چکیده سه فصل اول کتاب جامعهشناسی سیاسی دکتر بشیریه
فصل اول
پیشینه، سرشت و خاستگاه جامعهشناسی سیاسی:
ریشه جامعهشناسی سیاسی بهعنوان شاخهای از دانش سیاسی امروزی را باید در تحولات فکری قرن ۱۹ یافت. کاربرد روشهای علوم طبیعی در علوم اجتماعی در قالب مکتب اصالت اثبات (سن سیمون و آگوست کنت) تحولی در کل علوم در قرن ۲۰ ایجاد کرد. بهویژه به علاقه به ایجاد علم جامعه و سیاست را افزایش داد. جامعهشناسی سیاسی به بررسی محیط اجتماعی سیاست میپردازد؛ که زندگی سیاسی را بهوسیله متغیرهای اجتماعی توضیح میدهد. جامعهشناسی سیاسی بیشتر نگرش از پایین به بالا، یعنی اینکه بیشتر تأثیرات جامعه بر سیاست را برسی میکند. حالآنکه علم سیاست بیشتر نگرشی است از بالا به پایین که ساختار قدرت و فرایند سیاست و تأثیرات آن را بر روابط اجتماعی بررسی میکند. رابطه جامعه نبست به دولت در ذیل مفهوم تعیینکنندگی قابلبررسی است نه تحت عنوان اعمال قدرت. جامعه و نیروهای اجتماعی بهعنوان بستر و زمینه عمل دولت، حدود و ماهیتان را تعیین میکنند.
شجرهنامه علمی جامعهشناسی سیاسی و سرچشمههای فکری آن:
مکتب اصالت اثبات:
بهعنوان بستر اصلی گسترش علوم اجتماعی تأثیر زیادی بر گسترش علم جامعه و سیاست بر قرن بیستم/۲۰ باقی گذاشت؛ و زمینه اصلی گسترش مکتب رفتاری بهعنوان مکتب مسلط بر علم سیاست و جامعهشناسی سیاسی را فراهم کرد.
علم اثباتی علمی است که اعتبار احکام آن مبتنی بر شواهد عینی و تجربی قابلاثبات باشد. استدلال آنها این است که دانش جامعه و سیاست را میتوان بهصورت فیزیک اجتماعی عرضه کرد که هدفان کشف قوانین تغییرناپذیر ترقی انسان در طی تاریخ است.
مکتب اصالت کارکرد (فونکسیونالیسم):
با گرفتن مفاهیم اصلی خود از علوم مکانیکی جامعه را همچون مجموعهای ابزار گونه فرض میکند و بهصورت مکانیکی به بحث از روابط میان نظام اجتماعی و نظام سیاسی میپردازد. (ایستون)
جامعهشناسی مارکس:
که بهنوعی جامعهشناسی مبتنی بر معرفتشناسی و روششناسی دیگری که بحث اصلیان درزمینهٔ کشف ریشههای دولت در درون جامعه و طبقات اجتماعی بود.
مکتب علوم فرهنگی آلمان:
علوم اجتماعی علم نیستند مگر آنکه بر پایه روشهای علوم طبیعی استوار شوند. به نظر دیلتای و ریکرت، علوم اجتماعی و علوم طبیعی به اعتبار ماهیت موضوع دوگانهاند. دلتای واژه علوم روحانی را وضع کرد که به نظر او پدیدهها سه گونهاند: یکی پدیدههای طبیعی که موضوع علوم طبیعی هستند. دوم حالات و فرایندهای روانی فرد که موضوع روانشناسی را تشکیل میدهد و سوم پدیدههای روحانی مانند زبان، فرهنگ، ادبیات و همه نهادهای اجتماعی که موضوع علوم روحی یا فرهنگی هستند.
فصل دوم
الگوی اولیه جامعهشناسی در اندیشه مارکس: (زیربنا و روبنا)
ازلحاظ تحلیل دولت یعنی در جامعهشناسی سیاسی بهصورت ارتباط میان دولت و جامعه بهعنوان مجموعه نیروهای اجتماعی عنوان میشود. حوزه جامعه بهعنوان حوزه زیربنایی و حوزه دولت بهعنوان روبنایی تعیین میکند. (ارتباط میان طبقات اجتماعی و قدرت سیاسی جزء اساسی نظریه مارکس)
سه تعبیر ساختاری از زیربنا و روبنا
- تعیینکنندگی یکجانبه
- تمثیل دیالکتیکی یا تعیینکنندگی دوجانبه
- تعیینکنندگی همهجانبه
سه سطح صورتبندی اجتماعی:
نیروهای تولیدی
روابط تولیدی
سازمان اجتماعی
انحراف ساختاری در تفسیر روبنا و زیربنا:
مفهوم عمل نیروهای اجتماعی به سود مفهوم ساخت کنار گذاشته شد. بهجای آنکه از نقش نیروهای اجتماعی برساختها سخن برود. از دیدگاه تأثیر تعیینکنندگی یک ساخت برساخت دیگر به رابطه زیربنا و روبنا نگاه کرده و بهعبارتدیگر هم عمل تاریخی و هم حاصل عمل تاریخی ساخت قلمداد شده است.
طبقات اجتماعی و دولت:
ویژگی اساسی جامعهشناسی سیاسی مارکس تجزیه جامعه به اجزای آن، تشخیص منافع و طبقات عمده موجود در آن، کشف روابط میان آن اجزا و کشف رابطه میان اجزای جامعه و ساخت سیاسی، بحث در مورد ریشههای اجتماعی توزیع قدرت سیاسی موضوع عمده این جامعهشناسی سیاسی را تشکیل میدهد. مارکس، مالکیت و نوع آن و نیز میزان آزادی شخصی را معیار دستهبندی طبقات اجتماعی میدانست. گام اول در جامعهشناسی سیاسی شناسایی منافع طبقاتی است. مالکیت وسایل تولید معیار اصلی تمایز طبقات اجتماعی است.
بهطورکلی در آثار تاریخی –سیاسی مارکس میتوان دو تعبیر مختلف از رابطه دولت و طبقات اجتماعی یافت. یکی ابزار انگارانه و دیگری استقلال نسبی. برای اولی دولت ابزار سلطه طبقه بالا و وسیله تضمین و تداوم منافع. دومی دولت دارای میزانی قدرت مستقل یا استقلال نسبی از طبقه بالاست.
مجاری پیوند دولت و طبقات اجتماعی:
یک پیوند شخصی، یعنی اینکه ماهیت طبقات دولت از روی پایگاه اجتماعی اعضای آن شناخته میشود. دوم پیوند ساختاری که ماهیت طبقاتی دولت بر حسب محدودیتهایی ساختاری نظام اجتماعی معلوم میشود؛ و سوم پیوند سیاسی که طبقه حاکمه در بین نیروهای اجتماعی پر قدرتترین گروه است.
چارچوب جامعهشناسی سیاسی وبر:
وبر دولت را بهعنوان انحصار کاربرد مشروع زور در یک سرزمین معین تعریف میکند؛ و بر حسب سرزمین، دولتها را به دولتهای بری، بحری و کوهستانی تقسیم میکند. از ویژگیهای اساسی جامعهشناسی وبران است که وی میان قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی تمایز قائل است؛ و آن دو را دو مقوله جداگانه میداند. به نظر او جامعه از سه جهت اساسی یعنی از حیث قدرت اقتصادی (طبقه), منزلت و شان اجتماعی و قدرت سیاسی (حزب) تقسیم بندی میشود. روند عقلانی شدن جهان عامترین مفهوم در اندیشه وبر است. به معنی گسترش عقلانیت نهادی یا ابزاری در حوزه زندگی خارجی یا اجتماعی است. این ناخرسندی و از خود بیگانگی خود یکی از سرچشمههای عمل اجتماعی و سیاسی در جهان معاصر است. منشاء بسیاری از کنشهای فردی همین زندگی عاطفی است. همین زندگی عاطفی و غیر عقلانی زمینه پیدایش جنبشهای کاریزمایی در تاریخ را تشکیل میدهد. دوگانگی زندگی عقلانی و غیر عقلانی در جامعه و سیاست نیز بازتاب دارد که وبر چهار نوع مثالی کنش اجتماعی را بررسی میکند.
کنش عقلانی هدفمند: محاسبه رابطه میان وسیله و هدف که در زندگی اقتصادی نمونه بارزی دارد.
کنش عقلانی مبتنی بر ارزش: عمدتاً در حوزه دین و اخلاق نمودار میشود.
کنش سنتی: کنش مکانیکی و بر اساسس تقلید محض و اطاعت ناخوداگاهانه از رسوم و سنت
کنش عاطفی: کنش غیر عقلانی و بدون محاسبه هدف و وسیله صورت میگیرد.
سیاست رابطه حکم و اطاعت میان بازیگران است. وقتی حکم براساس برخی سنتها صورت گیرد؛ و اتباع نیز به موجب همان سنتها از حکومت اطاعت کنند. سلطه یا مشروعیت سنتی است وقتی رابطه حکم و اطاعت رابطه عاطفی و مبتنی بر ارادت شخص باشد. سیاست و سلطه کاریزمایی خواهد بود؛ و وقتی که حکم و اطاعت بر حسب قوانین و هنجارهای عینی صورت بگیرد، سیاست و سلطه بورکراتیک و قانون مبتنی بر کنش عقلانی است.
پلورالیسم یا تکثر منابع قدرت اجتماعی:
رابطه قدرت دولتی با مجموعه گروهها و نیروهای اجتماعی بررسی میشود.
مهمترین مفهوم این نوع جامعهشناسی مفهوم الیت
- به دارندگان مناصب عالی در درون نظام سیاسی
- در مورد گروهایی که به دلایلی از دیگر گروهها اجتماعی برترند هر چند حکومت را در دست نداشته باشند.
در جامعهشناسی سیاسی الیت ها بهطورکلی رفتار سیاسی ترکیبی از رفتار عقلانی و غیر عقلانی تلقی میشود. مبارزه الیتها برای کسب قدرت مبارزه ایای عقلانی است. حالآنکه بسیج تودهها برای حمایت سیاسی از الیت ها متضمن رفتار غیر عقلانی و احساسی است برخی از صاحب نظران مانند کارل منهایم این انتقاد را وارد کردهاند که حتی در جوامع مدرن آنچه موجب به قدرت رسیدن گروه حاکمه میگردد. ترکیبی از روابط خانوادگی، ماکیت و شایستگی فردی.
در این رابطه برخی از صاحب نظران میان سه دسته از الیت ها تمایز قائل هستند:
- الیت هایی که بر حسب معیارهای سنتی یا عقلانی دارای شایستگی بوده و بر حسب توانایی فردی به قدرت میرسند
- الیت هایی که به منظور انجام برخی کارویژه های اجتماعی بهصورت عقلانی تشکیل میشوند.
- الیت هایی که بر اساس دلایل احساسی و یا فایده گرایانه نقش نمایندگی به آنها واگذار میشود.
در بیشتر تقسیم بندیها چهار الیت بهصورت عمده تمایز داده شدهاند:۱. الیت قدرت سیاسی ۲. الیت اقتصادی ۳. الیت نظامی ۴. الیت فکری
الیتیسم:
بهطورکلی از نظر پاره تو رفتار انسان عمدتاً غیر عقلانی است زیرا انسان بهوسیله نیروهای غیر عقلانی یعنی ذخایر ثابت و احساساتش به حرکت در میآید. لیکن در این حال نیازمند توجیه شبه عقلانی رفتارغیر عقلانی خویش است؛ و مشتقات یا به گفته پاره تو فرمولها این وظیفه را بر عهده دارند.
نظریه پاره تو:
- غریزه یا احساس یا ذخایر ثابت (ترکیبات) که در توانایی تفکر، خلاقیت و ابتکار نیل به کشفیات و امور غیره منتظره مظهر این غریزه است و عامل اصلی ترقی تمدن بشر به شمار میرود.
این غریزه مبنای مشترک الهیات، فلسفه و علم است ک اغلب در میان الیت های علمی، اقتصادی و سیاسی و نظامی رشد میکند. ولی در بین تودهها گسترش نمییابد
- غریزه یا ذخیره ثابت (تداوم مجموعهها) یعنی عادات، رسوم، سنن و عقاید که روی هم رفته تشکیل فرهنگ میدهد این غریزه در تودهها متمرکز است. اعتقاد داشتن اساس این غریزه است و این غریزه موجب تداوم و همبستگی زندگی اجتماعی است.
- غریزه یا ابزار احساسات از طریق اشکار چون شعایر و مراسم مذهبی، نمایشهای جمعی و اعمال جمعی خود جوش ظاهر میشود.
- غریزه اجتماعی بودن که به زندگی مدنی انسان مربوط میشود. تفریحات، مذهب، سیاست مظاهر این نوع غریزهاند. نیاز انسان به تقلید و همگونگی با دیگران از همین غریزه بر میخیزد.
- غریزه همبستگی فردی و احساس داشتن متعلقات: احساس مالکیت که اساس تعادل اجتماعی است در واقع بر خلاف نظر پاره تو، این غریزه یا احساس کاملاً عقلانی است.
- این غریزه جنسی که بر خلاف غرایز دیگر کاملاً زیستی است.
نقد: مفهوم قدرت در نظریه پلورالیستی مفهومی تک بعدی و ساده انگارانه است. در حالی که قدرت در عالم واقع اغلب پدیده ایای پیچیده و چند بعدی است. در شرایطی که تصمیمی اتخاذ نمیشود و یا ابزاری به کار برده نمیشود نیز ممکن است قدری اعمال گردد.
-غفلت از نابرابری در توزیع امتیاز است و قدرت سیاسی میان نیروها و گروهای اجتماعی مختلف حتی در نظامهای دموکراتیک معاصر موجب تعبیر نادرست روابط دولت و جامعه و عرضه جامعهشناسی سیاسی نادرستی میگردد.
-فرض وجود گروهای قدرت گوناگون نمیتوان منکر وجود طبقه حاکمه شد زیرا طبقات حاکمه همواره مرکب از گروههای گوناگونی هستند.
فونکسیونالیسم یا اصالت کارکرد:
مسلطترین نگرش در جامعهشناسی معاصر در غرب مفاهیم اصلی این نگرش مفهوم سیستم (نظام) و فونکسیون (کار ویژه) میباشد.
کل جامعه همانند سیستمی است مرکب از بخشهای مختلفی که هریک کار ویژهها و وظایف خواست خود را انجام میدهند و بین اجزا سیستم روابط مکمل و متقابل وجود دارد. هرسیستم مجموعه ایای از اجزای همبسته که در درون محیط خاصی عمل میکنند و با آن محیط روابط متقابل دارند.
سیستم همچنین ممکن است باز یا بسته باشد. سیسام بسته با محیط رابطه و تبادل ندارد و متمایل به تعادل ایستا است و از تأثیر زمان مصون است.
سیتم باز با محیط تبادل دارد و اجزا آن در معرض تغییر قرار دارند؛ و چهار مشخصه دارد: ۱. داده ۲. بازده ۳. فرایند ۴. بازخورد
نظریات تالکوت پارسونز:
کار ویژه اصلی جامعه محدود ساختن امیال بیحد و حصر انسان و وضع قواعد و مقررات در این امیال است. توضیح منابع و ارزشها یکی از مهمترین مسائل نظام اجتماعی است؛ که ضزورت کنترل اجتماعی پیش می اید. از دیگاه ایشان عوامل همبستگی و استمرار نظام اجتماعی عبارتاند از: ارزشها –هنجارها – نهادها و نقشها
کارویژه نظام ارزشی هر جامعه ایای ایجاد مبانی همبستگی اجتماعی است. نظام ارزشی عنصر اخلاقی و فرهنگی نظام اجتماعی به شمار میرود و بهعنوان زیربنای اجتماع تلقی میشود.
هنجارها در سایه ارزشها پدید می ایاند و عمل میکنند و قواعد و روشهای عمل اجتماعی را به دست میدهد. نظام حقوقی هر جامعه ایای نظام هنجاریان است. هنجارها زمینه تحقق ارزشهای جامعه را ایجاد میکند. نهادها تبلور ارزشها و هنجارها در مؤسسات اجتماعی هستند و نقشها مجموعه کارویژه ها در درون هر حوزه از نظام اجتماعی هستند که در عمل ارزشها و هنجارها را در درون نهادها اعمال میکنند. هر نظام اجتماعی جهت حفظ، تداوم و استمرار خود ۴ کارویژه اصلی را انجام میدهد که عبارتاند از:
- حفظ انسجام و همبستگی اجتماعی بهوسیله نهادهایی چون مذهب، فرهنگ و خانواده انجام میشود؛ که روی هم رفته تشکیل دهنده نظام ارزشی جامعه هستند.
- ایجاد همبستگی و حل منازعه به موجب نظام هنجاری یا حقوقی، نظام حقوقی در هر جامعه ایای مجری این کارویژه است.
- کارویژه نیل به اهداف که بهویژه بهوسیله نظام سیاسی انجام میشود.
- کارویژه انطباق با شرایط متغییر و جدید که بهوسیله نهادهای نظام اقتصادی اجرا میگردد.
به نظر پارسونز در درون نظام سیاسی ارزشها و هنجارها اساس اطاعت سیاسی را تشکیل میدهد. نظام ارزشی تأمین کننده مشروعیت سیاسی است. به نظر ایشان تغییرات اجتماعی در سه وجهه پدید می اید:
- دگرگونی دوری و تکرار پذیر مانند دگرگونی حاصل از بحرانهای ادواری در اقتصاد
- رشد خطی که به معنی دگرگونیهای کمی هر یک از حوزههای اجتماعی است؛ مانند پیشرفت توانایی فنی یا افزایش قدرت دولت و یا افزایش مشارکت در سیاست
- دگرگونی ساختاری که تحولی کیفی در ساختارهای مختلف مانند تحول در ساختار خانواده، شیوه تولید و جزان است.
نقد و ارزیابی:
مفاهیم اساسی دیدگاه اصالت کارکرد از علوم مکانیکی استفاده شده است. در نتیجه این دیدگاه تمایل دارد تا پدیدههای اجتماعی را همانند پدیدههای طبیعی و عینی خالی از عنصر ذهنیت و معنی و ارزش در نظر بگیرند. چنان که گویی میان اجزا یک دستگاه مکانیکی و اجزا جامعه تفاوت کیفی وجود ندارد.
– سیستم اجتماعی را مجموعه ایای عقلانی فرض میکند که مبتنی بر رفتارها و نگرشهای عقلانی کسانی است که نقشهای مختلف را احراز میکند. از همین رو تأثیر وجوح و رفتارهای غیر عقلانی در زندگی اجتماعی –سیاسی نادیده گرفته میشود.
– به عنصر اساسی قدرت و زور در حفظ نظام سیاسی و اجتماعی کمتر توجه میشود.
– روابطی که میان اجزای سیستم اجتماعی از دیدگاه اصالت کارکرد برقرار است روابطی سوری و عاری از هر گونه عنصر منفعت و قدرت است؛ که مهمترین عناصر واقعی زیست سیاسی انسان را تشکیل میدهند.
– نگرش اصالت کارکرد ساختها و نهادها را که خود حاصل عمل هستند بهعنوان عامل و کار گزار تلقی میکند؛ و از عمل و پراکسیس گروهها و نیروهای اجتماعی سخنی به میان نمیآورد؛ و بنابراین نگرشی وارونه بین است.
فصل سوم
شکاف اجتماعی، نیروهای اجتماعی و زندگی سیاسی
پیشگفتار
جامعهشناسی سیاسی باید به بررسی سه حوزه پیوسته به هم بپردازد:
- شناخت شکافها، پیچیدگیها و تعارضات جامعه بهعنوان نقطه عزیمت
- شناخت گروه بندیها و نیروهایی که بر اساس خطوط آن شکافها در هر جامعه پیدا میشود.
- شیوه تأثیر گذاری نیروهای اجتماعی بر زندگی سیاسی و بحث از مقولاتی چون سلطه اجتماعی و نفوذ و تأثیر و نقش آنها در سیاست، نفوذ، فشار، اعتبار و منزلت از اشکال قدرت اجتماعی هستند.
به گفته لاسول آنچه قدرت را از نفوذ بطور کلی جدا میکند تهدید اعمال ضمانت اجرا است.
در جامعهشناسی سیاسی معاصر معمولاً فرض بر این است که مهمترین نمود قدرت اجتماعی همان نفوذ است.
مطالعه نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی هدف اصلی جامعهشناسی سیاسی از اغاز تکمیلان بوده است. نیروهای سیاسی اجتماعی، قدرت اجتماعی را به قدرت سیاسی تبدیل میکند.
شکاف اجتماعی:
تنوع جامعهشناسی سیاسی کشورهای گوناگون ناشی از نوع و شمار این شکافها و نحوی صورت بندی یا ترکیب انهاست. از نظر شیوه صورت بندی و ترکیب شکافهای اجتماعی ممکن است یکئیگر را تقویت کنند و یا بر روی هم بار شوند. این نوع صورت بندی را صورت بندی شکافهای متراکم میخوانند. ممکن است شکافهای اجتماعی یکدیگر را تضعیف کنند که در این صورت متقاطع نامیده میشوند. وقتی شکافهای اجتماعی متراکم باشند اغلب جامعه دو قطبی میشود و پتانسیل کشمکش اجتماعی افزایش مییابد. بر عکس وقتی شکافهای اجتماعی یکدیگر را قطع کنند، با توجه به افزایش نقاط مشترک گروه بندیهای اجتماعی زمینه منازعه اجتماعی کاهش مییابد.
براساس شمار و شیوه تر کیب و فعال و یا غیر فعال بودن شکافهای اجتماعی ۱. جامعه تک شکافی فعال: تنها یک شکاف عمده از نظر سیاسی فعال است. مثلاً در انگلستان یک شکاف یعنی شکاف طبقاتی از نظر سیاسی عمده و فعال شده است. احزاب سیاسی در دوسوی شکاف فعال عمده تکوین مییابد.
- جامعه دو شکافی متوازی: دو شکاف عمده و فعال وجود دارد. در اینجا سه حوزه اصلی تکوین احزاب سیاسی وجود دارد و در نتیجه ممکن است یک نظام چند حزبی پیدا شود. (در هلند)
- جامعه تک شکافی متراکم: یک شکاف عمده و فعال وجود دارد؛ اما شکافهای دیگر گرچه از نظر سیاسی فعال نیستند. لیکن بر شکاف اصلی بار میشوند؛ و آن را تقویت میکند. (حکومت ترکیه: حزب عدالت –حزب اتحاد ملی-رستگاری ملی) و غیره
- جامعه دو شکافی متقاطع: دو شکاف عمده و فعال وجود دارد و یکدیگر را قطع میکند در نتیجه شمار و تنوع نیر وهای اجتماعی –سیاسی افزایش مییابد. (اسکاندیناوی)
۵- جامعه سه شکافی متقاطع: سه شکاف فعال و قوی وجود دارد. کثرت ایدئولوژی و احزاب سیاسی افزایش مییابد و پتانسیل منازعه نیز شدت میگیرد. (جمهروی چهارم فرانسه)
نیروهای اجتماعی:
مجموعه طبقات و گروههایی هستند که بر روی زندگی سیاسی به معنای کلی آن تأثیر می گذارندوممکن است به شیوه مستقیم قدرت سیاسی را در دست بگیرند و یا به شیوههای مختلف در آن نفوذ کنند.
جامعهشناسی در سطح کلان:
۱- زمینه شکاف اجتماعی (نیروهای پایه)، ۲- سطح گروه بندیهای عمده و جنبشها (نیروهای حرکت) ج س در سطح فرد، ۳ سطح سازمانها و تشکیلها (نیروهای سازمان یافته)، ۴ حوزه سیاست (نیروهای نفوذ)
۱- شکافها و تعارفات اجتماعی: طبقاتی و فرهنگی و مذهبی و سنت و تجدد و دین و دولت بحران جامعه
۲- گروهبندی های اجتماعی: طبقات اجتماعی، گروهای مذهبی و قومی بلوکهای اجتماعی سختی و متجدد جنبشهای اجتماعی
۳- سازمانهای و تشکلات طیقاتی، صنفی، اتحادیهها و انجن ها نهادهای مذهبی، باندها، ارتش،
۴- نظام سیاسی دولتی
عوامل مؤثر بر توانایی نیروها و گروههای اجتماعی:
۱- ساخت و سازمان درونی گروه:
– میزان توانایی مالی، شمار اعضا و انضباط درونی گروه، شمار و نوع منجدین (نفوذ) ترکیب عمودی یا افقی چندین سازمان اجتماعی نبود گروهای رقیب سازمان یافته
۲- رابطه با احزاب و سازمانهای سیاسی
۳- وضعیت حقوقی: اجازه قانونی فعالیت گروها لازمه عمل سیاسی آنهاست.
۴- نفوذ پذیرترند موقیعیت خود گروههای حکومت: حکومتها در مقابل برفی گروها که به مرکز قدرت نزدیکاند نفوذ پذیرترند – موقیت خود گروه مورد نظر هم تعیین کننده است، حکومتها با توسل به مفهوم، مصلحت عمومی در مقابل، نفوذ گروها مقاومت میکنند.
** در اغلب حکومتها قوه اجرایی (بوروکراسی دولتی) مقصد اصلی اعمال نفوذ گروهای اجتماعی است.
انواع نیروهای اجتماعی و گروهای نفوذ:
برحسب کارکردهای چهارگانه نظام اجتماعی (تظبیق با شرایط نو، حل منازعه، حفظ همبستگی ارزشو نیل به اهداف):
۱- گروهای اقتصادی: اتحادیهها، شرکتها
۲- گروهای مبتز بر حفظ همبستگی مثل نهادهای حقوقی
۳- گروهای فرهنگی (عام فرهنگی همبستر ارزش) مثل گروهای روشنفکری
۴- گروهای مجری کارویژه سیاسی نیل به اهداف مثل دستههای پارلمانی و مؤسسات حکومتی برخی گروهای فشار بهطورکلی به گروهای ذینفع که اعضای آن دارای خصوصیات عینی مشترک هستند و گروهای عقیدتی که اعضای آن نسبت به مجموعه ای از ارزشها مشترک متعهد هستند. تفهیم میکنند.
نیروهای اجتماعی و احزاب سیاسی:
رابطه میان گروهای اجتماعی و احزاب سیاسی برحسب عوامل مختلفی مثل تعدادی اعضا به موجود دو نظام انتخاباتی معمول و میزان ایدئولوژیک بودن با انعطاف پذیری حزب تفاوت میکند.
– هرچه جامعه ای از نظز صنعتی پیشرفته تر میشود بر وزن و اهمیت علایق طبقاتی بهعنوان منبع اصلی منازعه سیاسی و اجتماعی افزوده میشود.
جنبشهای اجتماعی که براساس شکافهای گوناگون پیدا میشود ممکن است:
یا حزب سیاسی مورد نیاز خود را تأسیس کند (مثل احزاب کارگری که از درون جنبش اتحادیههای کارگری برخاستند) یا آنکه از طریق یکی از احزاب موجود حمایت کنند و در نتیجه موجب پیدایش جنابی در درون آن حزب شوند (مثل حمایت جنبش کار گری آمریکا از حزب دموکراسی) و یا اینکه اصولاً استقلال خود را نظام حزبی حفظ کرده و برحسب مورد بهعنوان گروه نفوذ یا نفوذ یا گروه فشار از یکی از احزاب دیگر بودهاند.
– هر چه شکافهای اجتماعی شدیدتر باشد احتمال پیدایش احزاب ایدئولوژیک نیز بیشتر است
– احزاب ایدئولوژیک اغلب احزاب کادر بسیار سازمان یافته و بسته ای هستند که عضویت در آنها رسمی است و اعضای آن مبلغی جهت عضویت میپردازند. در مقابل احزاب غیر ایدئولوژیک احزاب بازی هستند که بر عضویت رسمی اتکا ندارد و در آنها گروه حزبی در پارلمان مهمتر از سازمان حزب در خارج آن است.
موریس دوورژه:
از حیث منابع مالی احزاب را به دو دسته تقسیم کرده است:
۱- احزابی که منابع مالی آنها بستگی به حق عضویت اعضا دارد مانند احزاب سوسیالیست
۲- احزابی که منابع لازم را از طریق اعانات و هدایای گروههای اجتماعی بدست میآورند (مثل شیر احزاب لیبرال)
هرچه احزاب سیاسی در یک نظام برجسته تر شود، نیروها و گروههای اجتماعی منابع بیشتری راصرف اعمال نفوذ بر آنها میکنند. میان اعضا و گروههای نفوذ روابط گوناگونی متصور است.
۱- ممکن است یک سازمان اجتماعی مثل اتحادیههای کارگری یک حزب سیاسی مثل حزب کارگر را تحت کنترل خود داشته باشد.
۲- ممکن است یک گروه اجتماعی خود به حزب سیاسی تبدیل شود. مثلاً پوجادیست ها در فرانسه
۳- معمولاً چندین گره قدرت میکوشند بر یک حزب اعمال نفوذ کنند.
۴- در کشورهای تک حزبی، حزب حاکم کل گروههای قدرت اجتماعی را تحت سلطه دارد و یا بسیج میکند.
۵- حزب حاکم ممکن است به دلخواه خود به گروههای اجتماعی سازمان بدهد.
اختصاصی وبسایت جهانسوم
+ استاد راهنما: دکتر امیر دبیری مهر
+ گردآورندگان: هادی کیخاییراد، ابراهیم دانشمند و مصطفی میری
+ ویراستاری و انتشار: علی فتحی
+ تبصره مهم: نوشتههای مندرج در سایت جهانسوم، نتیجه پژوهش دانشجویان است و نه تنها خالی از اشکال نبوده بلکه لزوماً مورد تأیید استاد و مدیر سایت نیست و گردانندگان سایت نیز از نقدهای مخاطبان استقبال میکنند.