مدعیان کم مایه و حمله به صداوسیما
امثال وحید جلیلی که به صداوسیما می تازند و نویسندگان و مطالب مشابه همه لفافه هایی است برای قدرت طلبی ومقام خواهی این جماعت که ارزش ها و مقدسات را نردبان محکمی برای تصرف قدرت می دانند. البته مدعی انقلابی و ولایی بودن کاتالیزور خوبی برای قالب کردن دوشاب انان بجای دوغ ابعلی است .اینان البته سهم وسیعی از سفره انقلاب تا بحال برده اند اما ماشالله سیری ناپذیرند و معتقدند همیشه باید طلبکار بود و به کم قانع نبود ..یک طوری درباره صداوسیما حرف می زنند انگار هزاران متخصص حاضر در این سازمان خواب تشریف دارند و این جماعت هوشیار باید سرنای بیدار باش سر دهند ..دل نیروهای مخلص و کاربلد و البته محجوب و بی سرو صدای صداوسیما بسیار بیشتر از شما خون است البته نه برای اینکه پست و مقام ها بین دیگران توزیع شده برای اینکه از ظرفیتهای بالای رسانه و نیروهای ان در جنگ رسانه ای به نحو احسن استفاده نمی شود بیچاره و مظلوم این انقلاب و نظام و ایران عزیز است که همه از ان طلبکارند هم اپوزیسیون خارجی نشین هم مدعیان ارزشی داخلی
در ادامه تحلیل جدید علی قنواتی را در این باره بخوانید
تتراپوس!» (جوانگرایی دروغین بعلالذبابها)
تحلیلی بر غوغای وحید جلیلی علیه حسین محمدی و کالبدشکافی عمیق شبکههای قدرت در صداوسیما
۱. مدتی پیش وحید جلیلی، برادر شلوغکار سعید جلیلی در مطالب تندی یکی از معاونان دفتر رهبر را نواخت و او را محور یک گروه خشن خواند که سالهاست صداوسیما را قبضه کردهاند. به دنبال آن بسیاری از چهرههای فرهنگی به میدان آمدند و به او تاختند اما رفقای جوانش ادعای او را تکرار کردند.
۲. این جدال باعث شد نام حسین محمدی، معاون بررسی دفتر رهبری، به عنوان فرد قدرتمندی که «رئیس و مدیران اصلی و خطوط رسانهای و مدیریتی صداوسیما را او تعیین میکند» برای نخستین بار در افکار عمومی بپیچد. طبعا این کشف مهم، فضای مجازی و رسانههای داخلی و خارجی را بهسرعت درنوردید.
۳. مسئولان دفتر رهبر ایران نسبت به شناخته شدن شدیدا استحفاظ دارند و جز رسانههای خارجی و افشاگر، کسی از آنان در رسانهها نام نمیبرد. وحید جلیلی این تابو را با ناسزاگویی به یک معاون دفتر، که در عرف سیاسی ایران معاونان خود رهبر تلقی میشوند، چنان شکست که شدیدتر از آن متصور نیست!
۴. در این رشته به پرسشهای زیر پاسخ میدهم:
– هدف واقعی او چیست و چرا چنین کرد؟
– قدرت و نفوذ حسین محمدی چه اندازه است؟
– آناتومی و ساختار واقعی قدرت در صداوسیما چیست؟
– چهگونه میتوان مدیریت صداوسیما را به مردم بازگرداند؟
«بدهید سریالسازی بکنیم؛ وگرنه…!»
۵. هدف واقعی جلیلی چیست؟
نامههای او بسیار آشفته و مغشوش است و با ادعای او که سالها کار فرهنگی و مطبوعاتی کرده نمیخواند. او در هر ۳ نامه ناسزا میگوید، تهدید میکند، به افراد و برنامههای مختلف انگ میزند و از یک شاخه به شاخه دیگر میپرد.
۶. اما از میان همین سطور مغشوش که نظم محتوایی خاصی ندارد، میتوان فهمید او با رئیس صداوسیما، عبدالعلی علیعسگری، جلسهای برای اخذ مجوز سریالسازی داشته و پاسخ منفی گرفته است: «بچههای انقلابی در مستند خوب اند اما نمایشی هنوز نه!»
کمی عجیب است موضوع تمام پرخاشهایش همین باشد!
۷. او در هر سه نامه، بعد از داد و فریاد و پراکندهگویی، ابتدا به سریال تلویزیونی بوی باران حمله میکند و بلافاصله بعد از آن به علیعسگری رئیس صداوسیما، مرتضی میرباقری معاون سیما، و حسین محمدی معاون بررسی دفتر رهبر، یکجا میتازد! چرا؟ چه ارتباطی میان این افراد و آن سریال هست؟
۸. واقعیت این است که برخلاف آنچه ظاهرا میبینیم، مخاطب همه این جاروجنجالها، نه حسین محمدی است، نه علیعسگری، نه میرباقری! وحید جلیلی کل این غوغا را برای زدن نویسنده فیلمنامه سریال که نامش عباس نعمتی است راه انداخته است!
عباس نعمتی دیگر کیست؟
۹. عباس نعمتی مسئول مجموعهای است که فیلمنامه همه سریالهای سیما از آن میگذرد. خودش هم سالی یک فیلمنامه روی آنتن میبرد. اما مهمتر از آن، او گلوگاه تولیدات نمایشی تلویزیون است.
جلیلی در نامهها از او مستقیما نام نمیبرد، اما چندین بار واژه «نعمتی» را با ایهام تکرار میکند.
۱۰. نخستین کسی هم که در رسانهها بهتندی به جلیلی پاسخ میدهد نعمتی است، اما چون او و نقش مهم او را چندان نمیشناسند، پاسخش را هم جدی نمیگیرند. نخستین کسی هم که در حمایت از جلیلی درمیآید احسان محمدحسنی مدیر مؤسسه اوج است. جایی که قاعدتا مجوز سریالسازی را برای او میخواهند!
۱۱. پس تا اینجا معلوم شد جلیلی میخواهد برای اوج مجوز سریالسازی بگیرد و نعمتی مانع او شده است. اما چرا شورش میکند و تیغش را چنان دیوانهوار به ۳ لایه مدیریتی پشت سر او فرو میکند که از معاون سیما و رئیس سازمان میگذرد و تا دفتر رهبر میرسد؟
۱۲. مهمترین مسأله پول است و بعد از آن سیطره محتوایی. در عرف مالی صداوسیما، برآورد برنامههای نمایشی تا ۱۰ برابر برنامههای مستند و ترکیبی است.
اوج، بعد از قبضه شبکههای افق و پویا و مستند و نسیم و ۳ و ۵ سیما، حالا سریالها را میخواهد تا پروژههایی مانند «گاندو» را تکثیر کند.
۱۳. جلیلی نشان داد این موضوع برای عدهای چنان مهم است که برای مطالبه آن هیچ خط قرمزی ندارند و برای رسیدن به هدف، از شدیدترین حملات به مدیران صداوسیما و حتی دفتر رهبر ابا نمیکنند.
چه ارتباطی میان عباس نعمتی و مدیران ارشد صداوسیما از یکسو، و جلیلی و سازمان اوج از سوی دیگر است؟
۱۴. برای یافتن این پاسخ، باید آناتومی شبکههای قدرت رقیب در صداوسیما را دوباره و اینبار عمیقتر از ۲ سال پیش مرور کنیم.
۱۵. دو سال پیش گفتم صداوسیما از ۴ شبکه انسانی مستقل و خودمختار تشکیل شده است و آنها را نامگذاری کردم:
– انقلابیون خودخوانده: نفوذگران سازمان اوج و شبکه افق
– انتصابیون: مدیران دوره لاریجانی
Amir Dabirimehr
اندیشکده خرد
– خبریون: معاونت سیاسی و بخشهای خبری
– انزجاریون: بدنه صداوسیما
۱۶. در این ۲ سال، ساختار قدرت در صداوسیما تغییر نکرده و توصیف قبلی هنوز معتبر است. اما ماهیت قدرتطلب، فسادزا، کارنابلد، پرخطا، و متقلب گروه جوانی که خود را انقلابی میخوانند، و نیز ساختار درونی شبکه آنان، آشکار شده است.
پس وقتش رسیده این نامگذاری و توصیف را بهروزرسانی کنیم:
۱۷. زین پس، این گروه جوان را به دلیل تناقض شعارها و رفتارها، نه انقلابیون، که به «اِنقُلّابیون» میشناسیم، و چون شبکه آنان ۴ بازوی اصلی دارد آن را «تتراپوس» یا چهارپا (مثل اکتاپوس یا هشتپا) مینامیم!