شادی یا خوشبختی ناشی از گذر است نه داشتن و بدست اوردن
یکی از بازی های زندگی با انسانها ؛ فریب هایی است که ذهن و احساسات به ما تحمیل می کنند. خوب است بدانیم بر خلاف تصور عموم؛ ذهن و احساسات در اختیار ما نیستند بلکه ما در اختیار آنها هستیم. برای مثال ذهن دایم به ما القا می کند اگر فلان چیز را به دست بیاوری یا بهمان چیز را داشته باشی مانند مدرک و پست و مقام و خانه و ماشین و پول و ثروت و زیبایی و ..خوشبخت خواهی شد (و ای کاش خوشبخت شدن اینقدر ساده بود )و انسانهای ساده لوح برای بدست اوردن این سراب؛ وارد یک بازی بی پایان در زندگی برای بدست اوردن خواسته ها می شوند و البته وقتی انها را بدست می اورند مدتی کوتاه احساس شادی و خوشبختی می کنند دقیقا مانند لذت خوردن غذای چرب و لذیذ اما دریغا که این احساس پایدار نیست و بعد از مدتی ملال ناشی از داشتن و میل به داشتن چیز دیگری و تجربه های جدید سراغ ما می اید و دوباره بازی جدید …و تراژدی اینجاست که عمر و فرصت و امکانات و توانایی و شانس انسان انقدر محدود است که در زندگی چندبار بیشتر امکان بازی ندارد…
در نتیجه زندگی خردمندانه این است که شادی را در گذرها و لحظات حال جستجو کنیم نه در داشتن و بدست آوردن ها و موقعیت های دور و آرزوهای محال و وعده های نا محسوس.
خوشبختی مقصدی نیست که همه وجودمانو سرمایه عمرمان را برای رسیدن به آن خرج کنیم بلکه مسیری است که در آن حرکت می کنیم. دقایق مشاهدات و ارتباطات ماست . شادی و خوشبختی یک حس و نگاه و بینش و رفتار است …معیارهای بیرونی برای خوشبختی و شادی؛ فریبی بیش نیست که دیگران برای تامین منافع خود برای ما تصویر می کنند هر کس باید خوشبختی خودش را تصویر ؛ احساس و زندگی کند…. این یعنی زندگی اصیل
پی نوشت:
به نظر من خوشبختی چیزی نیست جز سلامتی و شادی….و چیزی مهمتر از شادی در زندگی نیست هر حس خوبی در نهایت به شادی می رسد و البته شادی احساس عمیق رضایت است نه لودگی و هیجان و بی عقلی…