیسم است . استالینیسم هم که اساسا شورشی بود علیه مارکسیسم زیرا ارزش محوری اندیشه مارکس عدالت بود و شوروی قتلگاه عدالت بود.
من همیشه بویژه سالهایی که اندیشه های مارکس را تدریس می کردم عدالتخواهی مارکس را ستایش می کردم و هنوز بر این باورم به همان میزان هم از مدل حکمرانی شوروی بیزارم و آن را نکوهش می کنم
https://t.me/andishkadeye_kherad