چهار تکیه گاه غیر مردمی که نتوانست جلو سقوط شاه را بگیرد
در این سالها که در حوزه تاریخ معاصر تحقیق و تدریس می کنم کتابها و مقالات و اسناد و گفتگو هایی مفصلی خوانده ام یا دیده ام یا شنیده ام اما اخیرا نسخه الکترونیکی کتابی را مطالعه کردم با عنوان تاریخ ایران مدرن نوشته عباس امانت. به نظرم یکی از بهترین و محققانه ترین منابع تاریخ ایران است بدون سانسور و البته منصفانه و بی غرض و مرض . ولی افسوس که کتاب در ایران مجال چاپ نیافته است. از صفحه هفتصد به بعد که به تحولات ایران در ۱۵ سال پایانی حکومت پهلوی می پردازد بحث جالبی دارد مبتنی بر اینکه شاه در دورانی که در اوج قدرت بود بجای اینکه به قدرت و آرای مردم تکیه کند تکیه گاه خود را بر چهار پایه متکی کرد که یکسره مطیع و گوش به فرمان شاه بودند .
اولین پایه دربار با محوریت اسدالله علم بود که امورات شاه را تنظیم و رتق و فتق می کردند.
پایه دوم دولت و ساختار حجیم او بود که با محوریت امیر عباس هویدا منویات شاه را عملیاتی می کردند و نهادهایی مثل ساواک و سازمان برنامه و شرکت نفت هم با وجودیکه از نظر رسمی و شکلی زیر نظر دولت بودنداما در واقع تحت نظر شاه اداره می شدند.شاه در حوزه سیاست خارجی هم تصمیم گیر اصلی بود و حتی در انتصاب سفرا دخالت داشت .
حلقه سوم پیرامون فرح پهلوی سامان گرفته بود و رادیو تلویزیون و حوزه های علمی و فرهنگی را شامل می شد
وحلقه چهارم سیستم نظامی و انتظامی و امنیتی بود که مستقیما زیر نظر شاه فعالیت می کردند.
خلاصه انکه همه امورات مملکت باید به شرف عرض ملوکانه می رسید و همه چیز به او ختم می شد و او در جزیی ترین مسایل دخالت می کرد و شاه مرجع نهایی اتوریته بود و مبنای ارتقا و پیشرفت مقامات اطاعت و ترس از شخص شاه بود و داشتن و بیان هرگونه موضع مستقل از شاه عامل سقوط کارگزاران بود.
شاه نیز در کنترل کشور دو ویژگی اصلی داشت اول نوعی احساس نا امنی سیاسی و دوم انگیزه کسب پرستیژ و افتخار.
شاه سالها وجود مخالفین را انکار می کرد یا کم اهمیت می دانست و زمانی با واقعیت مواجه شد که دیر بود. نکته بسیار مهم اینجاست که شاه از حمایت کامل و قاطع قدرتهای بزرگ جهانی در شرق و غرب نیز برخوردار بود و توانسته بود با سیاست موازنه مثبت از همه کشورها امتیازاتی بگیرد برای نمونه جایگاه برتر منطقه ای ایران را تثبیت کرده بود اما هیچ وقت نفهمید که بالاترین پایه و مبنای قدرت رضایت و مقبولیت اکثر مردم است که فراتر از همه قدرتها بود.
و در چنین ساختاری وقتی شاه ترسید و رفت تمام دم و دستگاه پر هیبت او کمتر از یک ماه فروریخت و همه نوکران و بله قربان گویان او هم محو شدند.
مطالعه این کتاب را به همه علاقمندان توصیه می کنم.