ذهن مجموعهای از تواناییهای فکری است که شامل هوشیاری، تصورات، ادراک، تفکر، قضاوت، زبان و حافظه میشود .
مغز همیشه برای دانشمندان قابل توضیحتر از ذهن بوده، یعنی چیزی که ما را از بقیه موجودات متمایز میسازد. ذهنی که به ما احساس مسئولیت، عذاب وجدان، شادی و غم القا میکند و باعث میشود تصمیمات متفاوتی را در زندگی بگیریم.
. تفاوت ذهن (Mind ) و مغز ( Brain ):
مغز را به یک کامپیوتر در سرتان تشبیه کنید که این کامپیوتر تمام فعالیت های شما را کنترل و هدایت می کند. مغز شما یک سخت افزار است که شامل مجموعه ای از اتصالات برقی, سیم کشی, قدرت پردازش و حافظه مورد نیاز برای عملکرد یک انسان می باشد.
اگر مغز را سخت افزار بدانیم بنابراین ذهن می تواند یک نرم افزار باشد. این سیستم عامل با استفاده از منابع پردازش گسترده مغز, اطلاعات را جمع آوری, ذخیره و مدیریت می کند. مغز و ذهن تفکیک ناپذیرند. آنها بخشی از یک سیستم هستند که بدون هم نمی توانند کار کنند.
برگردیم به مثال کامپیوتر که از سخت افزار ونرم افزار تشکیل شده و عملکرد آنها به یکدیگر وابسته است. تفاوت اصلی سخت افزار و نرم افزار, قابل لمس بودن سخت افزار است و می توان آن را جزء فیزیکی و قابل لمس دستگاه دانست. ( مانند مغز ) برخلاف آن, نرم افزار صرفاً از بیت و بایت تشکیل شده و به طور کامل غیرقابل لمس می باشد. همچنین می توان آن را جزء دیجیتال یک دستگاه به حساب آورد. ( مانند ذهن )
افکار توسط ذهن ایجاد می شوند. ما همه چیز را در مورد چگونگی عملکرد آن درک نمی کنیم اما ذهن دارای لایه های مختلفی از آگاهی است. دانشمندان معتقدند که ذهن آگاه کمتر از ۱۰% کل توان عملیاتی ذهن را تشکیل می دهند.
ذهن آگاه مسئول این عوامل است :
جمعآوری اطلاعات
ارزیابی و پردازش دادههایی که جمعآوری میکنید
پیدا کردن الگوها و مقایسه آنها
تصمیمگیری میکند و دستور میدهد
این امکان را برای شما فراهم میکند که متفکرانه به موقعیتها پاسخ دهید (به جای اینکه به صورت واضح واکنش نشان دهید)
کنترل حافظه کوتاه مدت شما
برخی دانستنی درباره ذهن عبارت است از :
۱- بسیاری از فیلسوفان بر این باورند که مغز آشکار کننده ذهن است و ذهن حالت درونی هوشیاری است.
۲- عقل گرایان همانند افلاطون بر این باورند که ذهن از طریق تفکر و استدلال به دانش میرسد، اما تجربه گرایان همانند ارسطو بر این باورند که ذهن دانش را از طریق تجربه به دست میآورد.
۳- دانشمندان مطمئن نیستند که حیوانات یا حتی ماشینهای ساخته شده به دست انسانها هم میتوانند از ذهن برخوردار باشند یا خیر.
۴- دانشمندان بر این باورند که ذهن انسانها به طور عمده از طریق انتخاب جنسی اجداد ما تکامل یافته
۵- اکثر دانشمندان بر این باورند که پخش کردن موسیقی کلاسیک تاثیر مشهودی بر افزایش قدرت ذهن نوزادان ندارد، اما در عین حال کودکانی که زدن یک ساز را یاد میگیرند میتوانند تواناییهای ذهنشان را بیشتر از کودکانی که ساز بلد نیستند توسعه بدهند.
۶- بودا ذهن را پر از میمونهای مستی تعریف میکند که این طرف و آن طرف میپرند، جیغ میزنند و همینطور مدام صحبت میکنند. طبق گفته بودا، ترس یک میمون خاص است که صدایی بلند دارد. بودا همچنین به مدیتیشن به عنوان راهی برای رام کردن میمونهای مست ذهن نگاه میکند.
۷- ذهن انسان روزانه ۱۲ تا ۵۰ هزار فکر تولید میکند که این بسته به این است که شخص چقدر متفکر است. اکثر این تفکرات هم در مورد محیط اجتماعی و خود ما هستند.
۸- روان شناسان اعلام کردهاند که در ذهن افرادی که تمایل به خودکشی دارند زمان به نظر آرامتر میگذرد.
۹- وقتی ما خاطرهای را به یاد میآوریم، در واقع آخرین باری که خاطره را به یاد آوردهایم را به یاد میآوریم!
۱۰- سازمان سیا پروژهای را برای آزمایش کنترل ذهن با استفاده از LSD انجام داده بود. آنها حتی سعی کردند که از این ماده مخدر استفاده کنند تا به طور کامل حافظه مامورین سی آی اِی را پاک کنند!
۱۱- دانشمندان بر این باورند که ذهن برای اینکه بیش از حد پر نشود، سریعتر فکر کند، اطلاعات جدید را راحتتر جذب کند و از مشکلات احساسی جلوگیری کند یک سری خاطرات را خودش فراموش میکند!
۱۲- بیش از ۱۰۰ دانشمند ثابت کردهاند که جرم و جنایت ۵۰ درصد تحت عوامل ژنتیکی است و عوامل محیطی همچون تربیت، فقر و تبعیض مسئول ۵۰ درصد دیگر هستند.
۱۳- میانگین زمانی که طول میکشد عشقی را فراموش کنیم ۱۷ ماه و ۲۶ روز است!
۱۴- وقتی خسته یا گرسنه هستید، نه گفتن یا داشتن هدفی خاص برایتان سختتر میشود.
۱۵- ذهن انسان بین ۳۰ تا ۷۰ درصد اوقات برای خودش پرسه میزن
هدف از طرح گزاره های بالا که قابل مناقشه است این است که بگوییم برخلاف تصور اولیه و جاری ذهن واقعیتی پیچیده و مرموز است که لزوما در در اختیار. اراده ما نیست بلکه بیشتر ما در اختیار ذهن هستیم به گونه ای که می توان برای ذهن هر انسان ؛ وجودی تا حدودی مستقل از او در نظر گرفت یا تصور کرد. شاهد آن مفهومی به نام خطاهای ذهنی است که در واقع نوعی فریب انسان توسط ذهن است. خطاهای ذهنی یا شناختی قضاوتهای غیر منطقی و نادرستی هستند که ذهن انسانها بر اساس برخی از شواهد، استدلالها و الگوهای متداول انجام میدهد. این خطاهای ذهنی مشکلات بسیار زیادی را در طول زندگی برای افراد مختلف بهوجود میآورند.
خطاهای شناختی، زیرمجموعههای زیادی دارند که این زیرمجموعهها و تقسیم بندیها، گاهی مرزهای مشخص هم ندارند و دارای هم پوشانی هستند.
از میان انواع تقسیم بندیها و اصطلاحات حوزه ی خطاهای شناختی شاید دو اصطلاح سوگیری های شناختی [۱]و تحریف های شناختی [۲]رایجتر از بقیه باشند:
فهرست برخی از انواع خطاهای شناختی از نوع سوگیری عبارت است از:
تمرکز بر آخرین اطلاعات [۵]
اثر لنگر انداختن[۶]
خطای تمرکز بر اطلاعات در دسترس [۷]
اجتناب از تعارض شناختی [۸]
تفکر کلیشه ای [۹]
فهرست برخی از انواع تحریف های شناختی نیز عبارت است از :
تفکر همه یا هیچ [۱۰]
تعمیم دادن [۱۱]
درس جبر محیطی در گفتگو[۱۲] یا بایدها
برچسب گذاری بر روی خود و دیگران [۱۳]
بزرگنمایی و کوچکنمایی [۱۴]
حذف رویدادها و اطلاعات مثبت [۱۵]
پریدن به نتیجه بدون طی شدن مسیر [۱۶]
شخصی کردن و به خودگرفتن[۱۷]
ذهن خوانی [۱۸]
خطای هاله ای [۱۹]
فیلتر کردن
فیلتر کردنِ ذهنی، به معنای بی توجهی به نکات مثبت یک موقعیت و تمرکز بر نکات منفی آن می باشد. حتی درصورتی که جنبه های مثبت آن موقعیت یا فرد، بیشتر از جنبه های منفی آن باشد؛ بازهم تمرکز شما منحصرا بر روی نکات منفی خواهد بود.
مثال: زمان بررسی عملکردتان در شرکت فرارسیده و مدیرتان چندین بار از سختکوشی شما تعریف و تمجید می کند ولی در پایان کار، پیشنهادی برای بهبود عملکردتان ارائه می دهد. شما جلسه را با احساس ناامیدی ترک می کنید و تمام روز فقط به آن پیشنهاد فکر می کنید.
تفکر قطبی
بدین معناست که دربارۀ خود و جهان پیرامونتان به شیوۀ “همه چیز یا هیچ چیز” فکر می کنید. به عبارت دیگر شما همه چیز را سیاه یا سفید می بینید بدون هیچ حالت خاکستری.
مثال: در آخرین آزمون تان نمرۀ ۱۵ گرفتید؛ با وجود اینکه در آزمون های قبلی نمرات ۱۸ به بالا کسب کردید ولی معتقدید اصلا دانشجوی خوبی نیستید.
تفکر “همه چیز یا هیچ چیز”، معمولا به استانداردهای غیرواقعی شدیدی در مورد خودتان و دیگران منجر می شود که می تواند بر روابط و انگیزه تان اثر بگذارد. افکار سیاه یا سفید می توانند زمینه ساز شکست شما هم باشند.
مثال: شما تصمیم گرفتید رژیم غذایی سالمی را دنبال کنید اما امروز وقت نمی کنید غذا درست کنید و مجبورید همبرگر بخورید ولی فورا به این فکر می کنید که رژیم غذایی تان را خراب کردید و تصمیم می گیرید دیگر ادامه ندهید.
وقتی درگیر تفکر قطبی شوید، همه چیز را به شکل “این یا آن” طبقه بندی می کنید که این کار می تواند باعث شود پیچیدگی های بسیاری از افراد یا موقعیت ها را از دست دهید.
تعمیم افراطی:
تعمیم افراطی بدین معناست که یک اتفاق منفی را به همه موقعیت ها تعمیم می دهیم. افرادی که این خطای شناختی را دارند معمولا از لغاتی مثل “همیشه”، “هیچوقت”، “همه چیز” یا “هیچ چیز” استفاده می کنند.
مثال: در جلسه ای صحبت می کنید ولی پیشنهادهای شما در پروژه، لحاظ نمی شود. شما با این فکر، جلسه را ترک می کنید که “من شانس پیشرفتم را از دست دادم. هیچوقت درست صحبت نمی کنم”.
همچنین تعمیم افراطی می تواند در قالب افکاری راجع به دنیا و رویدادهای آن نیز باشد.
مثال: دیر شده و باعجله به سمت محل کارتان می روید. سر راه با چراغ قرمز روبرو می شوید و به خودتان می گویید: “هیچ وقت شانس ندارم.”
بعد از این توضیحات است لازم است بیشتر درباره ذهن و مکانیسم های آن بحث کنیم
ذهن یک وظیفه اساسی دارد و آن هم حفظ بقای ماست . ذهن به شکل خودکار در قبال هر چیزی که منجر به بقا و دوام ما می شود واکنش نشان می دهد فرصت ها و تهدید ها بر اساس اولویت بقا در ذهن تعریف می شوند. مقایسه و طبقه بندی مقولات در ذهن بر همین اساس انجام می شوداما همین ویژگی ها و همین کاکردها می تواند منشا اضطراب ها و تنش های فراوان در ما شود و متاسفانه می شود. ذهن چیزی از اینده نمی داند و مبتنی بر تجربه های گذشته برای امروز الگو سازی می کند. اگر یک بار در جاده ای زیبا تصادف کردیم ذهن همیشه جاده های زیبا را برای ما تداعی کننده حادثه می کند. همه خاطرات ما در گذشته در مواقع مختلف و در کمترین زمان به یاد ما می اورد و احساسات گوناگون را به ما القا می کند که اغلب هم احساسات بازدارنده است .اگر ذهن و کارکردهای آن را نشناسیم او بر سرزمین وجود ما مستولی خواهد شد و به مصداق این شعر که
رشته ای بر گردن ما افکنده دوست
می برد هر جا که خاطرخواه اوست
قدرت تشخیص سره از ناسره و صواب و خطا را از ما می ستاند. فراموش نکنیم ذهن دنبال بقاست اما ما به بقا اکتفا نمی کنیم و دنبال پیشرفت هستیم و این تضاد منشا اضطراب و تنش های روانی است .
بگذارید مصداقی تر و دقیق تر از کنش های ذهن صحبت کنم. برخی در رانندگی بیشتر از انکه به خودروها توجه کنند به نیت خوانی رانندگان توجه می کنند. اینکه راننده دست راستی نمی خواد به من راه بده راننده دست چپی فرهنگ رانندگی نداره راننده عقبی تازه به دوران رسیده است راننده جلویی بی فرهنگ است و از این دست داوری ها که اغلب بی اساس و اشتباه است . اما چرا برخی از ما دچار چنین داوری ای نادرست می شویم و بعد از ان و بر همین اساس رفتارهای نادرست تر انجام می دهیم . ذهن بر اساس تجارب گذشته و شنیده و دیده ها و طبقه بندی انها چنین تصوراتی را به ما القا می کند. اغلب پیش داوری ها اینگونه هستند . مثلا سفری به منطقه ای می کنیم و تجربه خوشایندی از تعدادی از اهالی ان منطقه داریم بنا براین ذهن این قاعده را به ما القا می کند که مردمان ان منطقه همه خوب و مهربان و مهمان نواز هستند و بالعکس بر اساس یک تجربه منفی اینگونه القا می کند که مردمان خوبی نیستند و ما با تکرار این القای ذهن این باور را در خود نهادینه می کنیم. در حالی که واقعیت لزوما اینگونه نیست . یک انسان اگاه و مسلط به خویشتن بازیچه ذهن و القائات و دسته بندی های کلیشه ای آن نمی شود.بلکه با تکیه به مشاهدات و واقعیات ارزیابی انجام داده و تصمیم گیری می کند. بازی های ذهنی در تحلیل های اجتماعی و سیاسی هم بسیار گمراه کننده است اغلب تحلیل های عامیانه بجای انکه مبتنی بر شواهد و اطلاعات و واقعیات باشد مبتنی بر طبقه بندی و الگوهایی است که ذهن از گذشته پیش روی ما قرار می دهد. البته این الگوها همیشه غلط نیستند اما لزوما درست هم نیستند. برای مثال مشاهده یک رفتار در گذشته از یک کنشگر بدین معنا نیست که در وضعیت مشابه هم همان رفتار را تکرار کند و شاید متغیرهای دیگری نیز در بروز رفتار موثر باشد اما ذهن قدرت تشخیص این مساله را ندارد و صرفا تجربه ماضی را می فهمد. یکی دیگر از بازی های ذهنی که منجر به بروز اضطراب در انسان می شود رویا پردازهای ذهنی است. ذهن قدرت تصور بالایی داردشاید همه پیشرفتهای بشر مدیون همین تصور قوی ذهن باشد. اماهمین قدرت بالای تصور می تواند منشا اضطراب هم باشد زیرا وضعیت ها و موقعیت های ناممکن و خیالی را بعنوان واقعیت پیش روی ما قرار می دهد. برای مثال در استانه سفر همه تهدیدات احتمالی یک سفر را پیش روی ما قرار می دهد تا مبادا بقای ما خدشه دار شود اما همین مساله منجر به نگرانی و دلواپسی و اضطراب هم می شود که مبادا حادثه ای رخ دهد. اضطراب کنکور و ازمون ها القای ذهن است اینگونه که اگر موفق نشوی این شکست غیر قابل جبران است زیرا در گذشته برای برخی غیر قابل جبران بوده اما ذهن برای بسیاری هم فرصت ساز بوده و از آن مهمتر اینکه چرا باید ازمون موفقیت امیز نباشد.اغلب سو تفاهم های رفتاری و ارتباطی ناشی از مداخلات ناصواب ذهنی است . اینکه نیت خوانی کنیم اینکه بر اساس ظاهر درباره باطن دیگران داوری کنیم همه فریبکاری ذهنی است و باید بسیار مراقب آن بود. تحلیل مکانیسم ها عملکرد ذهن بسیار بحث مفصلی است و می توان ان را از زوایای گوناگون ادامه داد انچه مهم و کلیدی است این است که بدانیم اولا ذهن تابعی از نفس و وجود ما نیست ثانیا القائات آن همیشه درست و دقیق نیست ثالثا فهمی از اینده ندارد و معطوف به گذشته است و رابعا بیشتر از این که پیشرفت ما را در نظر بگیرد بقای ما را اولویت می داند و خامسا منشا بسیاری از اضطراب ها و دلنگرانی ها ذهن است .
[۱]-Cognitive Biases
[۲] -Cognitive Distortions
[۳] – Overconfidence Bias
[۴] – Confirmation Bias
[۵] -(Recency Bias)
[۶] -Anchoring
[۷] – Availability Bias
[۸] -Cognitive Dissonance
[۹] – Stereotype
[۱۰] – All or nothing
[۱۱] – Over-generalization
[۱۲] – Should Statements
[۱۳] – یا Labeling
[۱۴] – Magnification / Minimization
[۱۵] – Disqualifying Positives
[۱۶] – Jumping to Conclusions
[۱۷] – Personalization
[۱۸] – Mindreading
[۱۹] -Halo Effect
بخش های ۱تا۵ این درس گفتار را در اینجا بخوانید