فردا چه خواهد شد و چه باید کرد ؟
چگونه بر احساس دروغین شکست ؛ یاس و ترس غلبه کنیم
سرگشتگی در جامعه ایرانی بی سابقه است …همه از هم می پرسند فردا چه خواهد شد؟ این سرگشتگی مخصوص مردم نیست اگر دسترسی به خلوت حکام داشته باشید انها هم همین پرسشها را کمی یواش تر و با ایما و اشاره می پرسندکه چه خواهد شد؟ عمق و گستردگی این پرسش منشا اصلی نا ارامی بازارهای مالی است زیرا انسانها دست به نقد ترین کالای در معرض تهدید از ابهام را مادیات می دانند …فوج فوج به سوی کالاهای ماندگار که از تهاجم و خطر دور است روی می اورند مانند مسکن و سکه و ارز و خودرو….تا در این حرکت جمعی رو به ناکجااباد ؛ احساس شکست و بازندگی کمتری کنند… غافل از اینکه در این مسابقه سرمایه های مهمتر و اساسی تری را از دست می دهیم که با هیچ کدام از کالاهای مذکور قابل جبران نیست. در این نوشتار درباره این مساله دو نکته را گفتنی می دانم.
۱- اولا هیچ کس اعم از سیاستمدار و دانشمند و پیش گو و رمال و جادوگر و موبد و عابد و اینده پژوه نمی داند و نمی تواند بطور دقیق بگوید فردا چه خواهد شد هم انانکه از فروپاشی اجتماعی و اقتصادی سخن می گویند صرفا یکی از دهها سناریوی پیش رو را ارزو می کنند و انانکه از فتح قله های پیشرفت دم می زنند مکنونات قلبی خود را فریاد می زنند .از نظر علمی اینده ای که کسی از ان خبر ندارد محصول ترکیب و تقاطع صدها متغیر گوناگون است که هر کدام از انها بر دیگری تاثیر می گذارد و رنگ عوض می کند. درباره ایران متغیر اقتصادی به جهت اینکه محسوس تر است مهم تر به نظر می اید در حالی که اهمیت متغیر سبک زندگی و فرهنگ کمتر از آن نیست. یا متغیرهای بین المللی و اراده های فرامرزی بسیار موثرتر از تصوری است که داریم . اما هر کدام از اینها بر یکدیگر تاثیر گذار است و سنجش ان هم تقریبی و نسبی است. اما شاید سوال مهمی مطرح شود که در این فضای ابهام و چند متغیری باید دست روی دست گذاشت و تسلیم قضا و قدر شد؟ پاسخ این است که اینجا واقعیتی تلخ وجود دارد و اینکه سهم و اندازه ایفای نقش افراد با هم بسیار متفاوت است از کمترین تا بیشترین…هر کس در ساختن تصمیمات و تصورات و ذهنیتها و کنش ها و وضعیت و بودگی افراد نقش بیشتری دارد در ساختن متغیرهای دخیل در ساخت اینده نقش موثر تری دارد …و با این فرمول می توان فهمید که اسیر قضا وقدر هستید یا کنشگر فعال و مختار؟
۲- نکته دوم و مهمتر این نوشتارکه بیشتر جنبه توصیه ای و راهنمایی و راهبری دارد و این روزها بیش از هر زمانی مراجعین و طرف های مشورت بنده مورد خطاب قرار می گیرند چند بعدی است که به اختصار به ان اشاره می کنم.
در چنین وضعیت های ابهام و سرگشتگی اجتماعی ؛ مهمترین خطری که روح و روان و زندگی افراد را تهدید و حتی تخریب می کند سه مقوله است که عبارتند از:
یاس و ناامیدی؛
اضطراب و نگرانی و ترس از آینده
واحساس شکست و عقب ماندگی و بازندگی
توضیح لازم اینکه متاسفانه ساختار سرکوبگر اجتماعی و آموزشی در جامعه ما به روح و روان ما شکلی داده که در مواجهه با این سه تهدید همه مسوولیت ها را متوجه فرد ما می کند و به خطا اینگونه القا می کند که مقصر اصلی این ترس و یاس و بازندگی ما هستیم و بلافاصله نتیجه گیری می کند که مسوول جبران ان هم خود ما هستیم و این تصور موهوم و غلط ؛ آغاز تلاش بی حاصل و جهد غیر موجه تک تک ماست که نتیجه عملی ان عبارت است از: طمع و حرص شبانه روزی ؛ کلاه برداری و مال مردم خوری؛ اختلاس و فساد و دزدی؛ مهاجرت کور و نسنجیده؛ پایمال کردن حقوق دیگران حتی در رانندگی ؛ عصبانیت های بی مورد و پرخاشگری ؛ بی حوصلگی؛ اختلافات عمیق خانوادگی ؛ تملق و چاپلوسی برای حفظ موقعیت به قیمت لگد مال شدن شخصیت فردی ؛ خدشه به ارزشهای اخلاقی و انسانی در زندگی روزمره و…
این وضعیت مجموعا به تلاش شبانه روزی و بی وقفه برای موفقیت اما عملا کاهش میزان رضایت از زندگی منجر شده است یعنی یک معادله نابرابر که خودمان می سازیم و بازنده آن هم خودمان هستیم . به عبارت دیگر از یک بازی محکوم به شکست که دیگران طراحی کردند وارد بازی دیگری می شویم که این بار هم محکوم به شکست است اما این بار طراح بازی دوم خودمانیم.
درواقع همه داشته ها و سرمایه های مادی و معنوی خود را هیزم موفقیتی می کنیم که تضمینی برای دست یابی به ان نیست اما با دست خودمان رضایت موجود نسبی از زندگی را هر روز و هر ساعت به بهانه های مختلف کاهش می دهیم . قدر لحظه های زیستن را انگونه که خیام اموخته است نمی دانیم.