مناظره و نقد اری : تکفیر نه
دیدارنیوز ـ امیر دبیریمهر: اگر قرار باشد بین دانشگاه و حوزه پیوندی برقرار شود این پیوند نخست در گرو احساس مسئولیت دانشگاهیان نسبت به حوزه و عملکرد آن و متقابلا احساس مسئولیت حوزه نسبت به دانشگاه است و این مهم با رعایت احترام متقابل و به رسمیت شناختن چارچوبها و دیسیپلینهای متعارف در دو نظام آموزشی مذکور است. اینجانب در ۲۵ سالی که در دانشگاه تحصیل و تدریس کردهام در کنار علوم جدید و جهان گستر همواره سعی کردهام به حد نیاز و بضاعت؛ علوم دینی و سنتی اعم از فقه و منطق و عرفان و تفسیر را از حوزه و حوزویان بیاموزم و از این بابت خود را مدیون علما و فضلای حوزه میدانم. در میان بزرگان حوزههای علمیه بهویژه قم و نجف از دیرباز تا امروز شخصیتهای بزرگ و متاله و فاضلی حضور داشته و دارند که بتوان از خرمن دانش دینی و معارف سنتی آنها خوشه چینی کرد. برای مثال احترام و تکریمی که دانشگاه از گذشته تا امروز برای علامه طباطبایی، شهید مرتضی مطهری، محمدباقر صدر؛ سید مهدی حایری یزدی، مرحوم آیتالله معرفت، آیتالله سیستانی؛ آیتالله خویی، آیتالله جوادی آملی و امثالهم داشته غیرقابل انکار و نادیده انگاری است. در گذشته هم چهرههای بزرگ و درخشانی همچون شیخ طبرسی، شیخ طوسی، مرتضی انصاری، کاشف الغطا؛ مقدس اردبیلی، آخوند خراسانی و آیتالله بروجردی و… در زمره فحول و قلههای درخشان حوزههای علمیه بودند که هنوز سیره و آثار آنها محل رجوع و استناد و تدریس در حوزههای علمیه است.
این شخصیتهای بزرگ همیشه نه صرفا بخاطر مرجعیت فقهی و اصولی مورد احترام و تکریم حوزههای علمیه و از آن مهمتر جامعه مسلمین و شیعیان بوده و هستند بلکه بیش از هر چیز موقعیت و محبوبیت و نفوذ خود را مدیون عوامل زیر هستند:
۱. مراتب تقوا و پارسایی و دنیا گریزی و زهد و تنزیه و ساده زیستی و زی طلبگی که به معنای واقعی آنها را در کسوت روحانی جای داده است.
۲. مراتب علم و دانش و معرفت در حوزههای فقه و حدیث و اصول و تفسیر و احیانا فلسفه و منطق که به معنای واقعی آنها را در کسوت آخوند قرار داده است. یعنی کسی که زیاد کتاب خوانده است.
۳. استقلال از دولت و دربار و حاکم و سلطان در همه حال که موجب شده در تاریخ مرجع و ملجا مردم باشند. این استقلال و حریت حوزههای علمیه گاهی منجر به مخالفت با حکومت شده چنانکه امام خمینی از همین منظر وارد وادی سیاست شد و گاهی هم منجر به همراهی و همکاری شد چنانکه علامه مجلسی در دوره صفویه عمل کرد، اما در دو حالت اصل بر حفظ استقلال از قدرت بوده و هست.
۴. مدارا و تحمل آرای گوناگون و حتی رواداری در برابر مخالفت نمایندگان فرق و نحلههای دینی و مذهبی که نشان دهنده قوت و توان بالای استدلالی ایشان بود. بسیاری از کتابهای اصلی و مرجع حوزههای علمیه اساسا نتیجه جدال احسن بزرگان حوزه بوده و هست. زیرا مبنا و اصل تفقه و تحصیل و تحقیق این بوده که مذهب شیعه از چنان پشتوانههای قوی و مستحکم تاریخی، روایی، اصولی، منطقی برخوردار است که هیچگاه از مواجهه با آرای مخالف هراسی به خود راه نمیداده و حتی به استقبال و بدرقه مخالفین فکری خود رفته است. این مدارا و جدال احسن نه محدود به فرقههای شیعه بلکه شامل اهل سنت هم شده که مکاتبات مرحوم آیتالله بروجردی و شیخ شلتوت در مصر نمونه برجسته آن است؛ و شخصیتی مانند امام موسی صدر این گفتوگو را به دیگر ادیان هم سرایت داد که متاسفانه ادامه نیافت و مرحوم طباطبایی از حوزه ادیان هم فراتر رفت با نگارش اصول فلسفه و روش رئالیسم بزرگترین مکتب پر مدعای جهانی یعنی ماتربالیسم را به چالش فکری و اندیشهای دعوت کرد و حتی در یک جمله به پیروان این مکتب توهین و افترا نزد.
ما در دانشگاه همیشه از این سنت درخشان در حوزههای علمیه با افتخار یاد کرده و تمایل داشتیم در دانشگاه نیز چنین فضای آزاد اندیشی و مدارای مخالف ایجاد و تقویت گردد و هنوز هم بر همین باور هستیم که میتوان از سنتهای اصیل حوزوی آموخت و حوزه هم میتواند از دانشگاه در بسیاری حوزهها بیاموزد.
اما آنچه که در سالهای اخیر در حوزههای علمیه و از ناحیه برخی نهادهای وابسته به حوزه مشاهده میشود خلاف رویه سنتهای تاریخی در حوزههای علمیه و مشی علما و البته مایه نگرانی است. اشاره من بهطور مشخص به عملکرد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم باز میگردد. اینکه یک روحانی و مدرسی مانند آیتالله حیدری و مرحوم آیتالله صادقی تهرانی و جناب مجتهد شبستری و امثالهم نظراتی درباره دین و مذهب و برداشتهای نظاممند خودشان از کتب و متون دینی بیان کنند که مطابق با نظرات اعضای محترم جامعه مدرسین و بهویژه جناب شیخ محمد یزدی نباشد نباید محمل و فرصتی شود برای حمله و توهین و تخطئه یکی یا تعدادی از صاحب نظران و پرورش یافتههای همین حوزههای علمیه! اینجانب شناخت دقیقی از آیتالله حیدری و آرا و نظرات ایشان ندارم حتی اگر داشتم هم برای خودم صلاحیت ورود به بحثهای طلبگی فقها قایل نیستم ـ همانطور که ورود غیر کارشناسی برخی از حوزویان به مباحث تخصصی دانشگاهی را موجه نمیدانم ـ اما این را درک میکنم که سیره بزرگان حوزه از گذشته تا امروز محاجه و جدال احسن با آرای شاذ و نظرات متفاوت با آرای متعارف در حوزههای علمیه بوده است. امام صادق علیهالسلام به شاگردان خود میآموختند که در مباحثات علمی و فقهی فرزندان دلیل و برهان باشند و لاغیر. در فقره اخیر انتظار این است که اعضای محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بهجای تحقیر و تهدید و توهین به یک روحانی و استاد حوزه به مواردی که به نظر جامعه مدرسین اشتباه و خطا و انحراف هست پاسخ دهند و قضاوت را به اهل حل و عقد بسپارند و با چوب تکفیر و طرد و از موضع قدرت با آرای مخالف مواجه نشوند.
نکته مهم و آخر این نگرانی است که رویه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به یک رویه در حوزههای علمیه تبدیل شود و عملا جلو اندیشهورزی و گسترش فقه پویا و مدارا با آرای متفاوت در حوزهها گرفته شود و پیوند جامعه با حوزههای علمیه محدودتر و کمتر شود. برای جلوگیری از این تهدید بزرگ ضروری است دیگر علما و فضلا و بزرگان حوزه از سنت آزاد اندیشی و تضارب آرا در حوزههای علمیه صیانت کرده و اجازه ندهند آرا و نظرات و سلایق برخی از بزرگان بر آرای دیگران رجحان پیدا کند و مانع تفکر و نواندیشی و نوگرایی در حوزههای علمیه البته در چارچوبهای مسلم سنت مدرسی حوزههای علمیه شود. انشاءاللهتعالی