هرمنوتیک چیست؟

هرمنوتیک یا علم تأویل یا تفسیر، دانشی است که به فرآیند یک اثر میپردازد و چگونگی دریافت معنا از پدیدههای گوناگون هستی اعم از گفتار، رفتار، متون نوشتاری و آثار هنری را بررسی میکند. دانش هرمنوتیک با نقد روش شناسی میکوشد تا راهی برای فهم بهتر پدیدهها ارائه کند.
هرمنوتیک در معانی تلفظ، تعبیر، ترجمه و تفسیر بکار میرود این سه معنا ارتباط نزدیکی با هم دارندبه نحوی که بعضی تفسیر را نوعی ترجمه و ترجمه را نوعی بیان چیزی که در ذهن گوینده است می دانندبه بیان ساده تر تأویل شناسی به دنبال پاسخی برای این پرسش است که آیا روش و راهکاری وجود دارد تا خوانندگان یک متن و یا بینندگان یک اثر هنری با به کار گیری آن روش، به دریافت معنای ثابت و مشخصی از آن اثر یا متن دست یابند. یا این که درک و فهم هر مخاطبی مختص اوست و با دیگری تفاوت دارد.
ریشه شناسی
هرمنوتیک از فعل یونانی هرمنویین به معنای تفسیر کردن اشتقاق یافته و با واژه هرمس (ایزد پیام رسان یونانیان) دارای ریشه مشترک است هرمس واسطه ای بود که به عنوان تفسیر گر و شرح دهنده، درون مایه پیام خدایان را که سرشت آن فراتر از فهم آدمیان بود برای آنها به گونه ای قابل درک میآورد هرمس و مکتبی که بنام خود او به مکتب هرمسی موسوم شده پدیده ای جهانی است و در تاریخ تمدنهای بزرگی مثل ایران، یونان و حتی مصر و بعدها در تمدن اسلامی هم میتوان رد پای او و مکتبش را دید.
هرمنوتیک از نظر تاریخی به سه دوره تقسیم میگردد:
۱- هرمنوتیک کلاسیک
همزمان با عبور از سدههای میانه و از میان رفتن سیطره مسیحت کاتولیک، کتاب مقدس از زیر سایه کلیسا خارج شد و به میان مردم آمد در این زمان که مردم برای خواندن و فهم کتاب مقدس به آزادی رسیده بودند نیاز به قواعدی بود تا از هرج و مرج در تفسیر پیشگیری کند و به خوانندگان برای فهم درست و درک معنای اصلی متون راهکاری نشان دهد. فردریش شلایرماخر بنیان گذار دانش هرمنوتیک بود که اصول اولیه دانش تأویل شناسی را در سده نوزدهم بنیان گذارد. و معتقد بود که یک معنای غایی و یک فهم نهایی از اثر وجود دارد وظیفه مفسر است که با شناخت اثر بررسی نشانههای درون متنی و اصلاح روش تفسیر تلاش کند تا بدان معنای نهایی دست یابد.
۲- هرمنوتیک فلسفی
در قرن بیستم میلادی تحول بزرگی در هرمنوتیک روی داد و این دانش پا به عرصه تازه ای گذاشت که عوامل اصلی این تحول راه یابد دانشمندان و فیلسوفان نامداری چون فردریش نیچه، مارتین هایدگر و … دانست در این دوره بجای تلاش برای روش مند سازی شیوه فهم بحث از ماهیت فهم به میان آمد و فیلسوفان این عصر در صدد اثبات این نکته بودند که چیزی بنام فهم نهایی و مؤلفه ای تحت عنوان نیت مؤلف مطرح نیست. فهم آن چیزی است که در اندیشه مفسر نقش میبندد (تکیه بر محوریت مخاطب) فهم هر مفسر ریشه در زمانه، جامعه فرهنگ و تربیت او دارد و این عوامل محدوده عملکرد ذهن مفسر را ناخود آگاه در حصار میگیرد. او نمیتواند بیرون از این دایره بیندیشد و بفهمد. بنابراین فهم امری اتفاقی مسبوق به پیشینه تاریخی مفسر است که به شکل یک رویداد درون ذهن وی شکل میگیرد و به هیچ روی قابل کنترل کردن و تعریف در قالب روش و راهکار نیست در یافت و برداشت هر خواننده منحصر به خود اوست و به تعداد خوانندگان یک متن فهمهای متفاوت وجود خواهد داشت. اشکال عمده نظریات هرمنوتیک فلسفی این است که در سایه نسبی گرایی با نفی روش، هر فهم و استنباطی از اثر را قابل توجیه میداند و این امر را طبیعی و ناگزیر قلمداد میکند. و بدین وسیله، راه را برای خوانش های متفاوت و بعضاً متضاد از یک اثر میگشاید.
۳- هرمنوتیک نوین
در دوران معاصبر تلاش زیادی صورت گرفته است تا بر خلاف هرمنوتیک فلسفی شیوه و راهکاری خاص برای دستیابی به فهمی یگانه ارائه شود. از نمایندگان بزرگ این دوره میتوان به اریک هرمش نام برد که با نقد دیدگاههای هایدگر و گادامر سعی در احیای آموزههای تأویل شناسی کلاسیک دارند. اریک هرمش عقیده دارد که در تفسیر متن دو برداشت مستقل از یکدیگر وجود دارد نخست معنایی که از واژاگان متن دریافت میشود و دیگری شواهد آن معانی در دورانی که اثر تفسیر میشود. سپس توضیح میدهد که معنای لفظی همواره ثابت است اما شواهد آن معنا، در هر دوره ای فرق میکند. مثلاً معنای قلم در یک دوره ممکن است به قلم نی اطلاق شود در دوره دیگر به مداد زغالی و زمانی هم به خود نویس. اما در تمامی این سه دوره معنای قلم یک چیز بیشتر نیست وسیله ای برای نوشتن. وی معتقد است اگر چه همیشه نمیتوان به معنای نهایی مورد نظر مؤلف دست یافت اما با بکار گیری و پیراستن روش، ضمن نفی دریافتهای نادرست و لغزان میتوان به درجه ای از فهم دست یافت که درست تر از بقیه و نزدیک تر به خواسته آفریننده اثر باشند زیرا تفاسیر گوناگون نمیتوانند همگی درست باشند. بی تردید متن، مفسر یا مخاطب و مؤلف در فهم و تفسیر بشر دخیل هستند فضای فرهنگی و محیطی و زبان مؤلف، که متن را گرد آوری کرده و موضوع متن و شیوه گرد آوری متن، از یک سو، پیش فرضهای مخاطب و مفسر از دیگر سو جریان متعاملی را ایجاد میکنند که در فهم و تفسیر تاثیرگذار است و ما آن را هرمنوتیک می گوییم.
هرمنوتیک دارای دو اصطلاح است:
۱- اصطلاح عام: در این اصطلاح این واژه هر گونه تحقیقی را که در باره تفسیر متن صورت بگیرد شامل میشود از این رو هرمنوتیک تمام نحلهها را در این زمینه در بر میگیرد و حتی مباحث الفاظ علم اصول نیز مباحثی هرمنوتیکی شمرده میشوند.
۲- اصطلاح خاص: در این اصطلاح این واژه فقط به نحله خاصی در این باره صدق میکند و ناظر به مباحثی است که معنای متن را وابسته به فضای فرهنگی مخاطبان قلمداد میکند.
منابع
- خرد هرمنوتیک، بابک احمدی، کلک، شماره ۳۹، خرداد ۱۳۷۲.
- درآمدی بر هرمنوتیک، احمد واعظی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، تهران، ۱۳۸۵.
- آفرینش و آزادی، بابک احمدی، نشر مرکز، تهران، ۱۳۸۹.
- ساختار و تأویل متن، بابک احمدی، نشر مرکز، تهران، ۱۳۹۰.
- علم هرمنوتیک، ریچارد پالمر، ترجمهی محمد سعید حنایی کاشانی، نشر هرمس، ۱۳۹۰.
- هرمنوتیک، ادبیات، گفتگوبامتن، دکتر عزتالله سپهوند، نشر علم، تهران، ۱۳۹۱.
- نویسنده: امیر دبیری مهر
- فلسفه و حکمت / هرمنوتیک
اختصاصی وبسایت جهان سوم
+ تهیه کنندگان: خانمها سمیه نظری و فاطمه شهرکی مقدم
+ استاد مربوطه: دکتر امیر دبیریمهر
+ ویراستاری و انتشار: علی فتحی
+ تبصره مهم: نوشتههای مندرج در سایت جهانسوم، نتیجه پژوهش دانشجویان است و نه تنها خالی از اشکال نبوده بلکه لزوماً مورد تأیید استاد و مدیر سایت نیست و گردانندگان سایت نیز از نقدهای مخاطبان استقبال میکنند.