خدا در نگاه اسپینوزا فیلسوف هلندی قرن هفدهم
بخش اول
خدا در نگاه اسپینوزا فیلسوف هلندی قرن هفدهم
بخش اول
امیر دبیری مهر
مطالعه کتاب مساله اسپینوزا نوشته ی اروین یالوم در اسفندماه گذشته باعث شد که در فروردین امسال کتاب روح اسپینوزا نوشته نیل گراسمن با ترجمه مصطفی ملکیان را اغاز کنم. در یک کلام در حوره فلسفه و کلام و الهیات شاهکاری است و ای کاش متن روان و قابل فهمی داشت تا همه از این منبع فیض بهره مند شوند. بنابراین تصمیم گرفتم به تدریج پاره هایی از این اثر را اینجا به زبان ساده بازنویسی کنم تا شاید افراد بیشتری از این اثر بهره مند شوند.
یکی از جاذبه های این کتاب الهیات اسپینوزاست . او خدا را وجودی خارج از عالم نمی داند. بدین گونه که ما انسانها خدا را جدا از خود و اغلب در آسمانها تصور می کنیم به مثابه معماری که خانه ای به نام جهان را ساخته به نظر اسپینوزا همه ی انچه که در جهان و کیهان هست درون خداست و خدا بیرون از خلقت نیست و جهان درون خداست .بنابر این چیزی جز خدا وجود ندارد و جهان جزیی و جلوه ای از خداست . خدا یگانه ای است که در جنب او دیگری وجود ندارد بنابر این طبیعت جسم خداست . در ضمن خدا وجود یا هستومندی است مستقل که به غیر از خودش وابستگی ندارد همه موجودات وابسته به وجودی دیگر هستند جز یک واجب الوجود و ضروری الوجود و علت العلل که آن خداست. خدا بی زمان و سرمدی است و زمان هم بخشی از خداست زیرا زمان هم بخشی از هستی و مخلوق خداست و زمان بیرون از خدا معنا ندارد از این رو پرسش از اینکه خدا چه زمانی جهان را آفرید پرسشی ابلهانه است زیرا زمان جدا از جهان نیست و خلقت هم درون خداست.
نکته جالب اینجاست که اسپینوزا ازمباحث الهیات و هستی شناسی و انسان شناسی خود نتایجی میگیرد برای بهزیستی انسان و جامعه. متافیریک مد نظر او معطوف به دانستن محض نیست بلکه ناظر به زندگی ارام و خوش و پایدار است که این مهم نیازمند بحث بیشتر است.
این بحث ادامه دارد
https://t.me/andishkadeye_kherad