تقابل مردم و گشت ارشاد در تاریخ

نهاد گشت ارشاد، سابقهای طولانی در تاریخ ایران بعد از اسلام دارد. عدهای تأسیس آن را به معاویهبنابوسفیان و عدهای به عمربنعبدالعزیز نسبت میدهند. گشت ارشاد در گذشته، «دیوان حساب» و مأمور آن «محتسب» نامیده میشد زیرا که در شهر پرسه زده و از مردم حساب پس میگرفت. محتسب اختیار شلاق زدن، گرداندن مردم در شهر و بیآبرو کردن آنان، بستن کار و کاسبیشان و حتی اخراجشان از شهر را داشت.
محتسبان معمولاً به پوشش زنان، نوشیدن شراب و مجالس رقص و موسیقی «گیر» میدادند و خودشان را با مشکلات واقعی جامعه درگیر نمیکردند و به همین جهت، نه در میان مردم و نه در میان نخبگان جامعه محبوبیتی نداشتند. شاعران ایرانی بسیاری در تمسخر و مذمت «محتسبان» شعر سرودهاند. ناصرخسرو محتسبان را در کنار حکام ظالم، نوشنده خون حسین (ع) و خورنده گوشت شتر صالح دانسته:
حاکم در خلوت خوبان به روز
نیم شبان محتسب اندر شراب
خون حسین آن بچشد در صبوح
وین بخورد ز اُشتر صالح کباب
جمالالدین عبدالرزاق، خود محتسبان را از عوامل ظلم به مردم اعلام میکند و در انتظار فردیست که عدالت را در مورد آنان جاری سازد:
عادلی کو که به حق یاری مظلوم دهد
تا هم از محتسب شهر تظلم بینی
حکیم نزاری به محتسبان میگوید به جای شرابخواران، سراغ حرامخواران و رِباگیران و… بروند:
می چه میهراسد میخواره محتسب
گو از حرام و فسق و ربا و زنا هراس
یا نسیمی در توصیف وضع جامعه از شاهان ظالم، قاضیان رشوهگیر، واعظان فاسد و محتسبانی میگوید که شبانهروز جلوی در خانه مردماند، درحالیکه پیر و جوان دیگر اصلاً به دین اعتقاد ندارند:
طفل، بی پروا زِ دین و پیر، فارغ از نماز
محتسب همچون عسس پیوسته در پیش در است
قاضیان رشوت ستان و واعظان مرسوم خوار
شاه را از نو خیال عدل کامل در سر است
جالبتر آن که محتسبان که مدعی دین و ایمان بودهاند به ریاکاری شهرت داشتند، دورویی آنها مَثَل شده بود و همه میدانستند که آنان نیز اهل انواع گناهاند. مولانا در اینباره میگوید:
سرمستان را ز محتسب ترسانند
شد محتسب مست همه میدانند
حافظ نیز که دل پُری از ریاکاری مذهبیون زمانه داشته، معتقد است:
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
یا
محتسب شیخ شد و فِسقِ خود از یاد بِبُرد
قصهٔ ماست که در هر سرِ بازار بِمانْد
حافظ حتی محتسبان را الگویی عملی برای آموختن ریاکاری و سیاستپیشگی معرفی میکند؛ چرا که شرابخوارند اما آن را به خوبی از چشم خلق پنهان میکنند:
ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حقِ او، کس این گمان ندارد
گویا محتسبان جدای از شرابخواری، چشمچرانی نیز میکردهاند. امیرخسرو دهلوی در این باره میگوید:
گر کند رندی نظربازی رواست
محتسب هم گاهگاهی میکند
تجاوز محتسبان به حریم شخصی مردم و بردن آبروی ایشان تنها به خاطر ظن و گمان نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. ابوسعید ابوالخیر در این باره سروده:
گویند که محتسب گمانی ببرد
وین پردهٔ تو پیش جهانی بِدرد
گویم که ازین شراب اگر محتسبست
دریابد قطرهای به جانی بخرد
یا سعدی میگوید اگر محتسب نمیداند که درون خانه مردم چه خبر است، چرا اصلاً به خانه مردم هجوم میبرد:
هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار
ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چه کار
جالب اینجاست که بیهودگی اقدامات محتسبان صدها سال قبل نیز برای مردم آشکار بوده است. خواجوی کرمانی میگوید محتسبان مردم را از چیزی منع میکنند که امروز همه اهلش هستند:
محتسبِ بیهُدهگو منع مکن رندان را
که آنک با شاهد و مِی نیست کدامست امروز
جامی، حتی پا را از این فراتر گذاشته و محتسبان را عامل منکر و فعالیتهای خشن ایشان را باعث بیعلاقگی مردم به اسلام دانسته:
محتسب در منع مِی از حد تجاوز میکند
میبَرَد زین فعل منکر رونق اسلام را
برخی شاعران هم محتسبان را خطاب قرار داده و میگویند که از آنان نمیترسند. برای نمونه عبید زاکانی میسراید:
از محتسب نترسیم وز شحنه غم نداریم
تسلیمگشتگان را بیم از بلا نباشد
حکیم نزاری هم از مردم میخواهد به خاطر ترس از محتسبان که خودشان اهل شراباند، دست از لذتهای دنیا برندارند که بعداً پشیمان خواهند شد:
از محتسب مترس که او نیز مِی خورد
عاقل به خویشتن ندهد ره فسوس را
سعدی نیز «گیر دادن» محتسب به جوانان را نهی کرده و صریحا اعلام میکند که او که پیر است هم حاضر به توبه نیست چه برسد به نسل جوان:
ای محتسب از جوان چه خواهی
من توبه نمیکنم که پیرم
برخی چون امیرخسرو حتی مردم را به اقدام عملی علیه محتسبان دعوت کرده و حمله به محتسب و کندن ریشش را ستودهاند:
گر چه بد مستی است عیب حریف
کندن ریش محتسب هنر است
فاطمه کاملی، دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان دانشگاه تهران