نفس های پایانی جامعه انضباطی
به بهانه جنجال پیرامون اخراج معلم قائم شهری
نفس های پایانی جامعه انضباطی
به بهانه جنجال پیرامون اخراج معلم قائم شهری
امیر دبیری مهر
«بیونک چول هان» نویسنده کتاب پیچیده اما پر معنا و خواندنی «جامعه فرسودگی و جامعه شفافیت» با ترجمه بسیار خوب محمد معماریان
فصلی از کتاب را به عبور جامعه معاصر از جامعه انضباطی به جامعه دستاورد سالار اختصاص داده است. جامعه انضباطی جامعه ای است که در آن زندان ؛ پاسگاه؛ بیمارستان و تیمارستان ؛ پادگان و کارخانه نهادهای اصلی سازنده وشکل دهنده به جامعه هستند و انسانها سوژه های منقاد و تسلیم و مطیع در برابر این نهادها و قواعد اجباری انها هستند . در این جوامع دایم از هنجار و ناهنجار سخن گفته می شود درباره نقش و مسئولیت کنترل گری دولت و باید و نباید های رسمی می گویند و اصل و معیار رفتار جمعی مبتنی بر سلب و ممنوعیت هاست . نباید و نمی شود و شایسته نیست پیش فرض حاکم بر ذهن و زبان این جوامع است. این نگرش برای من تداعی گر فقه حنبلی و مالکی است که مبنای حرمت و حلیت را در وجود مصداق تاییدی در سنت جستجو می کند . به زبان ساده در این مذاهب امری را حلال می دانند که تاییدی مسجل و مستند در سنت بر حلیت ان وجود داشته باشد وگرنه حرام است .از درون این فقه طالبان و تحجر و واپس گرایی در می اید. زیرا به منطقه الفراغ قائل نیست. در حالی در نگرش روشن بینانه به دین تا زمانی که حکم روشنی مبنی بر حرمت امری نباشد آن عمل در حوزه مباحات قرار می گیرد و ضرورتی ندارد برای حلیت و روایی آن تاییدی در سنت بیابیم .جالب اینجاست که بیشتر ساحت زندگی بشر در حوزه مباحات است نه حرام و حلال یا مستحب و مکروه…. باری بر خلاف جامعه انضباطی ؛ ما انسانها در جامعه معاصر دستاورد سالار زندگی می کنیم که در آن انسان ها کورکورانه هنجار و ناهنجار بودن امور را نمیپذیرند و خواهان اقامه دلیل برای اقناع شدگی هستند. این افراد کنترل ناپذیرند و برای دولت ها شان کنترل کنندگی قایل نیستند و اساسا حکومت را شایسته و لایق تعیین امر هنجار و ناهنجار نمی دانند. شهروندان به حوزه هایی از حیات اجتماعی علاقه نشان می دهند که در آن ازادانه انتخاب کنند و توانایی های خود را بروز دهند مثل پاساژها و باشگاهها و حوزه های عمومی که دولت کمترین دخالت را در ان دارد.ضمیر ناخودآگاه انها بجای مجاز و غیر مجاز به سراغ « می توانی » می رود.
بر همین اساس و در این چارچوب نظری در جامعه ایرانی هیچ گاه اکثریت قابل توجهی از مردم دسته بندی حاکمیت از موسیقی و فیلم مجاز و غیر مجاز را نپذیرفتند. کشاکش مردم و حکومت در دهه ۶۰ بر سر نوار کاست و ویدیو را به خاطر بیاورید. همینطور هیچگاه پوشش رسمی و اجباری را هم نپذیرفتند.چه در زمان رضا شاه که به کشف حجاب اجباری از بالا تن ندادند چه در جمهوری اسلامی که به چادر و الگوهای رسمی و ابلاغی بعنوان پوشش طراز تن ندادند یا نوع و شیوه برگزاری جشن های عروسی وتولد و مثالهای فراوان دیگر که نیازی به شمارش انها نیست.
آنچه اخیرا درکلاس درس یک معلم قائم شهری رخ داد و واکنش هایی گسترده علیه ان را در این فضا می توان فهمید. فارغ از اینکه محتوای موسیقی پخش شده چه بوده و حواشی دیگر آن…نسل جدید اعم از دانش اموز و معلم و استاد و دانشجو ..ازجامعه انضباطی به معنای شرح داده شده در این نوشتار عبور کرده و صدای ویرانی پایه های این جامعه از مدارس به گوش می رسد. نهادی که در آن شدیدترین مکانیسم های تحمیل و اجرای جامعه انضباطی حاکمیت دارد. نظمی که در دهه ۶۰ در ظاهر و باطن دقیقا نظم پادگانی بود اما در سالهای بعد باطن پادگانی و ایدیولوژیک ان حفظ شده اما مورد پذیرش مخاطبان و مشتریان خود یعنی دانش آموزان و حتی کادر آموزشی قرار نگرفته است.
https://t.me/andishkadeye_kherad