کتاب‌ها و پژوهش‌هایادداشت‌ها و مقالات شخصی

اندیشه ساختاربندی گیدنز به زبان ساده

مقدمه:

در حوزه علوم اجتماعی همواره نزاعی علمی بر سر مسئله پیچیده خرد و کلان یا همان دادن اصالت به عاملیت و ساختار میان اندیشه پردازان این حوزه بوده و همچنان باقی است. نظریه‌پردازان بسیاری تلاش کرده‌اند تا با تحلیل وقایع اجتماعی در قالب اصالت بخشی به یکی از دو مفهوم عاملیت یا ساختار به تحلیل آن بپردازند، غافل از آنکه این تحلیل یک جانبه نوعی افراط و تفریط در تحلیل تأثیرگذاری عامل یا ساختار یا همان دوگانگی عاملیت و ساختار بر پدیده‌های اجتماعی است.

در این میان اندیشه پردازان بزرگی مانند پیر بوردیو، نوربرت الیاس، هابر ماس، مارگارت آچر و از همه مهم‌تر آنتونی گیدنز[۱] خود را از این افراط و تفریط رهایی بخشیده و با نگاهی دقیق به پدیده‌های اجتماعی و با اصالت بخشی به هر دو مفهوم عاملیت و ساختار به تحلیل آن پرداخته‌اند. امروزه کمتر کسی است که با اندیشه‌های بزرگان علاقه‌مند به پیوند عامل و ساختار آشنایی نداشته باشد.

ساختاربندی[۲] گیدنز:

گیدنز ساختاربندی[۳] را در میان بحث‌های اخلاقی با دانشجویان در موضوع پیدایش طبقات مطرح کرد. او با انتشار کتابش در سال ۱۹۷۵ علاوه بر کسب شهرت جهانی، اصول نظریه ساختاربندی را پی‌ریزی کرد. آنتونی گیدنز یکی از چهره شاخص در ترکیب کنش و ساختار و رهایی از دوگانگی و ثنویت بخشی به این دو مفهوم است. درواقع او عنصر آزادی را در تأثیرگذاری هر دو موضوع عامل و ساختار به یکسان تقسیم کرده است.

عامل:

عامل یا کنشگر یک خصیصه نسبی است که افراد به یمن جایگاه اجتماعی، پست، مهارت، استعداد و … در درجات مختلفی از عامل بودن قرار می‌گیرند و به میزان واکنشی که نشان می‌دهند عامل هستند خواه کم باشد خواه زیاد. برای مثال طبقه دهقانان از قدیم‌الایام عاملیت محدود داشته‌اند چون جامعه و فرهنگ به آنان فضای محدودی برای عمل داده است یا حتی آنانی که در قدرت بوده‌اند نه‌تنها این طبقه مهم و پرجمعیت را محدود نگه‌داشته‌اند، بلکه اجازه نداده‌اند دهقانان بفهمند که می‌توانند عامل باشند. از این مثال می‌توان دریافت فرد زمانی می‌تواند عامل مؤثر باشد که خود را به‌عنوان یک عامل بازشناسد. باید توجه داشت یک کنشگر می‌بایست برای هر کنشی بتواند توضیحی عقلانی ارائه و هدفی ترسیم کند. در این بین انگیزه دارای اهمیت نیست چرا که انگیزه می‌تواند آگاهانه یا ناآگاهانه باشد. یکی از نقاط افتراق بین ساختاربندی و ساختارگرایی؛ توجه ساختاربندی به انگیزش ناآگاهانه است، همان موضوعی که ساختارگرایی آن را کاملاً به فراموشی سپرده است. مثالی را که گیدنز می‌زند فرد تشنه‌ای است که برای نوشیدن چای حرکت می‌کند ولی قهوه می‌نوشد. نکته دیگری را که باید مورد توجه قرار داد این است که عاملیت به معنای نیت مندی نیست و می‌بایست عملی صورت گیرد تا فرد به عنوان عامل شناخته شود. در کلامی بهتر عاملیت به معنای قدرت است؛ قدرت در انجام کنش، یعنی هر لحظه امکان انجام کنشی متفاوت از کنش قبلی را داشته باشد. لذا عاملیت زمانی معنا پیدا می‌کند که عملی شکل بگیرد نه نیتی که به عمل منتهی نشود.

ساختار:

در ابتدای بحث توضیح ساختار، به دو تفاوت عمده این مفهوم در دو اندیشه ساختارگرایی و ساختاربندی اشاره می‌شود تا در فهم بهتر ساختاربندی کمک نماید.

در ساختارگرایی، ساختار موضوع اصلی است و فردیت (عامل بودن) بسیار کم مورد توجه قرارگرفته است. در اصل فرد محدود به ساختار بوده و همه چیز در چارچوب ساختار (ایدئولوژی) تعریف می‌شود. همچنین ساختارها عینیت دارند و بر عامل تأثیرگذارند. اما در ساخت یابی، ساختار به معنای جایگاه اجتماعی است که هر فرد در آن به ایفای نقش می‌پردازد همچنین ساخت‌ها به صورت ذهنی بوده و بقایای حافظه درونی عاملان هستند. علاوه بر آن عاملان ساخت را ساخته و ساخت امکان عاملیت را پدید می‌آورد. ساخت‌ها تشکیل شده از قواعد و منابع هستند. قواعد همان معرفت کنشگران است یا به بیانی دیگر همان بقایای ذهنی افراد جامعه است که وظیفه هدایت تعاملات کنشگران را بر عهده دارد. در اصل کنش گران تابع قاعده‌اند. از سویی دیگر ساختارها هم میانجی و هم پیامد فرآیند ساختاری شدن است، یعنی تولید کننده و بازتولید شده اعمال اجتماعی در راستای زمان و مکان است. اگر بخواهیم این جمله را ساده‌تر بیان کنیم باید گفت ساختارها که به عنوان قواعد و منابع بر رفتار عاملان تأثیر می‌گذارند، اما همین قواعد و منابع ساخته شده توسط عمل عاملان در زمان‌ها و مکان‌های متفاوت است.

اما برای فهم بهتر ساختار باید به معنای منابع نیز نگاهی دقیق داشت. منابع[۴] تسهیلاتی است که کنشگران برای انجام امور خود از آن بهره می‌برند و در واقع منابع همان قدرت است که توسط کنشگران در اعمال خود مورد استفاده قرار می‌دهند.

از آنجا که هر عمل و کنشی باید بر اساس منابعی (قدرتی) شکل بگیرد، پس لازمه وجود یک ساختار که تشکیل شده از مجموعه‌ای در هم تنیده از اعمال کنشگران گوناگون در زمان و مکان خاصی است وجود قدرت است. در بیانی بهتر عمل انسانی تغییر دهنده جهان پیرامون و روابط اجتماعی است لذا با پیوند زدن عمل به مفهوم قدرت، گیدنز معتقد است قدرت به عنوان منبعی است که عاملان در تولید و بازتولید ساختار به کار می‌برند.

در پایان به مفهوم کنش متقابل و یک شبهه می‌پردازیم.

کنش متقابل کنشی منطقی و عقلانی است که بر پایه ساختارها شکل گرفته و همواره سه مفهوم معناداری، نظم اخلاقی (هنجارها) و روابط قدرت را به همراه دارد. همان‌طور که ذکر شد هر کنش گر می‌بایست برای هر عمل خود هدفی داشته و برای آن توضیحی عقلانی ارائه کند. پس یک کنش متقابل علاوه بر داشتن هدف و عقلانیت (معناداری) باید بر اساس اصول و قواعد و هنجارهای اجتماعی شکل گفته (ساخت‌ها) و روابط قدرت (منابع و تسهیلات مورد استفاده عاملان) در آن کاملاً مشهود باشد.

اما شبهه‌ای که در خصوص اندیشه آنتونی گیدنز مطرح می‌شود این است که اگر کنشگران تابع قواعدند (تابع ساختارها) پس الف) ساختارها الزام آورند (یعنی همان ساختارگرایی) و ب) کنشگران محدود شده‌اند. در پاسخ به این شبهه باید اولاً در اندیشه گیدنز ساختارها بازتولید اعمال کنشگران هستند و همواره در طی زمان عاملان به واسطه

تغییر در رفتارشان می‌توانند ساختارها را دچار تغییر کنند. دوماً ساختارها در این اندیشه هرچند محدود کننده هستند اما به واسطه تعریف جدید یعنی اعطای جایگاه به افراد، نقش توان‌بخشی دارند و مانند ساختارگرایی محدود کننده صرف نیستند. یعنی ساخت‌ها قوانین راهبر کنش‌ها هستند و هر کنشگر می‌تواند به شیوه‌ای متفاوت عمل کند.

مثال‌هایی از ساخت یابی:

  • انتخابات را در نظر بگیرید. ساختارگرایان به واسطه اعتقادی که به جبر دارند می‌گویند ما نمی‌توانیم به پست‌های بزرگ و کلیدی دست یابیم اما در ساخت یابی اعتقاد بر این است که همه می‌توانند به پست‌های بزرگ دست یابند اما بر اساس قواعد و منابع. قواعد یعنی حضور در احزاب، فعالیت‌های سیاسی، رشد سیاسی و … و منابع یعنی پول، پشتیبان (حمایت)، سرمایه، تحصیلات مرتبط و …
  • امام خمینی (ره) را در نظر بگیرید. او ابتدا یک فرد عادی بود که تفکر انقلاب اسلامی در ذهنش شکل گرفت. سپس شروع به انجام کنش‌هایی نمود که یک نهضت اسلامی و درنتیجه یک برانگیختگی در کشور ایجاد کرد. عده‌ای این عقاید (ساختارهای جدید نهضت اسلامی) را پذیرفته و بر گرد امام تحت عنوان یاران حلقه زدند. هنگامی که امام و یارانش توانستند بر کشور مسلط شده و رژیم پهلوی را سرنگون نمایند و نظام جمهوری اسلامی را پایه‌گذاری کردند، تمامی افراد دخیل در شکل دهی انقلاب حتی حضرت امام (ره) تابع برساخته‌هایشان (ساختارهای جدید) قرار گرفتند که نمی‌توانستند و نمی‌بایست از آن تجاوز کنند. یکی از این برساخته‌ها مفهوم مصلحت است که گاهی برای حفظ نظام اسلامی می‌تواند بر قوانین فقهی و شرعی اولویت پیدا کند. یکی دیگر قانون اساسی است که به دستور امام راحل توسط خبرگان ملت تدوین گردید اما وظایف رهبری در آن به صورت خاص تعریف شده و امام خمینی (ره) که نقش رهبری امت را بر عهده دارد می‌بایست در قالب همین قوانین عمل کند نه فراتر از آن و این فراتر نرفتن یعنی محدود به ساختارهای جدید که توسط خود ایشان شکل گرفت، در موضوع عزل بنی‌صدر این تابع قوانین بودن کاملاً پیدا است.

پی‌نوشت

[۱] آنتونی گیدنز (Anthony Giddens)، ژانویه ۱۹۳۸ در محله ادمونتون لندن در خانواده ای پایین تر از یک خانواده طبقه متوسط متولد شد. پدرش کارمند اداره حمل و نقل عمومی لندن بود. آنتونی اولین فرد خانواده‌اش بود که به دانشگاه راه پیدا کرد و توانست نخستین مدرک دانشگاهی‌اش را در مقطع کارشناسی از دانشگاه هال دریافت نماید. پس از آن به مدرسه علوم اقتصادی و سیاسی لندن LSE رفت و مدرک کارشناسی ارشدش را از آن جا دریافت نمود. در ۱۹۶۱ در حالی که تنها ۲۳ سال داشت، مربی دانشگاه لیستر شد. نخستین کارهای او جنبه‌ی تجربی داشت و موضوع موردبررسی‌اش خودکشی بود. سپس برای مدت کوتاهی تصمیم به تدریس در دانشگاه‌های کانادا و آمریکا گرفت. وی پس از کسب تجربیات لازم در پایان دهه ۶۰ میلادی به انگلستان بازگشت و موفق به اخذ درجه دکترای جامعه‌شناسی از دانشگاه کمبریج گردید. در ۱۹۶۹ مربی جامعه‌شناسی در دانشگاه پرآوازه‌ی کمبریج و نیز عضو کالج کینگ شد و در ۱۹۸۵، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه کمبریج شد. گیدنز از بنیان‌گذاران انتشارات پولیتی (یکی از عمده‌ترین انتشاراتی‌های علوم اجتماعی) در سال ۱۹۸۵ بوده است.

او در فاصله سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۳ ریاست LSE را بر عهده داشت و عضو شورای مشورتی بنیاد تحقیقات خط‌مشی عمومی بریتانیا بوده است. او همچنین در دوره نخست‌وزیری تونی بلر، مشاور محبوب او بوده و از قرار معلوم همچنان هم مشاور نخست‌وزیری بریتانیاست. گیدنز که امروز از تدریس بازنشسته شده است، در ۱۸ دانشگاه معتبر جهان از جمله در آمریکا و انگلستان و فرانسه تدریس کرده است و کتب او جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های دانشگاهی هستند و در طول سال‌های گذشته نیز ۱۵ لوح افتخار و دکترای افتخاری از مراجع علمی معتبر دریافت کرده است. اندیشه‌های او تأثیر عمیقی بر سیاستمداران آمریکایی و اکثر سوسیال‌دموکرات‌ها در انگلستان و آلمان و آمریکای لاتین داشته است.

[۲] Structuration Theory

[۳] این نظریه را با نام‌های دیگری مانند ساخت یابی و ساختارمندی نیز می‌شناسند

[۴] تنها برای درک بهتر منابع سری کوتاه به مفاهیم کلیدی اندیشه پیر بوردیو می‌زنیم. او در تعریف سرمایه، آن را مجموعه قابلیت‌ها، مهارت‌ها و توانایی افراد می‌داند که به صورت اکتسابی یا انتسابی در راستای پیشبرد اهدافشان مورد استفاده قرار می‌دهند؛ او در یک تقسیم‌بندی بی‌نظیر آن را به چهار نوع دسته‌بندی می‌کند که شامل سرمایه اجتماعی (روابط اجتماعی)، سرمایه اقتصادی (پول، ابزار تولید و …)، سرمایه فرهنگی (تحصیلات، هنر و …) و سرمایه نمادین یا کاریزما (استفاده از نفوذ معنوی برای مشروعیت بخشی به سایر سرمایه‌ها) است. پیر بوردیو صحنه اجتماع را محل رقابت افراد برای کسب انواع سرمایه می‌داند.

اختصاصی وب‌سایت جهان سوم

+ تهیه کنندگان: هادی قاسمی‌کیا، حامد جوادی و مهدی نورشکی

+ استاد مربوطه: دکتر امیر دبیری‌مهر

+ ویراستاری و انتشار: علی فتحی

+ تبصره مهم: نوشته‌های مندرج در سایت جهان‌سوم، نتیجه پژوهش دانشجویان است و نه تنها خالی از اشکال نبوده بلکه لزوماً مورد تأیید استاد و مدیر سایت نیست و گردانندگان سایت نیز از نقدهای مخاطبان استقبال می‌کنند.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 + 7 =

دکمه بازگشت به بالا