انفعال دانشگاهها در قبال تولید فکر در ایران
نقش دانشگاه در تولید تفکر
برنامه ی زاویه
قسمت پنجم : ۲۶/۱۲/۱۳۹۴
مهمانان : دکتر قدیر نصری، استاد علوم سیاسی و عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
دکتر محمدرضا اسدی، استاد فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
مجری کارشناس : دکتر امیر دبیری مهر
پنجمین برنامه زاویه با عنوان نقش دانشگاه در تولید فکر به روی آنتن شبکه چهار سیما رفت. در این برنامه نخست دکتر دبیری مهر گفت : هر چند بحث در خصوص مساله ی تفکر در چند برنامه قابل نتیجه گیری نیست؛ اما اهمیت بررسی در این خصوص بسیار زیاد است. این قسمت برنامه، آخرین قسمت در سال ۹۴ و البته آخرین قسمت در خصوص مقوله تفکر است. بر همین مبنا مروری داریم بر چهار برنامه ی گذشته :
- حتما تفکر و فکر با هم تفاوت دارند. تفکر یک فرایند است و معنای خاصی دارد. اما تولید فکر معنای عام دارد. تفکر کار نهادهای خاص و خواص است.
- زمینه ها و بسترهای تفکر مواردی مانند پرسشگری، آزادی، قلم، دانشگاه و … هستند.
- مثلث دانشگاه، فرهنگ عمومی و دولت های توسعه گرا و پیشرفت خواه هستند که بستر تفکر را فراهم می کنند و به استقبال آن می روند.
سوال امشب برنامه : آیا دانشگاه پرسشگر است؟ آیا پرسش های درون جامعه را دریافت می کند و با تفکر به آنها پاسخ می دهد؟ آیا در تئوری و در عمل می تواند سربلند شود یا خیر ؟
دکتر اسدی : بهتر است بحث در خصوص تفکر اندکی مصداقی تر و دقیقتر باشد و نقاط ضعف و راهکارها را نیز مشخص کنیم. در درجه ی اول باید به این پرسش پاسخ دهیم که تلقی ما از فکر چیست؟ صحبت کردن در خصوص ماهیت تفکر دشوار است. چرا که ما خواهان صید چیزی هستیم که خودش صیاد است و دچار پارادوکس می شویم. فیلسوفان مسلمان برای علم و آگاهی مسابقه با وجود و یک مصداق با دو معنا را مطرح می کنند. تفکر مقوله ای سهل و ممتنع است. همه ی ما فکر می کنیم اما خوب از طرفی مقوله ای پیچیده هم هست.
اما فکر چیست؟ همان مساله و حل مساله است. معتقدیم هر کجا که مساله ای داشتیم و حل هم کردیم پس فکر اتفاق افتاده است.
منظور از تفکر طرح و حل مساله است. فکر وقتی می جوشد مثل رودخانه ای به جریان درمی آید و از امور مختلفی مثل سیاست، اقتصاد، فرهنگ، جامعه، آمار و عقاید و … متاثر می شود. تفکر بسیار پیچیده است. تفکر فقط امر اجتماعی نیست. به عنوان مثال مارکس برای تحلیل تفکر معتقد است بنا بر هر طبقه ی اجتماعی نوع تفکر هم فرق می کند. تفکر حیثیت جاری و جمعی دارد و در خلا اتفاق نمی افتد.
دکتر قدیر نصری : گمان می کنم تفکر فکر سازمان یافته است. فکر می تواند تامل شخصی باشد. آن چیزی که فکر را به تفکر اجتماعی تبدیل می کند؛ معطوف بودن تفکر به بحران بینی و تشخیص یک پلشتی از ظرف تفکر است. شخص فکور بحران اجتماعی را نمی بیند. فکر به محضی که به ساحت جمعی سرایت می کند به تفکر تبدیل می شود. بحرانی که یک متفکر می بیند می تواند در ساحت های گوناگونی باشد. اگر ساحت سیاسی باشد به اندیشه ی سیاسی تبدیل می شود و الی آخر. در تفکر حتما یک نوع بی نظمی دیده می شود که لزوما شخصی نیست و متفکر به یک بحران فرافردی دقت می کند. پرسش معطوف به چگونگی است اما مساله معطوف به چرایی است و بنیادی تر است. پرسشگر لزوما آگاه نیست. پرسش در بستری از جهل مطرح می شود. ما با مساله سروکار داریم نه با پرسش. در تفکر ما صرفا دنبال پرسش نیستیم بلکه دنبال مساله کاوی و یافتن راه رهایی مکانیسم حل مساله هستیم. هر چه این مکانیسم کامل تر باشد تفکر عمیق تر و سازنده تر است. وقتی از تفکر حرف می زنیم پرسش های فرعی هم مطرح می کنیم. این که هنگام تفکر دقیقا چه می کنیم؟ درباره ی چه چیزی باید تفکر کنیم؟ در ماجرای تفکر کدام بخش از بدن ما فعال است؟ و … .
متفکر کسی است که مساله مند است و در مورد یک معضل دغدغه دارد. وقتی ما تفکر می کنیم بیشتر وجوه جسمی و قلبی ما فعال می شود. در ماجرای تفکر همه ی وجوه بدن ما فعال می شود تا مساله را کالبدشکافی و ریشه یابی کرده و راه حل ارائه دهد. به عنوان مثال همین ترافیک یک معضل است که تمامی ساحت های وجودی ما را درگیر کرده است و مواجه با آن نیازمند تفکر است. تفکر الزاما امری انتزاعی نیست و ناظر بر تمامی مسائل جاری زندگی ماست.
دکتر اسدی : من یک انتقاد به ادبیاتی دارم که مفاهیمی مثل تولید، توزیع و مصرف فکر بیان می دارد. در پس زمینه ی آن یک نگاه تکنیکی به تفکر وجود دارد. آیا امکان ندارد که زمانی باشد که به جای تولید فکر از کشف حقیقت صحبت کنیم؟ البته زمانی بود که صحبت از کشف بود تا تولید و به جای صحبت از فکر از حقیقت و وجود صحبت می شد. اما اکنون ما تنزل کرده ایم و به جای کشف حقیقت به سمت تولید رفته ایم. کشف به تولید و حقیقت به فکر بدل شد. آیا تفکر در حوزه ی تکنیکی این فضا را ایجاد نکرد که به صورت تکنیکی به آن نگاه کنیم؟ توزیع و مصرف هم اهمیت دارند ولی من با تولید، توزیع و مصرف فکر مشکل دارم.
تفکر معطوف به این شده است که معضلات ما را مطرح کند و در نتیجه یک حیثیت خاصی پیدا کرد. شما الان از بیرون فکر و تفکر را مطرح می کنید و سپس به سراغ این امر می روید که در دانشگاه چه کنید؟ ولی ما باید از ابتدا تعریف درستی از وظایف دانشگاه بدهیم و سپس فکر را تعریف کنیم. به عقیده ی من نگاه جامعه شناسانه ی خوبی می شود.
ما ۲ نهاد عمده داریم : نهاد دانشگاه / نهاد حوزه. که ۲ نهاد عمده در تفکر ما محسوب می شوند.
دکتر دبیری مهر : آقای دکتر نصری شما چه نهادهایی را به غیر از دو نهاد فوق تفکر ساز می دانید؟
دکتر نصری : من چون در خصوص حوزه تخصصی ندارم صحبتی نمی کنم. اما دانشگاه نه تنها مولد انحصاری فکر نیست بلکه ضد تفکر تولید می کند و تفکر تعطیل شده است. دانشگاه مدتهاست که درجا می زند و به آموزشگاه تبدیل شده است. مواردی از قبیل پذیرش رانتی دانشگاه، آموزش منسوخ، سنجش مبتنی بر رودروایسی (هم استاد و هم دانشجو) و … از موانع تولید فکر در دانشگاه هستند. موقعیت ژئوپولیتیک کشور ما هم از موانع تولید فکر و تفکر بوده است. دانشگاهی که من عمرم را در آن تلف می کنم مدتهاست که از بحران بینی و ارائه ی راه حل برای بحران دور شده است. اما بخش قابل توجهی از حل مشکل بر عهده ی دانشگاه است. افراد وقتی به بلوغ می رسند وارد دانشگاه می شوند. سیستم وقتی به مشکل برمی خورد به دانشگاه مراجعه می کند. دانشگاه حد فاصل بین سیستم و جامعه است. اما دانشگاه ما مواضع دانشگاهی را رعایت نمی کند. سیستم از فرد تفکر نمی خواهد بلکه فقط می گوید اگر خواهان ارتقای دانشگاهی هستی؛ اگر فلان امتیاز را نیاوری؛ پرونده ات بررسی نمی شود. این نوعی تفکر کشی است. در این فضا بیشتر باید انتظار ریا و دروغ گویی داشته باشیم تا تفکر.
۴ سال از وقت و عمر بچه های مردم در اختیار من است. آیا من می توانم بحران بینی را به آنها آموزش بدهم؟ خیر. چرا که دانشجوی ما با معدل ۱۱ وارد دانشگاه شده است و رشته اش را فقط انتخاب کرده است که چیزی انتخاب کرده باشد. در چنین شرایطی شما نمی توانید از او انتظار خواندن متن اصل داشته باشید. من معلم دانشگاه که پول از بیت المال میگیرم؛ سیستم ۴۰ دانشجوی بی سواد را به پای من می بندد و جلوی پرواز من را می گیرد.
خودمان را گول نزنیم؛ این همه مقاله و پایان نامه تنها به جهت رفع تکلیف است وگرنه خواننده ندارند چرا که معطوف به مسائل اجتماعی نیستند و فقط جهت ارتقای رتبه نوشته می شوند.
دکتر اسدی : وقتی می گوییم دانشگاه تفکر تولید نمی کند منظور در حوزه ی علوم طبیعی است یا علوم انسانی؟ دانشگاه فقط مختص به فضای علوم انسانی نیست. نهادی است که بر مبنای علم تجربی شکل گرفته است و هم بعد طبیعی و هم بعد انسانی دارد. ما هم علوم تجربی طبیعی داریم و هم علوم تجربی انسانی. اما در مقام علوم تجربی طبیعی به نسبت علوم انسانی فعال تر هستیم. اما همه را با یک چوب نمی توان راند. در علوم انسانی تفکر است اما منجر به حل بحران نمی شود. نهاد دانشگاه با عقلانیت خاص خودش اداره می شود که همان عقلانیت مدرن است. اما در نهاد حوزه عقلانیت سنتی حاکم است. عقلانیت مدرن در داخل خودش علمی را تولید می کند که قصدش تصرف بر طبیعت است. ما دانشگاه را وارد جامعه کردیم، عقلانیت را هم واردش کردیم اما روش آنها را (غرب) مورد استفاده قرار ندادیم. اینکه ما لزوما بحران داشته باشیم و حل بحران کنیم تا تفکر تولید شود؛ غلط است. پایین تر از بحران هم وجود دارد. ما در جامعه باید ملاک و معیار داشته باشیم. آیا ترافیک بحران است؟ عدم تولید فکر بحران است؟ ملاک بحران بودن چیست؟ ما نباید دچار کلی گویی شویم.
- عقلانیت سنتی: دین محور است. عقلی است که به دین و خدا متعبد است و معطوف به حق تعالی است.
- عقلانیت مدرن: سوژه محور و خود نقاد است. تصرف طبیعت در نهاد دانشگاه اتفاق می افتد.
این ۲ عقلانیت، دو نهاد اصلی را به خود اختصاص داده اند و متناسب با خودشان علم و فرآیند خاص خود را تولید می کنند.
دانشگاه در مقام پرسش با توجه به عقلانیت مدرن از روش تجربی برای حل بحران خود استفاده نمی کند و پرسشگر نیست.
دکتر نصری : فرق توهم با تفکر چیست؟ ما در تفکر هم ایده داریم و هم چهارچوب.
- ایده – چهارچوب = توهم
- چهارچوب – ایده = اداره، اداره های ما مدتهاست که دیگر ایده ای تولید نمی کنند.
یکی از نشانه های ضعف تفکر این است که مدام مشکلات پیش می آیند و سپس ما دنبال حل آنها می رویم.
در بحران دو اتفاق می افتد :
- غافلگیری
- تهدید ارزش های اساسی : تمامیت ارضی، انسجام اجتماعی، رژیم سیاسی
افزایش مهاجرت و طلاقی که به مرز ۵۰ درصد رسیده است؛ به نوعی انسجام اجتماعی را تهدید می کنند. چنانچه نیرویی ظهور بکند که رژیم سیاسی را در معرض خطر قرار بدهد؛ نوعی بحران است. الان مساله ی سیاسی اجتماعی شده است، مساله ی اجتماعی امنیتی شده و الی آخر. گروهی تشکیل شده است که ارزش های اساسی را زیر سوال ببرند.
بنده در این ربع قرنی که وارد رشته ی علوم سیاسی شده ام؛ از افراد به جز ترجمه ایده های دیگران و تبیین مغشوشی از مسائل کاری ندیده ام. پایان نامه ها همه فقط جهت رفع تکلیف نوشته می شوند. این دانشگاه نه تنها خودش بحران را حل نکرده است بلکه با صدور انبوه مدرک، پرورش عقده های متراکم و انسانهای ناراضی، غارت بین المال و … خودش بحران ساز شده است. البته در برخی حوزه ها مثل مطالعات استراتژیک و امنیتی کارهایی شده است اما خروجی متناسب نیست. زبان و تفکر بحث اساسی است. ما به زبان فارسی می نویسیم اما مخاطبان ما چند نفر هستند؟ کسی ما و نظام دانشگاهی ما را نقد نمی کند.
دکتر اسدی : ممکن است گاهی اوقات یک مساله ای بعد از چند سال ما را غافلگیر نکند. از سال ۸۰ بحث تولید فکر در ایران مطرح بوده است و حدود ۱۴ سال است که به عنوان بحران مطرح است. اما اگر بحث غافلگیری ملاک بحران بودن است ما دیگر غافلگیر نیستیم و با این مساله مانوس شده ایم و دیگر برایمان بحران نیست. ما مواردی داریم که در حوزه ی ارزش ها نیستند مگر اینکه حیث ارزشی به آنها بدهیم. هر دو مورد قابل مناقشه هستند. در جامعه ی فکری ما ۳ جریان اصلی فکری وجود دارند که در خصوص وضعیت فکری نقش اساسی ایفا می کنند :
- سنت گرای محض : با پیشینه ی سنتی و دینی به حل مسائل می پردازد.
- نوگرای محض : تفکر ترجمه ای را تولید فکر می داند.
- بینابین : سنت گرا ها می خواهند نواندیش باشند و یا بالعکس.
دکتر نصری : ما با این تعریف شروع کردیم که متفکر کسی است که برای دیدن بحران دید سازمان مندی دارد. اما ۴ سطح در این میان مطرح است :
- افراد در سطح فردی، شخصیت و نقش مجهز بشوند.
- نهاد دانشگاه به ویژه در علوم انسانی که مدتهاست از هم پاشیده است.
- سیستم باید از دانشگاه بخواهد که با گماردن افراد لایق فکر تولید کند.
- زبان : تا زمانی که مشکل زبان حل نشود؛ نمی توانیم ادعا کنیم که تفکر تولید می شود. برای مسائل خودمان زبان فارسی مشکل گشاست اما باید به زبانی بگوییم و بنویسیم که بتوان دیدگاههای بین المللی را مشاهده و دریافت کرد.
در آخر باید گفت اگر ارزش ها و مقوله ها تهدید بشوند و حاکمیت و انسجام سیاسی نباشد؛ بحران شکل می گیرد.