نفرات برتر کنکور نخبه هستند یا فارغ التحصیلان ممتاز دانشگاه؟؟؟
امیر دبیری مهر
پژوهشگر و استادیار دانشگاه
چند سالی است اواخر شهریور ماه نفرات برتر کنکور سراسری معرفی می شوند و اب از لب و لوچه دانش اموزان و والدین انها اویزان می شود و طوری پیرامون این نوجوانان عزیز کشور تبلیغ می شود گویا اینها عصاره فضایل علمی و فکری ملت هستند . اینقدر این ایین هر سال تکرار شده که کم کم باور کردیم واقعیت همین است . البته تردیدی نیست نفرات برتر کنکور در دوسال پایانی مدرسه دست کم ساعتی شت ساعت درس خوانده اند و با زحمت و تلاش فراوان توانسته اند در این ماراتن کذایی موفق شوند اما اولا این موفقیت لزوما به معنای نخبگی و نبوغ نیست ثانیا فتح قله علمی نیست بلکه جواز ورود به یک مسیر علمی است اما واقعیت این است که این همه به به و چه چه برای نفرات برتر کنکور در واقع امر پوششی است برای سر پوش گذاشتن بر جهت گیری غلط اموزش و پرورش و اموزش عالی در کشور .که سالهاست شهامت تغییر ان در نظام قانوگذاری و سیاست گذاری کشور وجود ندارد.
این سنت و رویکرد غلط همانا تقلیل اهداف اموزش و پرورش و آموزش عالی به مسابقه ای کاملا ناعادلانه به نام کنکور است که وجود آن هیچ دستاوردی برای کشور نداشته و ندارد جز منفعت مادی کلان هزاران میلیاردی برای برخی موسسات و نهادها و دفتر و دستک برای سازمان سنجش و امثالهم .این روند به تدریج باعث می شود که بین میزان هزینه کرد برای شرکت در این مسابقه شبه علمی در مقاطع مختلف و کسب رتبه های برتر نسبت مستقیم ایجاد شود و این عین بی عدالتی است در حالی که فلسفه نخستین کنکور برای تامین عدالت اموزشی بوده اما به مرور زمان علیه فلسفه اولیه خود شوریده است . کنکور انچنان غول بی شاخ و دمی شده است که نوجوانان عزیز کشورمان بعد از عبور از ان تصور می کنند که قله رفیع علمی و اموزشی را فتح کرده اند و دوران دانشجویی دوران پایین امدن از قله کنکور است ! این نکته همان انحراف و تلقی کاملا غلط اموزشی و فرهنگی است و نتیجه ان هم ورود سخت به دانشگاه و فارغ التحصیلی آسان در دانشگاههای ایران است . چند نفر را می شناسید که در ایران نتوانسته باشند از دانشگاه فارغ التحصیل شوند؟ اما من در دانشگاههای بزرگ و معتبر دنیا بویژه در مقاطع تکمیلی تعداد بسیاری را می توانم معرفی کنم که موفق به فارغ التحصیلی نشدند؟ برای مثال در همه جای جهان دانشجویی بویژه در مقطع دکتری یک شغل تمام وقت محسوب می شود و دانشجو حق ندارد به فعالیت دیگری مشغول شود جز درکارهای نیمه وقتی مانند کتابداری یا دستیاری تحقیق . علت ان هم حجم کارهایی زیاد تحقیقی است که دانشجو باید انجام دهد اما در ایران فلان وزیر و بهمان نماینده و معاون وزیر و امیر و سرهنگ و … در کنار عضویت دایم در دهها شورا و کمیته اجرایی در دوره دکتری هم درس می خوانند و به همکاری دوستان و همسایگان فارغ التحصیل هم می شوند و مدیران اموزش عالی با سربلندی امار می دهند که این تعداد فارغ التحصیل داریم و این تعداد مقاله علمی داریم و در رشد علمی به این درجه رسیدیم اما مردم اثرات مشهود ان را در زندگی نمی بییند و حتی قطعات ساده و لوازم یدکی تحت تاثیر نوسانات قیمت ارز نایاب می شود و مردم از هم می پرسند پس این رشد علمی کجا بکار مردم می اید؟ البته روی دیگر سکه را هم باید دید اگر در بخشهایی که توفیقاتی داشته ایم نتیجه دانشجویان و فارغ التحصلان ساعتی و پرتلاش و اصیل دانشگاههای کشور است که بر خلاف رویه حاکم بر دانشگاهها جایگاه خود و دانشگاه را به درستی می شناسند . به عبارت دیگر می توان گفت روند موجود در نسبت کنکور و فارغ التحصیلی کاملا وارونه و ناکارامد است
این روند و نسبت اتفاقا و دقیقا باید برعکس و معکوس باشد.یعنی ورود ضابطه مند و اسان به دانشگاه و فارغ التحصیلی سخت و طاقت فرسا از ان . دراین شرایط است که مدرک گرایی از مد می افتد و فارغ التحصیل کم سواد و بی مایه کاهش پیدا می کند.امروز با وجود نظام کنکور کیفیت اموزش عالی در دانشگاهها ( غیر از چند دانشگاه محدود ) به حداقل تنزل پیدا کرده و متاسفانه با فارغ التحصیلان و حتی اعضای هیات علمی کم سواد وبی مایه مواجه هستیم و مصیبت بزرگ این است که این معضل و انحراف بزرگ به مقاطع بالاتر یعنی کارشناسی ارشد و دکتری هم سرایت کرده است . یعنی به صراحت می توان گفت در حال حاضر افراد دارای مدارک دکتری فراوانی داریم که در رشته خود نمی توانند یک مقاله علمی یا سخنرانی تخصصی ارایه دهند یا یک مساله را حتی پروبلماتیزه یا ایضاح نظری کنند تا بتوان برای حل ان راه حلی یافت . و نظام اموزش عالی و وشورای عالی انقلاب فرهنگی در این خصوص در رتبه اول اتهام هستند. نتیجه این پذیرش و ترخیص فله ای در دانشگاهها ؛ کاهش منزلت علم و دانش در جامعه ؛ لاینحل ماندن مشکلات بویژه در حوزه علوم انسانی و یاس و نا امیدی جوانان تحصیل کرده از اینده شغلی و منزلت اجتماعی خود در جامعه است . زیرا متاسفانه این تصور غلط در جامعه ایجاد و تثبیت شده که اگر وارد دانشگاه شوی حتما فارغ التحصیل هم خواهی شد و پس از ان هم حتما باید جایگاهی بواسطه داشتن مدرک برایت مهیا شود و از انجا که این تصور با واقعیت فاصله دارد یاس و سرخوردگی نتیجه طبیعی ان است . بماند که در ایران بواسطه پارتی بازی ها و قیبله گرایی ها بسیاری از فارغ التحصیلان شایسته هم فرصت خدمت در کشور پیدا نمی کنند برخی از کشور به جایی که قدرشان را بدانند کوچ و مهاجرت می کنند و برخی هم از موقعیت فرضی که شایسته ان هستند منعزل و در کار و پیشه دیگری اشتغال پیدا می کنند وهمواره درد این ناکامی را بر گرده می کشند.
با این توضیحات جا دارد وزارت علوم وشورای انقلاب فرهنگی اعلام کنند در دودهه اخیر بطور مشخص نفراتبرتر کنکور در شاخه های مختلف الان کجا هستند و چه می کنند؟ کدام گره از مشکلات کشور را باز کرده اند ؟ برخی یافته ها نشان می دهد اغلب انها به خارج از کشور مهاجرت کردند و درواقع این همه طبل و دهل نواختن برای کنکور به کام دیگر کشورها تمام شده است اما نظام اموزش عالی مصلحت می داند در این خصوص سکوت کند؟ زیرا بیان واقعیات ایجاد می کند سیاست ها تغییر کند و تغییر سیاست های تغییر مدیران و ومجریان را در پی دارد.
ایا بهتر نیست و زمان ان فرا نرسیده بجای حلوا حلوا کردن نفرات برتر کنکور ؛ فارغ التحصیلات برتر دانشگاهها را شناسایی و معرفی کنیم و انها را بر صدر نشانده و قدر انها را بدانیم تا بجای ارزش نمایی قبولی در کنکور ، خوب درس خواندن در دانشگاه ارزش شود و موجب هدایت دانشجوها به سوی خوب درس خواندن و متخصص شدن ، پژوهش گر و دانشمند شدن گردد.
ایا زمان تغییر نگرش و طرز فکر به دانشگاه و کنکور و دانشجو و نخبگی و فارغ التحصیلی فرا نرسیده است ؟ به گونه ای که نفرات برتر کنکور بدانند در ابتدای یک مسیر سخت قراردارند نه انتهای یک تلاش طاقت فرسا .