کیستی خمینی : گذار از مواجهه با قدرت به رویارویی با حقیقت
سخن دو دسته از مردم درباره امام خمینی (ره ) اگر واقعیتی داشته باشد چندان اعتبار و شنونده ای ندارد. دسته اول کسانی هستند که با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی منافع مادی و معنوی خود را از دست داده اند و همه این خسارت ها را به پای نهضت خمینی می گذارند ودلهایشان هنوز پر از حقد و کینه اوست . دسته دوم هم فرصت طلبانی هستند که بدون اینکه امام را بشناسند و به ارمانها و اهداف او علم و باوری داشته باشند شوربختانه بر سر سفره چرب انقلاب نشسته و تناول می کنند بدون اینکه آجری و سنگی روی دیوارهای بنای انقلاب و جمهوری اسلامی بگذارند و فقط هر روز بهانه ای به دسته اول می دهند تا ازطرق مختلف به انقلاب و رهبر کبیر او هجمه شود. همانها که اصطلاحا از دیوار برامده از خون شهیدان ایران بالا می روند و با ریش و تسبیح به ریش همه ارزشهای اسلامی و انقلابی و ایرانی می خندند.
برای شناختن خمینی دو گروه دیگر نیز هستند که می توانند محل رجوع باشند .گروه اول فهم و درک و شناخت توده های مردم و ملت هستند که با تمام وجود به راه و هدف و مسیر امام شان باورداشته ودارند و حتی اگر امروز به حق و درمسیر انصاف منتقد و معترض به خیلی امور و افراد و رویه ها هستند از همان منظر است چنانچه خمینی کبیر در حکمرانی 10 ساله ی خود در ایران نیز همین رویه را داشت یعنی از انتقاد و گله از افراد و مدیران و ساختارها و حتی تصمیم ها هیچ ابا و پرهیزی نداشت اسیر محافظه کاری نمی شد. شدیدترین و دقیق ترین انتقادات به برخی روحانیان را او در منشور روحانیت نوشت و هم او بود که به مدیران کشور گفت :
(( باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آورده اند، این مردم زاغه نشین که شماها را روی مسند نشانده اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله » ـ خدای نخواسته ـ باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این] است که فاتحه همه ما را می خوانند!))
هم او بود که از عزل قایم مقام رهبری نهراسید و از تذکر و نهیب علنی به مدیران ارشد کشور از هیچ کس واهمه ای نداشت زیرا تکیه گاه اصلی خود را اول خدا و سپس مردم می دانست و بس .
۲۰۰ هزار شهید ایران زمین که با مهر و محبت و هدایت او جان فدای ایمان و مردم شان کردند نام خمینی بر زبان شان جاری بود همان گونه که تمثال او را بر قلب خود می نشاندند.
مردم ایران اگر صدها سال هم علیه خمینی تبلیغ و تخریب شود این ویژگی او یعنی تکیه بر خدا و مردم را از یاد نمی برندو انکار نمی کنند . مردم ایران به درستی خمینی را طراز رهبر انقلابی و مردمی می دانند و همگان را با اومی سنجند و شاید بخاطر فاصله زیاد بسیاری از مدیران با اوست که منتقد و معترض بسیاری هستند.
اگروه دوم نخبگان و پژوهشگران و سیاست مدارانی هستند که فارغ از تعلق خاطر احساسی و عاطفی و موقعیت و منصب و جایگاه خود ، رویکردی واقع بینانه به امام خمینی داشته و دارند. از این رو شاید از منظر خود نقدهایی هم به او داشته باشند اما کلیت شخصیت او و اهداف و مسیر او را به خوبی شناخته و ستایش می کنند. در اینجا باید به حقیقتی تلخ اشاره کنم و آن اینکه نقد ناپذیر نشان دادن امام خمینی در ۴۰ سال گذشته که حتما مورد رضایت ایشان نبوده و نیست باعث شده مباحث مربوط به امام نه از جانب دوگروه مورد اشاره یعنی بدنه ملت و نخبگان منصف بلکه از سوی معاندین مغرض وریزه خواران مواهب قدرت مطرح شود که همچون دو لبه قیچی با انواع شایعات و شبه مستندات و روایات واقعیات وجودی آن شخصیت منحصر به فرد را مخدوش می کنند و کار به جایی می رسد که وقتی عبدالکریم سروش در مقام اپوزیسیون نظام اما در مقام دفاع از دانش و سواد امام سخن می گوید بسیاری بر او می تازند که این زمانه دیگر زمانه سنگ خمینی را بر سینه زدن نیست!!!؟؟؟. و افسوس از این همه عوام زدگی و فقدان اصالت در شناخت . بگذریم که سخن در این خصوص بسیار است . روی مطلب بنده چیز دیگری است و ان اینکه روح الله موسوی خمینی هر چند فقیه ، مرجع تقلید ، کلامی ، عارف ،رهبر نهضت و جنبش انقلابی و اسلامی ؛ بنیانگذار جمهوری اسلامی ، رهبری کاریزما ومحبوب در سطح جهانی و… بود اما آن ویژگی انکار ناپذیر و جذاب و پایدار او برای صاحب این قلم توکل کم نظیر او به هدایت و حمایت الهی در تصمیمات و مسیری بود که او انتخاب می کرد. خمینی بدون تردید سایه ای زلال از توکلو ایمان انبیا علیهم السلام بر خداوند بود. با وجود گذشت ۳۰ سال از درگذشت او هنوز ایمان و توکل مثال زدنی او در صدا و تصویرهای باقی مانده از خمینی فوران می کند و الهام بخش کسانی است که حتی او را ندیده اند. ما نسلی هستیم که دلباخته عدالت خواهی ، ازادی خواهی ، توسعه خواهی و و دموکراسی خواهی هستیم و در این ارمان گرایی از نقد و تحلیل هیچ امر و مساله ای پرهیز نداریم اما با این وجود علقه و پیوندمان با خمینی کبیر را فراموش نکرده و نمی کنیم و همچنان اراده سترگ و توکل ستودنی او برای همه ما روشنی بخش اینده است . ما خمینی را یک اسطوره ی معصوم و مبرا از هر گونه اشتباه نمی دانیم اما اجازه نمی دهیم واقعیات تاریخ ساز و جهت گیری اصلی او که ریشه در روح بلند و شخصیت مستحکم او داشت انکار شود و بخشی از خاطرات و تجربه یک ملت که به انگشت اشاره او در مسیری که همانا استقلال ، ازادی و جمهوری اسلامی بود نادیده گرفته شود. به نظر می رسد بعد از سه دهه از رحلت خمینی کبیر باید نوع مواجهه ما با او دگرگون و از فاز رویارویی با قدرت به فاز رویارویی با حقیقت تبدیل شود تا از این رهیافت کیستی خمینی اشکار و چهره تابناک پیر جماران پشت ابرهای تیزه تبلیغات دوستان نادان و دشمنان دانا پنهان نماند.