تحول در نظریههای روابط بینالملل – مکتب انگلیسی

فصل سوم مکتب انگلیسی
(شامل: جزوه کلاس دکتر دبیری، خلاصه اول فصل کتاب پنجاه متفکر بزرگ روابط بینالملل گریفیتس و همکاران ترجمه علیرضا طیب نشر نی؛ صص ۳۱۵ و ۳۱۶(
مکتب انگلیسی بهعنوان آمیزهای از رویکردهای هنجاری و خِردباورانه نگاه خود را روی ویژگیهای معنوی، سیاسی و اجتماعی جامعه بینالملل متمرکز ساخته و درباره ویژگیهای بالقوه جامعه جهانی تحقیق میکند.
اصطلاح جامعه بینالملل حکایت از ان دارد که علیرغم نبود یک مرجع اقتدار آمیز مرکزی، دولتها الگوهایی ازرفتار را به نمایش میگذارند که تابع محدودیتهای حقوقی و معنوی که بهوسیله آنها ساخته میشود.
تقسیم اندیشمندان این حوزه به دو گروه همبستگی خواه و خاص نگر
همبستگی خواهان بر امنیت دسته جمعی و حق جهان میهنانه تاکید دارند حال آنکه خاص نگران بر ارزش هنجاری حاکمیت دولت اولویت قائلاند که از پافشاری بر حاکمیت دولت و حفظ آن از طریق همکاری ناشی میشود.
همبستگی خواهان ضمن تاکید بر مسئولیت پذیری جمعی در چارچوب بحثهای مداخله بشر دوستانه نقش برجسته ای یافتند.
در روابط بینالملل سه سنت نظری وجود دارد که عبارتاند از: ۱. واقعگرایی یا سنت ماکیاولی؛ ۲. انقلابی گری آرمان گرایانه یا سنت کانتی و ۳. خرد گرایی یا سنت گروسیوسی (راه میانه)
مانند واقعگرایی ماهیت روابط بینالملل را آنارشیک میداند اما مانند آرمانگرایان بر همکاری بین دولتها تاکید میکند اما دگرگونی را ممکن و دشوار میداند.
مبانی هستی شناسی مکتب انگلیسی یا راه میانه که در دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ حضور قدرتمندی داشت.
جامعه بینالملل بجای نظام بینالملل و گذار از نظام ذره ای (نگاه به دنیا از منظر دولتها و فقط بر مبنای محوریت دولتها) در عرصه جهانی
زمینه مندی پدیدههای اجتماعی و پرهیز از شی انگاری (فرآیندی دیدن امور) عدم تقید به زمان و توجه به سوابق و زمینههای هر پدیده.
شی انگاری: بدون نگاه به زمینهها و پس زمینهها عکس العمل نشان دادن و قضاوت کردن بخصوص در حوزه علوم اجتماعی
اتخاذ رویکر سازه انگارانه: تاکید بر نقش فرهنگ، هنجارها و قواعد و اینکه معانی و تفاسیر جامعه بینالملل به آن قوام میبخشد. (رواداری و کثرت گرایی فرهنگی)
جامعه بینالملل ساختار غیر ارادی با یک نظام کارکردی مستقل از کنشگران نیست، زیرا هنجارها، عرفها و قواعد نه ایستا بلکه پویا هستند. (برساختههایی هستند که در زمان تغییر میکنند.)
مکتب انگلیسی در روابط بینالملل حاصل نظریه ریشه دار در نظریه جامعه شناسی تعامل یابی متعلق به آنتونی گیدنز میباشد و یکی از مهمترین نظریه پردازان این مکتب هدلی بول است.
در حالیکه برخی نظریات بر نقش کارگزار و برخی بر نقش مؤثر ساختار در روابط بین الملل تاکید دارند اندیشمندان مکتب انگلیسی راه میانه را در پیش گرفته و به تعامل دوسویه معتقد هستند.
بعد معرفت شناختی مکتب انگلیسی
ضمن بدبین بودن به مطالعه کلی گرایانه امریکایی در روابط بینالملل بر تفسیرگرایی، نگاه تاریخی و ایدئوگرافیک (شناخت سیر تحول ایدئولوژیها) و هنجاری تاکید دارد.
پنج نهاد تاثیرگذار بر روابط بینالملل از منظر هدلی بول:
موازنه قدرت: وضعیتی که در آن هیچ قدرتی د رموضع تفوق نیست تا برای دیگران قانون تعیین کند.
حقوق بینالملل: مجموعه ای از قواعد که دولتها و سایرکارگزاران در سیاست جهانی و در روابطشان با هم پیوند میدهد. و به مثابه و منزلت قانون عمل میکنند.
دیپلماسی: هدایت روابط در تسهیل ارتباط
جنگ
نظام مدیریت قدرتهای بزرگ
مکتب انگلیسی در مجموع در خصوص تحول در نظام بینالملل نگاه هنجاری دارد یعنی دغدغه تغییر دارد نه تبیین به عبارت دقیق تر دغدغه توضیح تغییر قدرت دارد (تحول در درون چارچوب آن)
مکتب انگلیسی و جامعه بینالملل
۱- از آنارشی تا نظم
پیوران این مکتب همانند واقع گرایان و نوواقع گرایان میپذیرند که نظام بینالملل آنارشیک است و دولتها کنش گران مسلط ام نه لزوماً تنها کنشگران در روابط بینالملل اند و هدفشان حفظ و بقاست. اما معنای آنارشی نزد همه یکسان نیست.
هدلی بول: همانند هابز معتقد است آنارشی همان جنگ همه علیه همه است (فقدان نظم) اما مارتین وایت آنارشی را فقدان حکومت میداند و نه نظم
بول فقدان حکومت و دولت در سطح بینالمللی ریشه در بی اعتمادی نسبت به نظام بینالملل و نهادهای آن است.
وایت: اگر جامعه داخلی قلمرو زندگی خوب و عادلانه است نظام بینالملل نظام بقاست و در آ ن نمیتوان از عدالت و اخلاق سخن گفت.
بداشت مکتب انگلیسی از آنارشی در سه محور در میانه برداشت واقعگرایی و نو واقعگرایی از یک سو و آرمانگرا/انقلابی و لیبرال از سوی دیگر قرار میگیرد:
مکتب/ رفتار | رفتار کنش گران در انارشی
|
عامل تعدیل رفتار کنش گران
|
منطق آنارشی
|
واقع گرایان | افزایش قدرت برای تضمین بقا | خودیاری به دلیل فقدان حکومت جهانی | تعارض آمیز |
آرمان گرایان (لیبرالها و نولیبرالها) | پیشبرد یادگیری اجتماعی از طریق نهادها یا انگارهها (دموکراسی و…) | وجود اجتماع جهانی | توأم با همکاری |
از منظر واقع گرایان به نسبت لیبرالها آنارشی محدودیتهای شدید تری بر کنش گران تحمیل میکند و در نتیجه همکاری دشوارتر میگردد.
نو واقع گرایان از منطق ساختاری برای توضیح پیامدهای آنارشی استفاده میکنند و به عقیده آنها خودیاری نهاد نیست و در نتیجه نمیتواند تحت تأثیر تعامل باشد.
اما آرمانگرایان ضمن پذیرش آنارشی و پایداری منطق حاکم برآن را نه ساختاری بلکه فرآیندی و قابل تغییر میپندارند که هم میتواند به تعارض منجر شود و هم به همکاری
هدلی بول: نظم عبارتست از وجود رابطه ای که از درجه ای از الگومندی برخوردار است (روابط اجزاءتصادفی نیست) بلکه شامل اصولی مشخص است. (نظم بهعنوان امری اجتماعی)
نظم بعناون تأمین کننده اهداف حیات اجتماعی مثل حفظ حیات، تضمین وفای به عهد و حفظ مالکیت و با ین فرض که نظام بینالملل هم یک جامعه است مانند جامعه داخلی میتوان گفت اهداف اولیه آن عبارتاند از: حفظ حاکمیت اعضاء و حفظ صلح
جکسون: جامعه بینالملل ساختاری غیر ارادی یا یک نظام کارکردی مستقل از کنشگران نیست.
در جامعه بینالملل هنجارها، نهادها، عرفها، قواعد و… ایستا نیستند بلکه سازههایی هستند که درزمان قرار گرفته و در طول زمان تغییر میکنند.
+ منبع: وبلاگ دانشجویان کارشناسی ارشد سال ۱۳۹۲
+ ویراستاری و انتشار: علی فتحی
تبصره: مدیر وبسایت پیشاپیش از وجود اشکالات ویرایشی و غلطهای املاء که برخی از آنان به دلیل کمبود وقت اصلاح نشدهاند، عذرخواهی مینماید.