دو خوانش یا قرائت از اخرالزمان گرایی در ایران وپیامدهای عینی آن در زندگی مردم
می دانید چرا قرون وسطی در مسیحیت دوران تاریکی نام گرفته ؟ علت آن عدم پیشرفت جوامع آن زمان و حاکمیت مطلق خرافات به نام مسیحیت و چاق وچله و غنی شدن مداوم کلیسا و اسقف ها وکشیش ها در مقابل نحیف وفقیر شدن مردم است که دوران سیاه و تاریک و طولانی ای را برای آنها رقم زد. ارباب کلیسا هم دایم می گفتند صبر کنید مسیح باز می گردد وهمه چیز درست می شود امامسیح بعد از هزار سال بازنگشت و مردم مایوس ونا امید پرسیدندپس مسیح کجاست ؟ یک روایت جدید از بازگشت مسیح ، جهان غرب مسیحی را وارد دوران تازه ای کرد و اینکه عیسی مسیح به معراج رفته به جهان فقر وبدبختی و ویران و مملو از جهل و خرافات باز نمی گردد بروید دنیا را طوری بسازید که شایسته ظهور مسیح باشد . از درون همین اندیشه دینی و اعتقادی زمینه های ظهور پروتستانیسم و رنسانس بعنوان پیش درآمدهای مدرنیسم جوانه زد وهمانی شد که شد و جهان غرب به مراتبی از آبادانی و قدرترسید که شرح آن در هزاران کتاب وتحقیق آمده . با غلبه این روایت دوم از شرط بازگشت مسیح مومنان ایمان آوردند چه مسیح بازگردد و چه باز نگردد هدف حاصل شده و یک تمدن وارد بازی برد/ برد شد . آنچه که ماکس وبر بعنوان روح سرمایه داری وپروتستانیسم می گوید روایت آکادمیک و جامعه شناسانه همین خوانش است .
به نظر می اید برخی در ایران بدین علت دغدغه پیشرفت توسعه و رفع مشکلات را ندارند و حتی در برابر ان ایستادگی می کنند وبه توصیه های علمی و دلسوزانه نخبگان وکارشناسان توجه نمی کنند ، زیرا به خطا و متکی بر خوانش واپس گرا از برخی روایات ونصوص ( نزدیک به انجمن حجتیه ) معتقدند تلاش برای آبادانی و رفع فقر و عقب ماندگی مغایر با زمینه سازی ظهور امام زمان است و دخالت ناصواب و بی نتیجه در تقدیر الهی است اینان بر این باورند که اگر مشکلات و دردها و رنج های مردم کاهش یابد دیگر چه نیازی به فرهنگ انتظار مهدی صاحب الزمان است ؟ و دیگر مشکلی باقی نمی ماند که نیازی به ظهور امام منتظر باشد!! و شوربختانه همین نگرش و باور که جرات بیان صریح آن را ندارند در عمل مانع پیشرفت وتوسعه می شود و با سکوت و انفعال حوزه های علمیه و دانشگاهها روشنگری لازم صورت نمی گیرد و ایمان روشن بینانه و معرفت دینی رهایی بخش ترویج نمی شود.
آیا زمان آن نرسیده که باورمندان به اخرالزمان و ظهور مقدر صاحب العصر و الزمان، به فلسفه ظهور طور دیگری بنگرند و علت عدم ظهور را شایسته نبودن وضعیت و منزلت فکری و اعتقادی و مادی مسلمانان بویژه شیعیان بدانند؟ و اینگونه بیندیشند تا زمانی که پیروان و رهروان آیین ومکتبی از نظر قدرت مادی و علمی و فرهنگی در جهان به مرتبه بالایی از پیشرفت نرسند و حال و احوال آنها الگوی دیگران نشود و در دیگران غبطه و رشک و تمنا ایجاد نکند امام ایشان ظهور نخواهد کرد زیرا او فی الواقع امام زمان است و زمان ظهور زمانی است که شایستگی پذیرش امام فراهم باشد و شایستگی در شباهت است نه اختلاف. بدین معنا که انسان جاهل و خرافه پرست و فقیر و بازیچه دست ارباب قدرت و ثروت نمی تواند منتظر امام زمان باشد.
از درون اخرالزمان گرایی اول که ریشه در باورهای قرون وسطایی کلیسا دارد فقر و عقب ماندگی و خرافات و علم ستیزی و بی اعتنایی به دانش و هنر و جهان گرایی و اختلاف وستیز در می آید اما از اخرالزمان گرایی دوم پیشرفت خواهی و تلاش عقلانی وعلمی و انسانی برای ساختن جامعه ای پیشرو و متمدن و قدرتمند و مردم سالار و الگو و رشک برانگیز شایسته ی امام زمان .
به نظر شما در ایران کدام باور به اخرالزمان و مهدی موعود در تاروپود نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری دست برتر را دارد و زمام امور را در دست گرفته است و نتایج آن چه بوده ؟ ایا زمان یک اجتهاد بزرگ اعتقادی در این خصوص نرسیده تا از درون یک باور ریشه دار دینی و اعتقادی، رهیافتی رهایی بخش برای درد ها و رنج های مردمان استخراج گردد؟ تا هم باورها از گزند تحریف و تخریب در امان بماند و هم زندگی و زمانه مردمان سامان یابد.