تأملی در تعبد بعنوان بخش لاینفک دین
واقعیت این است که همه منظومه دینی را نمی توان را با عقل و اختیار و انتخاب فهمید . تعبد و تسلیم و ایمان جوهره دین است و مومن و مسلم را گریزی از آن نیست. این مهم بیشتر به کار کسانی می آید که سعی می کنند همه امور دینی را وجهه عقلی و علمی و اعتباری بدهند.البته همه دین هم تعبد نیست و جا و فضا برای خردورزی وجود دارد اما انطباق عقل و دین الطاق نعل بالنعل نیست . آزادی و اختیار انسان هم در دایره دینداری محدود است در نتیجه نمی توان دیندار بود و مطلقا خود را آزاد و مختار و عقل مدار دانست . زندگی دینی یک حرکت دورانی بین این دو ساحت است از این رو بزرگانی مانند مولانا و…آنقدر بر طبل تقدیر و جبر کوبیدند که به اشعری مسلکی منتسب شدند.
چون قضا آید شود دانش به خواب
مه سیه گردد بگیرد آفتاب
چون قضا آید فرو پوشد بصر
تا نداند عقل ما پا را ز سر
چون قضا آید شود تنگ این جهان
از قضا حلوا شود رنج دهان
چون قضا آید طبیب ابله شود
و آن دوا در نفع هم گمره شود
صدره مخلص بود از چپ و راست
از قضا بسته شود کواژدها
گفت إذا جاء القضا ضاق الفضا
تحجب الأبصار إذا جاء القضا
درایه ٣۶ سوره احزاب خداوند به صراحت می فرماید
و ما کانَ لِمُؤْمِن وَ لا مُؤْمِنَه إِذا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً
هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد; و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!
هر چند از منظر تفسیر وضعی این آیه در میان ایاتی آمده که به روابط زن و مرد و بحث ازدواج و ماجرای ازدواج پیامبر با زینب بنت جحش همسر سابق زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر می پردازد اما از منظر تفسیر موضوعی به اصل مهمی اشاره دارد که در عبارات بالا صرفا به آن اشارتی شد.