زلزله منزلتی : اندر استاد ادبیات شدن یک مداح شناخته شده
مدتی قبل نوشتم زبان ما دچار کژتابی شده و معانی و منظور را درست منتقل نمی کند و نقش اصلی در این کژتابی را صاحبان قدرت ایفا می کنند. دیگر واژه دکتر و ایت الله و استاد و نویسنده و شاعر و سیاست مدار و وزیر و وکیل و……تداعی های سابق را ندارد. تفکیک جنس اصل و اورجینال از فیک و قلابی کار سختی شده . قدرت زیاده خواه خاصیتی تمامت خواه دارد همه جا را می خواهد ببلعد .قدرت مهار نشده و بی اخلاق از هیچ حوزه ای چشم پوشی نمی کند. از خیابان و کوچه و خانه و دانشگاه و پارک شروع می شودو کم کم وارد حوزه های دیگر اجتماعی مثل مناصب و موقعیت های اجتماعی می شود. برای مثال مجالس روضه که مختص ایام شهادت و سوگواری بود کم کم به تولدها هم رسید و به جای سینه زنی مراسم دست زنی تحت عنوان مولودی ابداع شد و رسانه رسمی هم ان را ترویج کرد تا مبادا این طبقه از این فرصت برای جمع شدن و خود نمایی و درواقع قدرت نمایی محروم بماند. در سینما کارگردانانی وارد عرصه شدند تا اصطلاحا فضای غالب در سینما را بشکنند و باسفارش پروژه های میلیاردی به انها حمایت شدند. حتی خواننده هایی ساخته شدند تا صدای شبیه خوانندگان محبوب عامه مردم اما خارج نشین داشته باشند اما مضامینی متفاوت را زمزمه کنند و حتی مداحان شعر و موسیقی اوازه خوانان مشهور و محبوب عامه پسند را خواندند .این ولع سیری ناپذیری دکترا گرفتن مدیران سن و سال دار دولتی و سرایت ان به طبقه روحانیت مقدمات این زیاده خواهی بود . روحانیان دیگر از اینکه اخوند و حجت الاسلام خوانده شوند لذتی نمی بردند یدک کشیدن پیشوند دکتر حال دیگه ای داشت و اصلا مهم نبود که زبان و ذهن فرد در طراز یک دکترای دانشگاهی باشد یا خیر؟ همین قصه در دانشگاه هم شروع شد به تدریج افراد کم مایه و درس ناخوانده اما دارای مدرک دکتری وارد دانشگاه شدند و حتی مراتب ارتقای علمی را هم در چارچوب نظام پوسیده اموزشی طی کردند که بارزترین آن همین دام فریبنده مقالات ای اس ای است . کار به جایی رسید که افرادی در کرسی استادی نشستند که هیچ شباهتی به استادان و پژوهشگران و فرهیختگان نداشتند نه در ظاهر نه در زبان و ادبیات و لحن و نه در دانش و طرز فکر و اندیشه…نزول سطح علمی کشور بویژه در علوم انسانی در سالهای اخیرنتیجه طبیعی این فرایند بود و بی میلی دانشجویان به کلاس و درس و بحث و سیل مهاجرت انها به خارج از کشور کاملا قابل پیش بینی بود. انتصاب ناشایستگان در سمت های بالای اجرایی هم نمونه دیگری است . افرادی بر مناصب بالا و حساس نشستند که از ابتدایی ترین صلاحیت های فردی و تخصصی محروم بودند و اموزش ها و تربیت های لازم را نداشتند . حتی سخن گفتن و لباس پوشیدن در خور جایگاه خود را بلد نبودند و وقتی هشداری از سیستم بوروکراسی دریافت نکردند ضرورت یادگیری را نیز انکار کردند . متاسفانه باید بگویم این ولع سیری ناپذیر خود بخود متوقف نخواهد شد. ورود یک مداح شناخته شده بعنوان استاد ادبیات به دانشگاه تهران و حمایت جماعتی هم سنخ او از این اقدام چنان عجیب نیست و این رخداد درداور را باید با ملاحظه چنین دیرینه ای درک کرد. تصور کنید دانشگاه تهران از استادانی مثل شفیعی کدکنی و محمد معین و ناتل خانلری و و پور داود و سعید نفیسی و بدیع الزمان فروزانفر و حتی قیصر امین پور به چهره های مشعشعی مانند این جماعت قدرت طلب و زیاده خواه رسیده کاملا قابل پیش بینی بود که همه ساحت های زندگی اجتماعی که از حداقل منزلتی برخوردار باشد توسط این جریان مصادره خواهد شد تا جبرانی باشد برای منزلت نداشته ایشان . لازم است تاکید کنم هر قشر و طبقه ای در جامعه از کارکرد و احترام خود برخوردار است اما انحراف جایی است که اصناف برای تصرف جایگاه یکدیگر بدون صلاحیت لازم به همدیگر تعرض می کنند و وضعیتی را به وجود می اورند که من ان را زلزله منزلتی می نامم.