اصالت در سیاست ورزی یعنی چه؟
سیاست ورزی در یک تعریف انسانی ترین و اخلاقی ترین کنش است اگر مبنا و چارچوب و اصالت داشته باشد و غیر سیاسی بودن مترادف با همه بدی ها و رذیلت هاست. بنابراین کسی افتخار نکند که سیاسی نیست زیرا سیاسی نبودن یعنی انسان نبودن و مقید به اخلاق نبودن و وجدان نداشتن و فقط تا نوک دماغ را دیدن. غیر سیاسی بودن شرم آور است نه افتخار امیز.
اما انچه سیاسی بودن را محترم و شرافتمندانه می کند اصالت داشتن ان است. مبادا سیاسی بودن با سیاسی کاری و پدرسوختگی و شارلاتانیزم یکی انگاشته شود.
اصالت در سیاست ورزی یعنی سیاست را در خدمت کاهش رنج انسانها دانستن؛
سیاست را فقط تا مرزهای حرمت اخلاق پیش راندن و نه بیشتر
سیاست را در خدمت رفاه و شادی شهروندان بکار گرفتن.
سیاست را ابزار تحقق عدالت دانستن و بکارگرفتن.
کنش گر سیاسی اصیل نه شیفته سیاست مداری است و نه از سیاست مداری کینه دارد معیار تایید یا تقبیح سیاست مداران را میزان تقرب و نزدیکی آنها به تخصص و خدمت و دلسوزی و کارنامه آنها می داند. اصالت یعنی حمایت و کمک به سیاست مدارانی که خدا را ناظر بر همه اعمال خود می دانندو جز برای تامین رضایت مردم قدم بر نمی دارند و جز با مشورت با خردمندان و دانشوران تصمیم نمی گیرند و استبداد رای ندارند و برای کاری که می کنند منتی بر مردم ندارند و بالعکس سیاست مداران خودشیفته و خودکامه و نابلد و نامردمب را نقد و رد کردن و از اریکه ی قدرت به زیر کشیدن.
واقعا از این کنش می توان اقدامی را اصیل تر و محترم تر و اخلاقی تر و الهی تر و مقدس تر دانست؟