بررسی عوامل اجتماعی و سیاسی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
مقدمه:
پس از برکناری رضا شاه و به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی در شهریور ۱۳۲۰، فضای سیاسی کشور تا حدودی باز شد و دکتر مصدق نیز با حضور در انتخابات دوره چهاردهم مجلس بیشترین رأی را از حوزه انتخابی تهران کسب کرد. با تلاشهای مصدق و حمایت برخی افراد و گروههای سیاسی طرحی در مجلس به تصویب رسید که هرگونه مذاکره میان دولت و شرکتهای خارجی را در زمینه نفت بدون اجازه و کسب تکلیف از مجلس منع میکرد.
پس از رسیدن محمد مصدق به نخستوزیری متعاقب ترور رزم آرا و پذیرش استعفای حسین علاء؛ دکتر مصدق پیگیری در جهت اجرایی نمودن قانون «ملیشدن صنعت نفت» و برگزاری انتخابات آزاد در کشور را آغاز نمود. لیکن پس از بینتیجه ماندن مذاکرات با بریتانیا و همچنین میانجیگری آمریکاییها، دولت انگلیس به دیوان لاهه و شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کرد که این موضوع نیز تأثیری بر روند ملیشدن نفت در ایران نگذاشت و مصدق در لاهه و نیویورک به دفاع از حق مالکیت مردم بر منابع سرزمین خود پرداخت. بدین ترتیب بریتانیا و شرکت نفت که نتوانستند از مجراهای قانونی و بینالمللی با ملیشدن نفت در ایران مقابله کنند به اقدام دیگری دست زدند و سعی در برکناری مصدق به صورتی دنیا پسند و از طریق مجلس و افزایش فشار داخلی داشتند و سرانجام با کنارهگیری از روشهای قانونی، رو در رو دولت قانونی مصدق را ساقط نمودند.
از طرف دیگر امپریالیسم آمریکا نیز که مشتاق به دست آوردن سهم و موقعیتی در نفت ایران بود، با همراهی انگلیس و همدستی و یاری طبقه حاکم بر ایران و در رأس آن دربار پهلوی، کودتای ۲۸ مرداد را اجرا کردند و توانستند محمدرضا شاه را دوباره بر اریکه سلطنت بنشانند.
حال به فراخور این نقطه عطف تاریخی و با توجه به مفروض بودن نقش عوامل خارجی کودتا که اعتراف صریح مسئولان آمریکایی مبنی بر طراحی و اجرای کودتا با هدف براندازی حکومت مصدق گواه این مطلب میباشد برآنیم تا به بررسی زمینهها و عوامل اجتماعی و سیاسی در فرایند انجام کودتا بپردازیم.
عوامل و گروههای مختلف اجتماعی دخیل در کودتا:
۱- مطبوعات:
از جمله ابزارهای بسیار مهم برای زمینهسازی و اجرای کودتا و همچنین آمادهسازی افکار عمومی برای پذیرش کودتا، مطبوعات بود. در اسناد سازمان سیا، در بخشی از طرح کودتا از مطبوعات و تبلیغات با عنوان «عوامل ویژه» یاد میشد. کشورهای آمریکا و انگلیس با نفوذ عمال ایرانی خود در شبکه مطبوعاتی دست به تبلیغات گستردهای بر ضد مصدق زدند و سرانجام در ۲۸ مرداد نتیجه دلخواه خود را از این تبلیغات گرفتند. مطبوعات حامی کودتا با استفاده از ترفندهای گوناگون نظیر چاپ کاریکاتور و تمسخر ایدههای مصدق و همچنین پوشش گسترده فرمانهای شاه مبنی بر عزل مصدق و انتصاب زاهدی و چاپ مصاحبههای زاهدی با خبرنگاران خارجی، نقش موثری را در ایجاد فضای مناسب برای کودتا ایفا کردند.
همچنین در آستانه کودتا حملات مطبوعات به مصدق ابعاد جدید و خطرناکی مییافت و وی را به دلیل دادن اجازه فعالیت به حزب توده به داشتن ارتباطهای کمونیستی و به خاطر شعار مشهورش مبنی بر اینکه «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» به نقشهکشی برای برانداختن تاج و تخت سلطنت متهم میکردند. طی روزهای دهه سوم مرداد ۱۳۳۲، نشریههای حزب توده، «شهباز» و «بهسوی آینده» وقوع کودتا را هشدار میدادند اما کسی به این هشدارها توجه نمیکرد.
۲- ایلات و عشایر:
ایلات و عشایر از دیگر عوامل اجتماعی بودند که طراحان کودتا از آنان به نفع شاه و علیه مصدق استفاده کردند. در میان ایلات و عشایر مهم کشور، تنها عشایر قشقایی در شمار مخالفان عمده شاه قرار داشتند. به همین منظور به دست آوردن همراهی آنها با کودتا و سوق دادنشان از حالت دشمنی با شاه به طرفداری از کودتا و یا حداقل به بیطرفی، از اهمیت زیادی برخوردار بود. اما قشقاییها برخلاف دیگر ایلات، حاضر به حمایت از شاه در قالب کودتا نشدند و در ضدیت با شاه و زاهدی حاضر به همکاری با حزب توده شدند.
۳- نظامیان:
از جمله بازوهای اجرایی کودتا و کانونهای مهم مخالفت و توطئه علیه دولت مصدق، نظامیان و افسران بازنشستهای بودند که در «کانون افسران بازنشسته» به رهبری “فضلالله زاهدی” ساماندهی میشدند. افسران سلطنتطلب از طریق «کمیته نجات وطن» که سرلشکر زاهدی رهبر آن بود، به همراهی “کرمیت روزولت” (فرمانده آمریکایی کودتا) افسرانی را که دارای پستهای حساس نظامی بودند، جذب کرده و برای اجرای طرح کودتا آنان را با خود همگام کردند. بیشتر عناصر نظامی و انتظامی که در دستگاه دولت مصدق بودند، دوطرفه بازی میکردند؛ ازجمله سرهنگ اشرفی فرماندار نظامی تهران، سرتیپ مدبر رئیس شهربانی و نادری رئیس کارآگاهی شهربانی ظاهراً منتسب به دستگاه مصدق بودند ولی در شروع کودتا، نقش بسیار حساسی ایفا کردند. از همه مهمتر سرتیپ تیمور بختیار، فرمانده منطقه کرمانشاه بود که از مخالفان سرسخت دولت ملی مصدق شمرده میشدبه همین جهت پس از پیروزی کودتا، پستهای حساس و مهمی به گروهی از نظامیان واگذار شد و نظامیانی که در صف کودتاگران بودند، یک درجه ترفیع گرفتند و نشان رستاخیز را که نشان ویژه شرکتکنندگان در کودتا بود، دریافت کردند.
۴- نقش اشرف و زنان دربار در کودتا:
اشرف پهلوی و شبکه ویژه او بهعنوان یکی از محورهای اجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بهشمار میروند. مهمترین مأموریت اشرف پهلوی در پیروزی کودتا، هماهنگی بخشی از نیروهای کودتا به کمک اسدالله رشیدیان و رسانیدن یک نامه از مقامات انگلیسی- آمریکایی به محمدرضا پهلوی بوده است؛ این درحالی است که قبلاً دکتر مصدق، او را به خارج از کشور تبعید کرده بود و ورود او به ایران منع قانونی داشت. اشرف از مصدق نفرت داشت و وی را دشمن سلطنت میدانست. او که همراه دیگر اعضای خانواده سلطنتی به انگیزش دکتر مصدق و دستور محمدرضا پهلوی به خارج از کشور تبعید شده بود، در تابستان ۱۳۳۲ به منظور اجرای مأموریتی برای کودتا به بهانه رسیدگی به مسائل مالی و شخصی، ده روز وارد ایران شد.
۵- اراذل و اوباش:
از دیگر عوامل اجرایی کودتا، اراذل و اوباش و چماقدارانی بودند که به تحریک افراد سلطنتطلب و عوامل خارجی، تظاهراتی را بهگونهای کاملاً سازماندهیشده به طرفداری از شاه در سطحی گسترده به راه انداختند.”شعبان جعفری” معروف به “شعبان بیمخ” از سردستههای اوباش ساعاتی پیش از شروع کودتا در حالی که نوچهها و چماق دارانش جلوی ساختمان شهربانی با چند اتومبیل در انتظار خروج وی از زندان بودند، با همکاری ماموران شهربانی و فرمانداری نظامی از زندان شهربانی آزاد شد.
بعد از کودتا “شعبان بیمخ” به خاطر خدمات زیادی که در کودتا به انجام رساند، مورد تقدیر قرار گرفت و ضمن اهداء زمینی در شمال پارک شهر (تهران) از طرف دولت کودتا به ایشان مبلغی داده شد تا یک زورخانه مدرن بسازد.
عوامل سیاسی دخیل در کودتا:
۱- شکست دکتر مصدق در حل و فصل مناسب مسئلهی نفت
برای مصدق ملیکردن صنعت نفت در درجه نخست یک مسئله سیاسی بود تا اقتصادی. او و سایر رهبران نهضت در یک جهاد سیاسی برای کسب استقلال و حاکمیت سیاسی و اقتصادی ایران با انگلیس درگیر شده بودند. وی بارها در مذاکراتش با آمریکاییها اعلام کرده بود که موضوع نفت یک مسئله سیاسی است و اینکه او برای استقلال ایران بیش از نفت ارزش قائل است. برای مصدق در درجه نخست اصل ملی شدن به عنوان حق حاکمیت هر ملت مستقل بر منابع خود میبایست از طرف دولت انگلیس به رسمیت شناخته شود. بنابراین در طول مذاکراتش با انگلیسیها و آمریکاییها هیچگاه یک قدم از این اصل عقبنشینی نکرد. برای مصدق شرکت نفت ایران و انگلیس مظهر استثمار و استعمار انگلیس در ایران و همچنین منشاء تمام مصائب وارده به ملت ایران، فقر، فساد و تسلط بیگانه محسوب میشد. بنابراین با بیرون راندن آن از کشور یعنی مبارزه با امپریالیسم، استقلال سیاسی، رفاه اقتصادی و استقرار حاکمیت ملی حاصل میشد. با این وجود مصدق که به نقش اقتصادی نفت در برنامههای اصلاح طلبانه خود نیز واقف بود، آماده گفتگو در مورد هرگونه پیشنهادی از جانب انگلیسیها بود و امید زیادی نیز به میانجیگری آمریکاییها داشت.
دولت انگلیس تا اواخر تیر ۱۳۳۰ از پذیرش اصل ملیشدن نفت خودداری کرد. آن دولت به تهیه طرحهای نظامی برای اشغال نظامی آبادان دست زد و تدارکات برای انجام یک تعرض نظامی انجام گرفت که اگر بنا به دلایلی با مخالفت آمریکاییها رو به رو نمیشد احتمالاً عملی میگردید. در این میان شرکت نفت ایران و انگلیس طی پنجاه سال استثمار اقتصادی و سوءاستفادههای سیاسی به نماد عظمت و پرستیژ انگلیس در خاورمیانه و خلیج فارس مبدل شده بود و تاسیسات نفتی جنوب نشانه حضور انگلیس در منطقه به شمار میرفت و تخلیه خوزستان بدترین نوع شکست بعد از استقلال هند بود.
خانم آن لمبتون که وزارت خارجه انگلیس حساب ویژهای روی نظرات وی باز کرده بود، اصرار میورزید تاحد ممکن مصدق میبایست بایکوت شود و تنها در موارد بسیار ضروری با او وارد مذاکره شد. او اصرار داشت که با تمام وسایل میبایست موضع مصدق را با وسایل پنهانی تخریب و تضعیف کرد و به دست ایرانیان طرفدار انگلیس محیط مناسبی را برای سرنگونی مصدق فراهم ساخت. تلاش انگلیسیها برای سرنگون کردن مصدق و جایگزین نمودن وی با یک فرد میانهرو و دوستدار انگلیس متمرکز بود تا مسئله نفت را به دلخواه خود حل و فصل نمایند. بعضی معتقدند که فرصتهایی برای مصالحه پیش آمد اما مصدق از آن استفاده نکرد و لذا در شکست حل و فصل مناسب مسئله نفت او را مقصر میدانند. از جمله این فرصتها ارائه پیشنهاد میانجیگری توسط بانک جهانی برای از سرگیری صادرات مجدد نفت ایران تا توافق نهایی بود که این پیشنهاد از سوی مصدق رد شد. وی با رد این پیشنهاد بزرگترین خطای دوران زمامداریش را مرتکب شد. مصدق دریافته بود که از پیشنهاد بانک میتوان بهعنوان سرآغازی برای رسیدن به یک توافق شرافتمندانه از موضع قدرت استفاده کرد و در صورت حمایت اطرافیانش آن را میپذیرفت اما برخی مشاوران نزدیک وی میگفتند که حزب توده از چنین توافقی بهعنوان سند خیانت مصدق استفاده خواهد کرد و به غلط نتیجهگیری کردند که این مسئله به از دست رفتن حمایت توده مردم از دولت خواهد انجامید.
البته پیشنهاد بانک جهانی نیز دارای همان نقیصههایی بود که سایر پیشنهادات انگلیسیها و آمریکاییها دربر داشت، یعنی نادیده گرفتن اصل ملیشدن صنعت نفت. زیرا بانک جهانی میخواست صرفاً بهعنوان یک میانجی بین ایران و دولت انگلیس اداره صنعت نفت را به عهده بگیرد و راه را برای ورود مجدد کارشناسان انگلیسی باز کند.
۲- فرقه گرایی و تشتت سیاسی در بین نیروهای داخلی ایران
نهضت ملیکردن صنعت نفت در اوج مناقشات سیاسی داخلی ایران رخ داد و بنابراین فرقه گرایی و چنددستگی، رقابتهای شخصی و خطر خشونتهای سیاسی بر سیاستهای دوران مصدق سنگینی می-کرد. اگرچه در دوره اول نخست وزیری دکتر مصدق ائتلاف جبهه ملی توانست به عنوان یک نیروی غالب و منجسم و با پشتوانه افکار عمومی نوعی اجماع و مفاهمه نسبی را حول محور نهضت به وجود آورد، ولی رجال سیاسی و احزاب مختلف بهعنوان شرکای یک بازی قدرت در بیشتر دوران نهضت ملی کارشان تنه زدن و هل دادنهای دائمی برای دستیابی به برتری بود. در حقیقت قدرت مصدق بر انبوهی از نیروهای اجتماعی سیاسی و تمایلات متعارض و متفاوت استوار بود که گاهی با هم در تعارض شدید بودند و مصدق در سازماندهی این نیروها در قالب یک تشکل سیاسی قدرتمند و بهکارگیری آنها در موقع نیاز موفقیت چندانی کسب نکرد و به جز یک دوره کوتاه، آن نوع اجماع و مفاهمه ملی فراگیر در مورد نهضت، اهداف، سیر تحول و نحوه پیشبرد آن که لازمه پیروزی آن و بهشدت مورد نیاز بود، بین گروهها و رجال سیاسی ایران هرگز به وجود نیامد.
جبهه ملی که رهبری آن را دکتر مصدق بر عهده داشت ائتلافی از چهار حزب بود. این احزاب سیاسی عبارت بودند از: حزب ایران، حزب زحمتکشان، حزب ملت ایران و جامعه مسلمانان مجاهد به رهبری آیت اله کاشانی که وابستگی رسمی به جبهه ملی نداشت ولی در همکاری نزدیک با آن قرار داشت. کلیه این احزاب و گروهها در دو هدف اصلی اشتراک منافع داشتند: ۱- مبارزه برای شکستن سلطه خارجی و ۲- استقرار دموکراسی مشروطه در ایران.
در اوایل دوران مصدق همه آنها در وجود او تلفیقی از مبارزه برای نیل به این دو آرمان را میدیدند و لذا حول محور نهضت ملیکردن نفت بهعنوان ابزار نیل به اهداف فوق تجمع کردند. معهذا خط مشیها، اعتقادات ایدئولوژیک و اهداف این احزاب و گروهها با هم متفاوت بود و عدم تجانس و ناهمگونی چشمگیری در میان این نخبگان احزاب به چشم میخورد. مثلاً از نظر ایدئولوژیک نخبگان حزب ایران که اکثراً مهرههای اصلی حکومت را تشکیل میدادند دارای تفکر لیبرال دموکراتیک بودند. ولی اکثریت نخبگان جناحهای راست و چپ جبهه ملی (حزب زحمتکشان بقایی و خلیل ملکی و حزب ملت ایران داریوش فروهر) چندان اعتقادی به راهحلهای دموکراتیک نداشتند. همچنین جامعه مسلمانان مجاهد نیزدارای دیدگاه دینی بودند که با جهتگیری دنیایی مصدق کاملاً متفاوت بود. بهرغم این اختلافات مسلکی، ائتلاف جبهه ملی تا پایان دوره اول نخست وزیری مصدق به اندازه کافی قدرتمند باقی ماند، لیکن پس از نخستوزیری مجدد مصدق که پست وزارت جنگ را نیز برای خود اختصاص داده بود و نسبت به اخذ امتیازات قانون گذاری به مدت شش ماه از مجلس اقدام کرد، انتظارات از مصدق زیاد شد و سنگ بنای اختلاف میان ائتلاف فوق آغاز شد.
۳- عامل حزب توده
با روی کار آمدن مصدق و گسترش فضای باز سیاسی آزادی عمل حزب توده بیشتر شد و حزب تجدید حیات یافت. با نیرومند شدن دوباره حزب توده در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ رهبران حزب در قبال مصدق موضع دوگانه ای اتخاذ کردند، اعضای با تجربهتر طرفدار یک ائتلاف ضمنی با جبهه بودند. آنها به زبان مارکسیستی جبهه ملی و مصدق را نماینده بورژوازی در حال جنگ با امپریالیسم ارزیابی میکردند که در راستای یک انقلاب دموکراتیک ملی تلاش میکند. حال آنکه رهبران جوانتر حزب در کمیته مرکزی مصدق را دستنشانده بورژوازی و وابسته به امپریالیسم آمریکا میدانستند. آنها طرفدار رویارویی با جبهه ملی بودند و تلاشهای مصدق برای نیل به توافق با انگلیسیها را به عنوان سازش تمام عیار محکوم میکردند. حتی در تابستان ۱۳۳۰ که مصدق سرگرم مذاکره با مقامات آمریکایی بود. حزب اعتراضات گستردهای به راه انداخت که نتیجه آن ۲۵ کشته و ۲۵۰ زخمی بود. این امر باعث شد که مصدق سرلشگر بقایی رئیس شهربانی را از کار برکنار کند. در زمینه اقتصادی حزب به دلیل نفوذ در محیطهای کارگری اعتصابهای متعددی به راه انداخت از جمله میتوان به اعتصاب کارگران راه آهن در ۱۱ مهرماه ۱۳۳۱، اعتصاب کارگران دخانیات در اردیبهشت ۱۳۳۲ و اعتصاب کارگران کوره پز در تیر ماه ۱۳۳۲ اشاره نمود. با توجه به محرومیت دولت مصدق از درآمد نفت و مشکلات عدیده اقتصادی، این اعتصابات ضربه محکمی به دولت مصدق بود. با انتشار اوراق قرضه نیز حزب نه تنها در خرید اوراق قرضه، مشارکت ننمود بلکه آن را اقدامی عوام فریبانه ارزیابی میکرد و سعی در القاء این موضوع به افکار عمومی را داشت که مصدق با این کار میخواهد زمینه را برای دریافت وام از آمریکا و قبول پیشنهادات اسارت بار فراهم نماید.
۴- نقش نیروهای محافظه کار و استبدادی وابسته به خارج
یکی دیگر از بازیگران صحنه سیاسی ایران که اقداماتش اثرات مخربی بر نهضت داشت، شاه و عوامل دربار بودند که با کمک گروهی از محافظه کارترین و وابستهترین عناصر الیگارشی قدیمی از سرسخت-ترین دشمنان مصدق به شمار میرفتند. شخص شاه از پشتیبانی بخش عمدهای از ارتش، گروهی از مالکان اراضی و رجال سیاسی برخوردار بود که بسیاری از آنان از هواداران وسرسپردگان انگلستان به شمار می-آمدند. شاه شخصاً دونقطه ضعف داشت که او را حتی از حمایت ضمنی و یا همراهی با نهضت ملت ایران و دکتر مصدق باز میداشت:
نخست، ترس از اینکه هرگونه طرفداری و همراهی با نهضت و یا جبهه ملی ممکن بود به پایین کشیدنش از سلطنت منجر شود. تجربه تلخ رضا شاه درس خوبی برای او بود. دیگر آنکه او طرفدار حکومت خودکامه و استبدادی بود و علاقه داشت که از هر فرصتی برای برقراری فرمانروایی مستبدانه استفاده کند. بنابراین شاه قطب مخالف دکتر مصدق به شمار میرفت که در اهداف، کاملاً متضاد عمل میکردند. معهذا تا زمانی که ائتلاف جبهه ملی منسجم و افکار عمومی پشتیبان حکومت مصدق بود، شاه از ترس مردم در مقابل فشارهای انگلیس مقاومت کرد و حاضر نشد ریسک عزل دکتر مصدق را بپذیرد. عناصر محافظهکار و وابسته به انگلستان مانند اسدالله علم به عنوان رابط شاه با سفیر انگلیس، علی منصور سفیر ایران در رم، علی سهیلی سفیر ایران در لندن و ابوالحسن ابتهاج و برادران رشیدیان همگی معتقد بودند که مصدق یک دیوانه و در عین حال برای ایران یک فاجعه است. آنها عقیده داشتند که ایران علیه منافع انگلستان موفق به انجام هیچ کاری نخواهد شد و برای پیشبرد سیاستهای انگلستان حاضر به هرگونه همکاری با عوامل انگلیس بودند. انگلیسیها با استفاده از اینگونه دوستان قدیمی خود که اکنون مجبور به سکوت شده بودند سعی کردند عملیات پنهانی خود را در ایران شکل دهند و با خالیکردن زیر پای مصدق زمینه را برای سرنگونی وی و نخستوزیری یکی از مهرههای خود آماده سازند. شخص قوامالسلطنه از همان ابتدای نخستوزیری مصدق از واسطهتراشی نزد انگلیسیها دست برنداشت. او بارها اعلام داشت که مایل به حفظ منافع مشروع انگلیسیها در ایران میباشد. در آذر ماه ۱۳۳۰ او به کاردار سفارت انگلیس نوشت که در این شرایط بحرانی من به این دلیل آمادهی قبول مسئولیت شدهام که اعتماد دارم میتوانم کمک کنم تا دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان بتواند سنگ بنای روابط دوستانه واقعی را میان مردم بریتانیا مردم ایران که مرا به زمامداری فرا میخوانند بگذارد. احمد قوام در ۱۸ بهمن ۱۳۳۰ مجدداً در اروپا با مقامات بلندپایه انگلستان ملاقات کرد و آنها را مطمئن ساخت که اگر انگلیسیها به او کمک کنند میتواند به آسانی زمام امور را در ایران به دست گیرد. به عنوان راه نجات و جهت خلاص شدن از شر مصدق عوامل انگلیس، شاه و دربار و ارتش تلاش زیادی به کار بردند تا مهرههای خود را وارد مجلس هفدهم کنند که در شهرستانها در این کار موفق نیز شدند. دکتر مصدق پس از اخذ موافقت مجلس هفدهم برای نخست وزیری، در معرفی دولت جدید از شاه خواستار پست وزارت جنگ نیز شد که به طور تشریفاتی تا آن زمان شاه آن را در اختیار خود گرفته بود. شاه با این درخواست مخالفت کرد و لذا مصدق استعفا داد. بعضی استعفای مصدق را ناشی از نامعلوم بودن رأی دادگاه لاهه دانستهاند، زیرا در صورتی که رأی به نفع انگلستان صادر میشد موضع بسیار شکننده-ای در داخل پیدا میکرد. در هر صورت استعفای مصدق از جانب انگلیسیها و شاه جشن گرفته شد و درست اتفاق دلخواه آنان بود که اتفاق میافتاد.
اکنون مناسبترین شخص احمد قوام بود که قبلاً توافق لازم بر سر نخستوزیری وی بین انگلیسیها و شاه انجام شده بود. روز ۲۶ تیرماهرمجلس هفدهم که چند روز پیش از آن با اکثریت آرا به نخستوزیری مصدق اظهار تمایل کرده بود، با ۴۰ رأی از اعضای حاضر به قوام السلطنه ابراز تمایل کرد. شاه نیز حکم نخست وزیری وی را صادر نمود. صدور حکم نخست وزیری قوام که ناشی از توطئه مستقیم انگلیس و دربار و عوامل محافظه کار بود موجب اعلام مخالفت شدید کلیه جناحهای ملیمذهبی گردید و به قیام سی تیر ۱۳۳۱ ملت ایران به رهبری آیت الله کاشانی و رهبران جبهه ملی انجامید. قوام السلطنه مجبور به استعفا شد، از تهران فرار کرد و دکتر مصدق مجدداً به نخست وزیری رسید.
قیام سی تیر ۱۳۳۱ و نخست وزیری مجدد مصدق که با اعطا پست وزارت جنگ به وی توسط شاه همراه بود شاه را به شدت تحقیر کرد. نیروهای محافظه کار به سرکردگی شاه مجبور به عقب نشینی شدند. شاه برای حفظ سلطنت و جلوگیری از چپ روی مصدق شکست را پذیرفت. مصدق نیز در عوض به شاه قول داد که علیه سلطنت توطئه نکند. در همین زمان رأی دادگاه لاهه نیز مبنی بر عدم صلاحیت آن جهت رسیدگی به مسئله نفت به نفع مصدق صادر شد و پیروزی سی تیر را کامل کرد.
۵- اختلاف بین سران نهضت و دلایل آن
هـر چـنـد دو رهـبـر نـهـضت از فردای قیام ملّی سی تیر دارای اختلافاتی بودند، امّا در ابتدا این اخـتـلاف کـم و پـشـت پـرده بـود و حـتـّی آیـت اللّه کـاشـانـی از اقـدامـاتـی نـظـیـر انـحـلال مـجـلس سـنـا و قـطـع رابـطـه بـا انـگـلیـس بهطور کـامـل حمایت کرد، ولی دامنه اختلاف روز به روز گستردهتر و علنیتر شد و کمکم به نامه پـرانـی و صحبتهای عـلنـی عـلیـه یـکـدیـگـر رسـیـد. عـلل و عوامل چندی باعث بروز و شدت این اختلافات شد که بهطور اختصار در زیر خواهد آمد نبع،
الف ـ انتصابات مصدق و عدم تعقیب مسببین قیام سی تیر:
از جـمـله مـوارد و انتصابهایی که از سوی دکتر مصدق صورت گرفت و مورد مخالفت آیت اللّه کـاشـانـی و حـتـّی گـاهـی (جـبـهـه مـلّی) کـه مـصـدق نـیـز عـضـو و مـسـئول آن بـود قـرار گـرفـت عبارتاند از: انتصاب سرتیپ دفتری پسر عمو و برادر دامادش به ریاست گارد گمرک، انتصاب سرتیپ افشار طوس به ریاست شهربانی، انتصاب سرلشکر وثـوق به معاونت وزارت جنگ و رییس ژاندارمری، انتصاب دکتر علی امینی به وزارت اقتصاد مـلّی، انـتـصـاب شـاپـور بـختیار به معاونت وزارت کار و … این افراد چون هر کدام دارای سوء پـیـشـینه و شرکت در جنایت و سرکوبی نهضت ملّی و قیام سی تیر بودند، نمیتوانستند مورد تأیید آیـت اللّه کـاشانی قرار بگیرند. از این رو ایشان در انتصاب هر کدام از آنها اعتراض کرده و نارضایتی خود را نشان داد.
از سوی دیگر در حـالی کـه مـردم و مـجـلس شـورای ملّی خواستار تعقیب و مجازات عاملین سرکوب قیام ملّی سی تـیـر بـودنـد، دکـتـر مـصـدق نـه تنها در این مورد سیاست وقت گذرانی و مسامحه را در پیش گـرفـت، بـلکه به گونه ای آنها را در زیر چتر حمایت خود قرار داده، مانع تعقیب و مجازات آنها میشد. نمونه آشکار در این مورد حمایت از احمد قوام بود که مجلس او را مفسد فی الارض شناخته و کلیه اموال و دارایی او را مشمول مصادره دانسته بود.
ب ـ تقاضای اختیارات یک ساله:
دکـتـر مـصدق پس از پیروزی قیام سی تیر درخواست اختیارات شش ماهه از مجلس را کرد که به خـاطـر مـوقـعیت حساس زمانی و حل مشکلات روند درگیری با انگلستان با آن موافقت شد، امّا هنوز این مدت به پایان نرسیده بود که در تاریخ هجده دی ماه ۱۳۳۱ ه. ش، توسط باقر کاظمی وزیـر خـارجـه، تـمـدید اختیارات به مدت یک سال را با قید دو فوریت از مجلس درخواست کرد. تـصـویـب ایـن امـر در مـجلس هفدهم که مدت یک سال از عمر قانونگذاری آن مانده بود، به معنای سـلب اخـتـیـار کـردن آن و واگـذاری قـدرت قـانـونـگـذاری بـه نـخـسـت وزیـر بـود و بـه هـمین دلیل نمیتوانست مورد موافقت آن قرار گیرد. امّا دکتر مصدق بر موضع و نظر خود اصرار ورزیده، تصویب آن را به معنای رأی اعتماد به دولت خود تلقی میکرد. در ایـن زمان آیت اللّه کاشانی طی دو نامه جداگانهای که به مجلس و دکتر مصدق نوشت، به درخـواسـت او اعـتـراض کـرده، واگـذاری اخـتـیـارات مـجـلس به نخست وزیر را خلاف مسلم قانون اساسی و صلاح مملکت و دولت دانست و معتقد بود که اشتباه گذشته نمایندگان مجوز تکرار آن نـخـواهـد بـود و دکـتـر مـصـدق از حمایت و پشتیبانی کافی مجلس و مردم برخوردار است و برای حـل قـضـیـه نـفـت مـحتاج به تصویب اختیارات نیست، ولی دکتر مصدّق تصویب اختیارات را ضامن اصـلی پـیـروزی نـهـایـی در مـراحـل بـعـدی مـیدانـسـت و سـرانـجـام مـجـلس آن را تـصـویـب کرد.
ج ـ طرح تعطیلی مجلس:
انتخابات مجلس هفدهم در زمان نخستوزیری مصدق انجام شده بود و نمایندگان نیز از او حمایت میکردند. طـبـق قـانـون انـتـخـابـات آن زمـان، مـجـلس بـا حـضـور نـصـف به علاوه یک نفر از کل ۱۳۶ نفر میتوانست تشکیل شود، امّا دکتر مصدق بر اساس اختیارات واگذار شده، لایـحـه جـدیـد انـتـخـابـات را تـهـیـه کـرده بـود کـه حـداقـل نـمـایـنـدگـان بـرای تـشکیل جلسه ۸۷ نفر بود. اگر این لایحه به امضای دکتر مصدق میرسید و صورت قانونی پـیـدا کـرده بـود، مـجـلس کـه در آن زمـان فـقـط ۷۹ نـمـایـنـده داشـت، نـمـیتـوانـسـت تـشـکـیـل جـلسـه دهـد و خـود بـه خـود مـنـحـل گـردیـده و تـعـطـیـل مـیشـد. بـه هـمـیـن دلیـل، عدّه ای از نمایندگان طرحی با سه فوریت تهیه و تقدیم مجلس کردند که به موجب آن هـیـچ طـرح یـا لایـحهای نمیتوانست با امضای رییس دولت موجب تعطیلی مجلس شود.
آیت اللّه کـاشـانی هم مخالف لایحه تهیه شده توسط مصدق بوده، وجود مجلس را برای دولت و کشور لازم میدانست. این بحران نیز با رأی اعتماد مجلس به دکتر مصدق متوقف شد، ولی بعدها آیت اللّه کـاشـانـی را از ریـاسـت مـجـلس کـنـار گـذاشـتـنـد و بـه وسـیـله رفـرانـدم آن را منحل کردند.
د ـ قانون امنیت اجتماعی:
یـکـی دیـگر از موارد و علل مهمّی که باعث اختلاف بیشتر بین رهبران نهضت شد، تصویب قانون امـنـیت اجتماعی توسط دکتر مصدق در زمان دارا بودن اختیارات شش ماهه بود. این قانون پس از کـودتـای ۲۸ مـرداد ۱۳۳۲ ه. ش بـه دسـت دولتهای وقـت افـتـاد و مـلاک عـمـل سـازمـان امـنیت ـ ساواک ـ قرار گرفت و با تکیه بر آن بسیاری از کارهای غیر قانونی را انـجـام دادنـد. ایـن قـانـون مـشـتـمـل بـر نـُه مـاده بـود کـه چـنـد مـاده آن خـلاف اصـول و قـوانـین دموکراسی حاکم در دنیا بود. به موجب این قانون به دولت اجازه داده میشد که هر مخالفی را که خلاف مصالح دولت عمل میکرد، به تبعید فرستد و تجدید نظر نیز در رأی محکومین امکان نداشت. تـصـویـب و امـضـای ایـن قانون توسط دکتر مصدق مورد اعتراض شدید آیت اللّه کاشانی واقع شـد. ایـشـان طـی نـامـه ای بـه دکـتـر مـصـدق، تـصـویـب آن راخـلاف اصـول دموکراسی دانسته، پیش بینی کرد که اگر دولت واژگون شود و این قانون به دست قدرت وابسته به بیگانه بیفتد، از آن برای سرکوبی نهضت ملّی استفاده خواهد کرد و به همین دلیل آن را به مصلحت ملّت و مملکت نمیدانست.
سـرانـجـام هـمـه ایـن اخـتـلافـات از یـک سـو و اطـرافـیـان دو جـنـاح و عـوامـل بـیـگـانـه از طـرف دیـگـر بـاعـث جـدایـی کـامل این دو رهبر شده و آیت اللّه کاشانی نامه تاریخی خود را مبنی پیش بینی از کودتا برای مصدق نوشت.
۶- موقعیت مصدق و سیاست مماشات و مسامحه
پس از قیام سی تیر، دکتر مصدق از موقعیت مستحکمی برخوردار شد. او سعی کرد الگوی سنتی مناسبات قدرت را در ایران تغییر دهد و به عنوان وزیر جنگ به تقویت موضوع خود بپردازد. او سعی داشت باقیمانده نفوذ شاه را که توسط درباریان اعمال میشد محدود کند، لذا خانواده شاه را به عنوان توطئه گرانی که در حوادث سی تیر دخالت داشتند، مجبور به ترک ایران کرد. مصدق همچنین بر طبق اختیارت فوق العادهای که از مجلس گرفته بود یک رشته لوایح قانونی را به منظور تصفیه ارتش و دستگاه قضایی از افسران و کارکنان فاسد و بی لیاقت از مجلس گذرانید. او همچنین به منظور کاهش هزینههای عمومی بودجه ارتش را کاهش داد. اقدامات مصدق برای اصلاح ارتش در واقع مبارزه مستقیم با قدرت شاه محسوب میشد و لذا برای پرهیز از اصطکاک با شاه تلاش کرد تصفیه ارتش را از افسران فاسد و بی لیاقت توسط شورایی از افسران ارشد ولایق انجام دهد.
در جریان این تصفیه ۱۳۶ افسر، داوطلبانه ویا بالاجبار بازنشسته شدندکه ۱۵ نفرآنها از درجه ژنرالی برخوردار بودند. این افسران البته تنها گناه خود را شاه دوستی عنوان میکردند. هدف مصدق آن بود که ارتش را غیرسیاسی کرده بهگونهای که تحت نظر دولت مسئولیت حفظ نظم وامنیت را عهده دارباشد. بازنشسته کردن افسران رده بالای ارتش موجب تقویت کانون افسران بازنشسته شد که آمادگی زیادی پیدا کردند تا به صف مخالفین مصدق بپیوندند. در واقع به تدریج کانون بازنشستگان ارتش به سرپرستی فضل اله زاهدی محل تجمع مخالفان سرسخت مصدق و ابزارتوطئههای ضد ملی وعملیات براندازی شاه ودربار شد. اگرچه قیام ۳۰ تیر پرده از چهره خائنانه شاه و دربار وعوامل محافظهکار طرفدارانگلستان برداشته بود ولی مصدق راه مماشات وسازش را درپیش گرفت. احتمالاً مصدق از موضع ارتش وروحانیون اطمینان نداشت. لذا سعی نکرد با یک اقدام انقلابی دست محمدرضاشاه را از امور کشور کوتاه کند. یکی از انتقاداتی که به مصدق وارد شد عدم اقدام قاطع وی نسبت به شخص شاه بوده است.
نتیجه گیری:
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یکی از حوادث مهم در تاریخ سیاسی ایران بعد از جنگ جهانی دوم بود و چه بسا اگر این مهم اتفاق نمیافتاد سرنوشت کشور ما به گونهای دیگر رقم میخورد. در واقع چرخش و انتقال قدرت صورت گرفته در کودتا, نمونهای دیگر از تلاش استعمار خارجی به مدد استبداد داخلی برای محروم ساختن ملت و کشور ایران از سه مؤلفه استقلال, آزادی و کرامت انسانی و تسلط بر منابع نفت ایران است که امروز بهعنوان یک قدرت فوقالعادهی سیاسی ـ نظامی در سطح جهانی مطرح است. لذا واضح است که بدون فراهم شدن زمینههای عینی کودتا توسط عوامل داخلی موفقیت طرح کودتای آمریکایی _ انگلیسی امکان پذیر نبود.
پینوشتها:
۱- مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی احتماعی ایران، تهران، ۱۳۹۰، ص ۱۳۰
۲- طلعت دهپهلوانی، عوامل داخلی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سایت اینترنتی www.pajoohe.com
۳- محسن رجبی، تحلیلی از علل وقوع کودتای ۲۸ مرداد، سایت اینترنتی www.bashgah.net، فروردین ۹۳
۴- مقاله “نگاهی اجمالی به کودتای ۲۸ مرداد”، سایت اینترنتی www.puyesh.net، مرداد ۹۳
۵- سایت اینترنتی www.tarikhirani.ir
۶- سایت اینترنتی www.pahlaviha.pchi.ir
۷- وبلاگ www.enghelabeislami.mihanblog.com
تهیه کننده: مرتضی میری
استاد ناظر: دکتر عبدالرسول حسنیفر
ویراستاری و انتشار: علی فتحی
اختصاصی وبسایت جهانسوم