سفر به مثابه یا ضرورتی برای سبک زندگی؟
اکثرایرانیان وقتی فرصتی مانند تعطیلات برای سفر پیش می اید عمدتا از جاده چالوس و هراز با سرعت بالا و پر خطر راهی مناطق شمالی کشور می شوند و در انجا در تراکم بالای انسانی و خسارت وارد کردن به محیط زیست به شهرهای خودشان باز می گردند و دستاورد انها از سفر چند عکس منتشر شد در فضای مجازی از جمله اینستاگرام است .
در گزاره بالا که تلقی متعارف از سفر در ایران است چندین پیش فرض غلط و انحرافی وجود دارد که باید شرح و به تدریج از ذهنیت ایرانیان زدوده شود این تلقی و ایستارها عبارتند از :
۱- سفر فقط برای تفنن است و بخشی ضروری از زندگی نیست از این رو اگر مجالی شد و امکانی بود باید به ان مبادرت کرد و اگر نشد مهم نیست !!!
۲- مقصد سفری اولا و اصالتا شمال کشور و سواحل دریای خزراست و اگر امکان سفر به شمال نبود با اکراه می توان راهی دیگر مناطق شد!!!
۳- سفر اداب و اخلاق ندارد بلکه در مدتی که در سفر هستیم از هفت دولت ازاد هستیم !!!
۴- سفر با مقصد تعریف می شود نه مسیر!!!
۵- سفر با ریخت و پاش و ولخرجی همزاد و همراه است و سفر ارزان معنا ندارد!!!
۶- سفر یعنی عیاشی و عشرت و فارغ شدن از همه اموختن ها و خود سازی ها ی مدنی !!!
روی سخن و قلم من در این نوشتار ایراد شبهه و شک اساسی در مفروضات مذکور است که متاسفانه در ذهنیت و باور اکثر ایرانیان جاگیر و نهادینه شده است و از منظر جامعه شناسی به ایستار تبدیل شده است یعنی طرز تلقی پایدار و در نتیجه سفر در سبک زندگی ایرانیان کمترین بازدهی فردی و اجتماعی و ملی را دارد. در حالی که اگر با اموزش های عمومی و تدارک زیر ساختهای فرهنگی و اجتماعی ؛ تلقی های عمومی به تدریج از سفر دگرگون شود سفر نه تنها موجب ارامش اعصاب و روان مسافران و ارتقای شخصیت انها می شود بلکه موجب پویایی فرهنگی وافزایش تعاملات اجتماعی و قومی ومذهبی و از همه مهمتر موجب رونق تولید و رشد اقتصادی و توسعه ملی می شود.
• نخست اینکه سفر باید بعنوان یک ضرورت و نیاز غیر قابل اغماض و انکار در جامعه ترویج شود. سفر نه یک تفنن و تفریح بلکه یک فرصت تمدد اعصاب و روان ، اعتلای روحی ، ارتقای سلامت جسم ؛ افزایش سواد فرهنگی و اجتماعی است به گونه ای که انسان مسافر قبل و بعد از سفر متفاوت می شود و رشد می یابد. از این رو سعدی بزرگ می گوید : بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
حال سوال اینجاست که نظام اموزشی و رسانه ای و ارتباطات کشور چقدر به این اموزه باور دارد و برای ترویج ان تلاش می کند ؟ اینجانب بر اساس تجاربی که در دوران تحصیلات دانشگاهی ام با تمام وجود به ان باور پیدا کردم این هست که سفرهای علمی برای دانشجویان ضروری است و برخی از این سفرها به مراتب دستاوردهای بیشتر از واحدهای نظری دارد. همچنین سفر های اموزشی و فرهنگی برای دانش اموزان هم بسیار حیاتی است . حتی سفر برای کارکنان ادارات و شرکت ها هم می تواند دستاوردهایی داشته باشد که از هیچ طریقی دیگری قابل جبران نیست . با تاسف باید گفت نظام مدیریتی در کشور ما به سفر نگاهی صرفا هزینه زا و تفریحی دارد و توان مشاهده و تحلیل فواید و برکات سفر را ندارند .
• دوم اینکه سفر داخلی و خارجی ندارد شمال و جنوب ندارد دریا و کویر ندارد شرق و غرب ندارد انچه که مهم است نفس سفر است به شرط انکه مسافر به الزامات ان اگاه باشد . متاسفانه مقصد سفری در ذهن ایرانیان در داخل و خارج از کشور کلیشه ای است . در داخل همه راهی شمال کشور و دریا و جنگل می شوند و در خارج نیز اغلب راهی ترکیه می گردند و در ترکیه هم در کلیشه های تکراری قرار می گیرند. برای مثال در ابان ماه امسال دو سفر به نطنز و اردبیل داشتم . در هر دوشهر جاذبه ها و دیدنی ها و اموختنی هایی دیدم که به هیچ وجه در شمال کشور دیده نمی شود . چند سال قبل سفری به هند داشتم اما بجای کلیشه دهلی نو و اگرا و جیپور ؛ همراه با همسفرانم راهی بمبئی و وارناسی و حیدر اباد شدیم و در این سه شهر مشاهداتی داشتیم که مسافران دهلی و آگرا و جیپور ندارند که در سفرنامه های قبلی به انها اشاره کرده ام .نطنز شهری کوچک است اما برای دیدن این شهر و اطراف ان و طبیعت زیبای این مناطق مانند ابیانه ؛ فریزهند، متین اباد و …دست کم سه روز وقت لازم است و بعید است کسی چنین تجربه ای از سفر داشته باشد و از ان پشیمان باشد . اردبیل هم چنین است برای گشت و گذار در این شهر و اطراف ان حدود یک هفته وقت لازم است غیر از بقعه شیخ صفی و بازار قدیم اربیل و دریاچه شورابیل و سرعین می توان سفرهای نیم روزه جذابی به اطراف این شهر داشت و از انها بهره برد. مهمترین مسئولیت در این بخش بر عهده رسانه ها بویژه صدا وسیماست که با ظرافت های هنری و قلمی جاذبه های سفر ایران و خارج از ایران را فارغ از کلیشه ها به مردم معرفی و در مردم رغبت و شوق سفر به مناطقی غیر از شمال ایجاد کنیم البته نباید نکته مهمی را در اینجا ناگفته گذاشت و آن هم ضعف زیر ساختهای سفری در بسیاری از نقاط کشور است که مانع از جذب مسافر می شود.
• سوم اینکه سفر زمان مناسب برای ولنگاری نیست در سفر باید مراقب محیط زیست بود و با طبیعت اشتی کرد و از این ناموس خلقت صیانت کرد. در سفر باید با هموطنان و حتی دیگر ملتها و اقوام و مذاهب مهربان تر بود .سفر اداب خود را دارد. نمی تواند در سفر بی مبالات بود . لازمه سفر تمرین صبر و اسان گیری و ارامش و همزیستی و ساده زیستی و مهربانی و محبت است . کسانی که در سفر به دیگران پرخاشگری می کنند زباله از خودرو به بیرون پرتاب می کنند در رانندگی حرکات پرخطر مرتکب می شوند به درختان و گیاهان اسیب وارد می کنند رفتارهای فرهنگی ناهنجار از خود بروز می دهند با خودرو و ویلا و پوشش نامتعارف به تبرج و تفاخر و خودنمایی می پردازند یا به حقوق دیگران مانند بلند حرف زدن در هواپیما تعدی و تجاوز می کنند سواد سفری ندارند و اداب سفر را نمی شناسند و نیاز به اموزش و تربیت دارند. در این حوزه نظام اموزش و پرورش از مهدکودک ها وظایف اصلی را برعهده دارد. اموزش های عمومی هم در ین بخش بسیار ضروری و تاثیرگذار است . من کمتر دیده ام در پشت صندلی هواپیماها یا در اتوبوس ها و قطارها در این خصوص یعنی فرهنگ سفر جزوه و بولتن های اموزشی توزیع شود.
• چهارم سفر را نباید با مقصد شناخت سفر از نقطه اغاز سفر شروع می شود و همه مسیر بخش مهمی کل سفر است . مسیر را جزو سفر ندانستن باعث کاهش محسوس کیفیت سفر می شوداز جمله اینکه خطرات طی مسیر سفر بطور محسوسی افزایش می یابد . این همه تعجیل در سفر و رانندگی و حرکات پرخطر در جاده ها از عواقب چنین رویکرد غلطی است . در همه مسیرهای سفری در داخل و خارج از کشور مناطق و روستاها و محلات و مناظر و فرهنگهای دیدنی و بکری وجود دارد که نباید در سفر فرصت دیدار انها را از دست داد . می توان در این اماکن با مردمانی اشنا و هم سخن شد می توان با انها وارد گفتگو شده و از انها اموخت . اینکه بسیاری از ایرانیان هزینه های زیادی را برای سفرهای خارج از کشور متقبل می شوند اما در مقصد سفری در هتل ها اطراق کرده و بعد از چند روز به کشور باز می گردند واقعا سفر محسوب نمی شود سفر یعنی پرسه زنی در کوچه ها و خیابان ها ؛ تماشای موزه ها ؛ هم صحبت شدن با دیگران ، تجربه های نو و متفاوت داشتن ، غذاهای متفاوت خوردن ؛ اتوبوس و مترو در دیگر کشورها سوار شدن وحتی به قول یکی از دوستان جامعه شناسم گم شدن .
• پنجم اینکه سفر لزوما کار پر خرجی نیست چه سفر داخلی وچه سفر خارجی . در این حوزه مهارت های سفر ایرانیان بسیار ضعیف است . فقط در نسل جدید برخی از جوانان اموخته اند که می توان با یک کوله پشتی و مقداری اندک نقدینگی حتی به دوردست ها سفر رفت و انسان تر و با تجربه تر و با نشاط تر شد. در ادبیات مسافران حرفه ای باید بتوان با ۵۰۰ دلار ۴ روز در یک کشور خارجی اقامت و گردش کرد این در حالی است که برخی از ایرانیان برای چند شب اقامت در هتل این اندازه هزینه می کنند. اصلا و ابدا لزومی ندارد مسافرین در سفرها در هتل های ۴ یا ۵ ستاره مستقر شوند در داخل ایران می توان در خانه های بوم گردی و محلی ساکن شد و در خارج از ایران هم در هاستل ها می توان تجربه متفاوتی از اقامت و ارتباط با دیگران را داشت. اصلا و ابدا لازم نیست همه مسیرها را با تاکسی طی کرد پیاده روی های طولانی بخش جذابی از سفر است که تجارب دیداری منحصر بفردی به مسافر می دهد . استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی در دیگر شهر ها و کشورها نه تنها موجب صرفه جویی می شود بلکه تجربه های جذابی را همراه می اورد.
قرار نیست در سفرها در بهترین رستوران ها غذا خورد می توان در سفر کمتر و ارزان تر غذا خورد و از اسراف پرهیر نمود . اتفاقا خوب است بدانید مسافران حرفه ای به این مواردی که اشاره کردم دقیقا ملتزم و پایبند هستند ومسافران راحت طلب و ولخرج و لاکچری را مسافران اماتور می دانند که برخلاف تصورشان لذت کمتری از سفر می برند.در این حوزه هرچند رسانه های نقش مهمی دارند اما مسئولیت اصلی تولید محتوا در این بخش بر عهده مسافران حرفه ای است که تجارب خود را ثبت و ضبط و منتشر کنند . برای نمونه می توان به کتابهای خوب و پر فروش منصور ضابطیان اشاره کرد و همچنین سفرنامه های کوتاه و بلند منتشره که به برکت فضای مجازی زیاد شده است .
• و ششم و اخر اینکه سفر صرفا عشرت و سیاحت نیست بلکه در درون و بطن خود کارگاهی اموزشی برای رشد شخصیت فردی و اجتماعی مسافر است . سفر مجالی است که مسافر نقاط ضعف خود را در تعامل با دیگران و مواجهه به اماکن دیگر شناسایی کرده و برای رفع ان اقدام می کند برای مثال اغلب مسافران ایرانی در خارج از کشور در مواجهه با مشکلات ناشی از ندانستن زبان خارجی یا کمبود دانش و مهارت های دیجیتال به این نقاط ضعف خود اگاه شده و برخی از مسافرین انگیزه جدی برای رفع ان پیدا می کنند. در سفرها انسانها مهارت های زندگی را بهتر از هر فرصتی می اموزند و اصطلاحا ره صد ساله را یک شبه می اموزند. به عبارت دیگر در سفر باید استعدادها و توانایی ها نهفته و بالقوه انسانها شکفته و اشکار شود وگرنه سفر صرفا یک جابجایی مکانی است مطالعه قبل از سفر از مسیر و مقصد سفر و یادداشت برداری از مشاهدات و دریافت های سفر و نگارش انها حتی برای خود و بدون انتشار ان می تواند جذابیت سفر ارتقا داده و مسافرت را معنا دار کند. عکس برداری و تصویر برداری ازسفر ببا پرهیز از خودنمایی در فضای مجازی هم به سفر جنبه فرهنگی و اجتماعی می دهد.
در انتها باید اشاره کنم هر کدام از ۶ نکته و شبهه ای که درباب سفر مطرح شد نیازمند شرح و بسط بیشتر با ذکر مصادیق است که مجال بیشتر و مفصل تری می خواهد و شاید در قالب گفتگو بهتر بتوان به ان پرداخت و این نوشتار صرفا می تواند نقطه اغازی برای این بحث جذاب باشد با این رویکرد که سفر باید بخشی از سبک زندگی ایرانیان تلقی شود . سبک زندگی ای که زندگی را با نشاط تر ؛ مفید تر ، موثر تر و جذاب تر کرده و نتایج ان نیز به توسعه ملی کمک می کند.