نقدی بر رهش اخرین رمان رضا امیرخانی
تعطیلات نوروز همیشه از جهت فرصتی فراخ برای خواندن کتابهای نخوانده و دیدن فیلمهای ندیده و شنیدن موسیقی های نشنیده ارزشمند است .عادت همیشگی من این است که چند کتاب با مضمونهای متفاوت را با هم می خوانم و برخی را نیز به پایان نمی برم زیرا شوق شروع خواندن کتابها را دارم اما وقت کافی برای تمام کردن کتابهای فاقد ارزش را ندارم .امسال نوروز غیر از مجلات و مقالات در دست مطالعه کتاب رهش رضا امیر خانی را خواندم .این کتاب با وجود رگه های خوبی از جسارت و ریز بینی در نقد وضع آشفته تهران و مناسبات انسانی اشفته تر حتی در روابط زن و شوهر داستان در مجموع اثر ویژه ای نیست بویژه که امیر خانی در ٨٠ صفحه اول رمان ١٩٠ صفحه ای کاملا خواننده را در حیرت و بلاتکلیفی خسته کننده ای قرار می دهد و مطمینم بسیاری کتاب را به همین علت نیمه کاره رها کرده اند اما مهمترین نکته جالب این اثر روایت نویسنده مرد داستان از دو شخصیت اصلی زن داستان است که در جای خود جذاب و خواندنی است بهر حال فروش خوب این کتاب مایه امیدواری است و انشالله استمرار یابد.