عاقبت بگومگو با شخص اول مملکت درباره اولویتهای کشور!!!
روایت دکتر غلامرضا مقدّم، قائممقام رئیس سازمان برنامه از طرح گزارش انتقادی سازمان برنامه در سال ۱۳۵۰ متضمّن پیشبینی انفجار سیاسی و اجتماعی در پایان برنامهٔ پنجم (۱۳۵۶) در حضور شاه
« من رفتم در جلسهٔ شورای اقتصاد که با حضور شاه تشکیل میشد. شاه پرسید «دستور جلسه امروز چیست؟» آقای هویدا گفت «گزارش مقدّماتی برنامهٔ پنجم و بودجهٔ سال ۱۳۵۱ کلّ کشور مطرح است و اگر اجازه میفرمایید مقدّم این گزارش را مطرح کند.» شاه هم گفت «خیلی خوب.»
پس از اینکه یکی دو صفحه خواندم و رسیدم به قسمتهای انتقادی، یکدفعه شاه گفت «بایست، بایست! این حرفها چیست؟ این مطالب چیست؟ باز این اکونومیستهای ما نشستهاند و این مطالب مزخرف را میگویند راجع به مملکت و تمام پیشرفتهای مملکت را نادیده میگیرند و بدبینی و یأس ایجاد میکنند.
کی به شما گفته این چیزها را بنویسید؟
اصلاً لازم نیست شما وارد این مسائل بشوید و ما خودمان میدانیم که چه کار کنیم. این کمبودهای مالی را هم که شما دارید و در این گزارش به آن اشاره کردهاید، مهم نیست. بله ما میدانیم کمبود مالی داریم، ولی ما خودمان همهٔ اینها را درست میکنیم. درآمد نفت ما از حدود دو میلیارد فعلی به زودی به پنج میلیارد دلار خواهدرسید و این تمام گرفتاریهای شما را حل میکند. من همه چیز را خودم مراقب هستم و شما فقط به کار خودتان مشغول باشید و به این کارها کار نداشتهباشید.»
گفتم «اگر اجازه بفرمایید بقیهٔ گزارش را به عرضتان برسانم.»
مجدداً شروع کردم به خواندن گزارش. چند صفحهٔ دیگر که خواندم باز شاه گفت «آقا ول کن» -بلند- «من که گفتم کمبودهای مالی شما را تأمین میکنم. شما لازم نیست نگران باشید.»
دیدم این اصلاً پرت است، همهاش صحبت از کمبود مالی میکند ، در صورتی که ما یک چیزهای دیگر داریم میگوییم.میگوییم عدم تعادل در وضع اقتصادی و اجتماعی مملکت به وجود میآید، ولی ایشان همهاش فقط صحبت از پول و درآمد بیشتر میکند.
به ایشان گفتم «اگر شاهنشاه اجازه بدهید به عرضتان برسانم که مسئله فقط پول نیست که برویم مثلاً با قرض از خارج تأمین کنیم یا اینکه درآمد نفت افزایش پیدا کند.مسائل اساسی مربوط به اولویتهای مملکتی است که باید یک تغییر اساسی در آنها دادهشود.
داشتن منابع مالی اضافی به تنهایی کافی نیست.
ما با فشار تورّمی شدید که در اثر افزایش بیرویهٔ هزینههای دولتی ایجاد شده، مواجه هستیم و این فشارها با فراهم شدن پول اضافی رفع نمیشود.
ما مواجه با کمبود منابع حقیقی و نه فقط منابع مالی هستیم.»
گفت «منظور از منابع حقیقی چیست؟»
گفتم «مثلاً در حال حاضر ما در کشور مواجه با کمبود سیمان هستیم. حدود سالی پنج میلیون تن سیمان تولید میکنیم ولی با این پروژههای دولت در سال احتیاج به ۱۲ میلیون تن سیمان است.»
گفت «خب وارد میکنیم.»
گفتم «بنادر و شبکههای حملونقل کشور ظرفیت واردکردن و حملونقل هفت میلیون تن سیمان در سال را ندارد.»
گفت «خب بنادر را توسعه میدهیم.»
گفتم «مسئله توسعهٔ بنادر و جادهها چیزی نیست که یکساله انجام بشود. لااقل هفت سال وقت لازم دارد.
بایستی آهنگ هزینههای دولتی را کم کنیم و منابعمان را از مصارفی که اولویت کمتری دارند به سوی هزینههای با اولویت بیشتر منعطف کنیم.»
گفت «مثلاً چی؟»
من منظورم هزینههای سرسامآور نظامی بود، او هم میفهمید. میخواست من را مجبور کند هزینههای نظامی را ذکر کنم.میخواست من را مجبور کند هزینههای نظامی را ذکر کنم و بکوبد توی سرم. چون نسبت به هزینههای نظامی خیلی حسّاسیت داشت.
من گفتم «ما به عنوان کارشناسان اقتصادی نمیتوانیم اظهار نظر کنیم. آن مقامات عالی سیاسی مملکت هستند که اولویتهای مملکت را تعیین میکنند.
وقتی اولویتها را تعیین کردند، دیگر نمیشود هم آ را داشت، هم ب را داشت، هم س را داشت، هم د؛ بایستی در داخل اولویتهای تعیینشده رعایت ظرفیت مالی و اقتصادی کشور را نمود و نباید اجازه داد که بین کلّ تقاضا برای این منابع و عرضهٔ آن اختلاف فاحش به وجود بیاید.»
در اینجا ایشان بلند شد و گفت *«مهملات و تئوری و این حرفها را قبول ندارم. شما اقتصاددانها نمیدانید چه دارید میگویید.
ما خوب میدانیم چه کار داریم میکنیم و آیندهٔ درخشانی برای مملکت در پیش داریم. شما بهتر است این حرفها را بگذارید کنار و به کارهای اساسیتر برسید.»
بلند شد، رفت و جلسه ختم شد.
منبع : پروژهٔ تاریخ شفاهی ایران – دانشگاه هاروارد