نقش دانشگاه در فرآیند ارتقای تفکر در ایران
نقش دانشگاه در فرآیند ارتقای تفکر در ایران
برنامه ی زاویه
قسمت چهارم : ۱۹/۱۲/۱۳۹۴
مهمانان : دکتر عماد افروغ، استاد جامعه شناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه
دکتر حسین سلیمی، استاد علوم سیاسی و رئیس دانشگاه علامه طباطبایی
مجری کارشناس : دکتر امیر دبیری مهر
دکتر دبیری مهر در آغاز برنامه گفت : به نظر می رسد همچنان باید در باره ی چیستی تفکر و مسائل پیرامون فرایند تولید فکر بحث کرد. ما در حوزه ی تولید فکر هم می توانیم موانعی را متصور باشیم و هم فرصت ها را بیان کنیم. ما جانبدارانه حرف نمی زنیم بلکه هدف بیان حقیقت است.
دکتر افروغ در پاسخ به این سوال که مهم ترین موانع تولید فکر در ایران چیست گفت : قبل از این که وارد بحث در خصوص نهادهای متولی علمی بشویم باید به این سوال جواب بدهیم که اساسا تفکر چیست؟ اگر پاسخ ندهیم به سمت علائم انحرافی رفته و وارد چتر معضلات میشویم که الان گرفتار آن هستیم. ما از تفکر درک درستی نداریم. تفکر درباره تفکر آسان نیست و امری پیچیده است. باید فکر را تعریف کرد. بین تولید فکر و مصرف فکر تفاوت است. نوآوری فکری با تفکر اشاعه ای و مصرف گرا فرق دارد.
نسبت فکر با پرسش چیست. اگر پرسش نباشد فکر هم نیست. اگر نسبتی بین پرسش و فکر برقرار شد نسبت بین فکر و جامعه برقرار می شود و خرد و جامعه شکل می گیرد. خاستگاه تفکر یک امر صرفا ذهنی نیست بلکه عینی است. فلسفه هم همین گونه است. فلسفه هم می تواند در خدمت جامعه، نیازهای انسانی و رهایی او باشد یا بالعکس در خدمت گرفتاری های مضاعف انسان.
بحث بعدی این است که نسبت فکر با موضوع چیست؟ تفکر بر روی ماهیت موضوع طبیعی اثر نمی گذارد اما روی موضوعات اجتماعی اثر می گذارد. در رابطه ی نسبت فکر با هستی کدام یک مقدم هستند؟ من چون یک فرد رئال هستم معتقدم هستی شناسی بر فکر مقدم است.
مبنای توجیهی فلسفی تفکر چیست؟ هستی شناسی مستقل از فکر و معرفت است. ما تا نتوانیم یک هستی شناسی مستقل را برای تفکر قائل بشویم تفکر مبنای توجیهی خودش را پیدا نمی کند. منتها من یک تمایزی بین ماهیت و جوهره ی هستی و جوهره تفکر قائل می شوم. در تفکر با یک بحث گذرا سر وکار داریم. وقتی گذرا میشود تاریخی و نسبی می شود. هر فکری باید نسبیت داوری را بپذیرد در غیر این صورت ما اسیر فرمالیزم میشویم.
بحث دیگر بحث فکر و منطق در برابر فکر و ماده است. ضرورت فکری قابل تسری به عالم عین نیست. نسبت تفکر با سوژگی بحث دیگری است. فهم همه ی مسائل گفته شده به سوژگی برمی گردد. نسبت تفکر با حس آزادی چیست؟ اگر حس آزادی نداشته باشید نمی توانید شاهد جامعه ای بالنده به لحاظ تفکر باشید. ما گاهی اوقات می گوییم آزادی هست و گاهی می گوییم آزادی هم هست. ما بیشتر طالب آزادی هست هستیم.
نسبت تفکر با محتواگرایی چیست؟ در این جا شاخص ها خیلی تعیین می کنند که آیا علم محتوا گرایانه پیش میرود یا قالب گرایانه؟ دانشگاههای ما اسیر قالب گرایی و فرمالیسم هستند. نسبت بین فکر و رقابت چیست؟ اگر در دانشگاه بستر رقابت نباشد فکر هم تولید نمی شود. زمینه رقابتی باید وجود داشته باشد که این امر با ظرف مدیریتی دانشگاهها سازگار نیست. به نظر من وجود یک روانشناسی مستعد پذیرش حرف نو و جدید در جامعه ضروری است. ما باید تفکر اقناعی را به جای تفکر القایی ارتقا بخشیم.
دکتر سلیمی : من فکر می کنم اگر نگاهی به تاریخ شکل گیری تفکر در تمام حوزه ها کنیم؛ عمدتا دو نوع محصول تفکر می بینیم که ناشی از دو نوع تعریف متفاوت از علم است. یک نگاه ترسیم، توصیف و توضیح واقعیت است و معتقد است که عقل انسان باید نظاره گر واقعیت باشد و به تصویر درستی از واقعیت برسد و آن را در قالب نظریه بیان کند. ما این مساله را هم در نظریه دکارت و علوم تجربی مدرن شاهد هستیم هم ابن سینا در شفا آن را بیان کرده است.
گروهی هم معتقدند تفکر و نظریه فقط این نیست که واقعیت را ترسیم بکنید. عقل انسات ویژگی استعلایی دارد و انسان می اندیشد که وضعیت خودش را از وضع کنونی اعتلا بدهد. به عقیده ی آنها چیزی علم است که منجر به اعتلای انسان شود. اوج این نظر را می توان هم در نظریه کانت و هم متفکرین مسلمان مثل فارابی و حکمت متعالیه مشاهده کرد.
من هر دو نگاه را با هم قبول دارم و معتقدم مکمل هم هستند. ولی بعضی آنها را از هم جدا می کنند. من گرفتار دعواهای نظری نمی شوم.
مباحثی که در چند جلسه قبل مطرح شد یک ایراد اساسی داشت و آن هم این بود که بعضی اوقات می گفتند ما در ایران تولید فکر نداریم و تولید اندیشه و تولید علم در حوزه ی علوم انسانی وجود ندارد. در جامعه ای مثل ایران با آن سابقه تاریخی، وضعیت بالنده و قشر جوان تحصیلکرده نمیشود تولید فکر نداشت بلکه تفکر گاهی اوقات خودش را بازنمایی نمی کند و متجلی نمیشود. ما تعداد زیادی دست به قلم با تعداد بیشماری مقاله و کتاب داریم. اما بحث این است که چه جنسی از تفکر در حال تولید است؟ به عقیده ی من ترجمه هم خودش یک تفکر است چرا که با میزانی از خلاقیت و تولید اندیشه همراه است. موضوع اصلی بحث ما این است که چه جنسی از تفکر تولید می شود؟ چرا گونه ای تولید میشود و گونه ای نه؟ و بعد این که چرا تولید شده ها امکان ظهور و بروز در جامعه ما ندارند؟
یک بحثی که من می خواهم به آن اشاره کنم این است که بحث پرسشگری در هزار سال قرون وسطای مسیحی به گونه ای بود که از بشر اروپایی آن روز اجازه پرسشگری سلب شده بود و فقط دستور این بود که بیاموز و تکرار کن و پرسشگری مجازات داشت. اما در فرهنگ اسلامی نقطه ی عکس داشتیم. هر کس نتواند سوال بکند علمی در مورد وی مطرح نیست. در علوم اجتماعی با مقوله هایی مواجه هستیم که پرسشگری مشکل است. کسی هم که سوال می کند سر درگریبان است. با این حال من معتقدم وضعیت دانشگاهی ما آنقدرها هم فروکوفته شده نیست.
دکتر افروغ : من یک نگرش دیالکتیک دارم و نمی توانم فکر را وجودی بدانم. من فکر و وجود را تقلیل نمی دهم بلکه این دو را باید با هم دید. تفکر یک نسبت ماهوی با پرسش دارد. جامعه یعنی چی؟ جامعه یعنی همین گرفتاری ها، مشکلات و … که مردم با آنها دست به گریبان هستند. وقتی جامعه نتواند در قالب پرسش قرار بگیرد؛ تفکر شکل نمی گیرد. همان چیزی که از آن به عنوان خرد پیشا فلسفی و خرد پسا فلسفی یاد می کنیم. همانی که مردم در زیست جهان با آن سر وکار دارند. متفکر باید این مسائل و مشکلات را دریابد و بر روی همه کار کند.
اگر دانشگاه را مظهر خرد بدانیم؛ دانشگاه و جامعه باید با هم ارتباط داشته باشند. جامعه عرصه ی داغی است پر از مشکل. دانشگاه اما فضایی منجمد است و قرار است به صورت انتزاعی سوالاتی را پیدا کند. اگر ارتباطی بین این دو نباشد؛ جامعه داغ می ماند و دانشگاه منجمد. الان دیالکتیک بهم ریخته است. من بر خلاف دکتر سلیمی خیلی خوشبین نیستم. دانشگاه یک نهاد رسمی و متولی است که امکانات دارد و باید پاسخگوی نیازهای انسان و جامعه باشد. آنجایی که علم تولید می شود بر روی محتوا هم تاثیر می گذارد اما من چنین چیزی نمی بینم.
دکارت به مشکل زمانه ی خودش پاسخ می دهد و از قضا دانشگاهی هم نیست. اما جامعه در این اندیشه کجاست؟ ما تفکر مستقل از جامعه نداریم و با عام گرایی محض مواجه شده ایم . قوه ی محرکه این امر، پرسش است. اگر در یک جامعه ای خرافه گرایی و مسائل انحرافی وجود داشته باشد؛ اجازه نمی دهند پرسش شکل بگیرد. معتقدم باید به شکلی متراکم تر پرسشهای جامعه و دیالکتیک خرد و جامعه را سر و سامان بدهیم.
دکتر دبیری مهر : فضای عمومی مملو از مشکلات است و در وضعیت دانشگاه باید تولید فکر صورت بگیرد. حلقه ی واسطه هم پرسش است. مسولیت پرسشگری با کیست؟ دانشگاه یا جامعه؟
دکتر سلیمی : آیا دانشگاه موجود یکپارچه ای است یا طیف وسیعی از دانشجو و استاد؟ ما تعداد زیادی از دانشجویان و اساتید داریم که اصلا در فضای علم اندوزی قرار ندارند. ما نمی توانیم به این فضاها عنوان دانشگاه تلقی کنیم بلکه بیشتر آموزشگاه هستند. بعضی هم فقط علم آموزی دارند. جامعه ی دانشگاهی به لحاظ شمارش میلیونی نیست و باید تعداد را تقلیل دهیم. ما در حوزه ی علوم انسانی با یک نگاه افراط و تفریطی مواجه بوده ایم. عده ای می گویند این علوم هیچ کاری نکردند، درجا زدند و فقط مقلد هستند. بعضی هم دچار شیفتگی هستند و معتقدند که همه چیز عالی است و تفکر به نحو احسن انجام می گیرد و ما در اوج خلاقیت و تفکر هستیم.
به عقیده ی من دانشمندان ما در چند سال اخیر مقدار زیادی منبع تولید کردند که من این مساله را محصول اتقلاب اسلامی می دانم. ترجمه و تالیف خیلی زیاد است اما کافی نیست، اصلا در شان جامعه ما نیست. ما در این سالها خیلی به مسائلی مثل بیکاری، عدم وجود حزب سیاسی در کشور و … نپرداختیم بلکه پرسش ها همواره کلان بودند مثل اینکه چرا بخشی از دنیا به توسعه رسیده است ولی ما نرسیده ایم؟ چرا در سده های اخیر و در کشورهای دیگر متفکر داشتیم اینجا نه؟ جامعه دانشگاهی ما کاملا این افراد و سوالات را پس زدند. مثلا اقتصاد دانان وقتی می خواهند مسائل و مشکلات را حل کنند یا از کار بیکار میشوند یا بازنشسته می شوند.
ولی آیا این وضعیت مطلوب است؟ خیر. شاید این وضعیت ده درصد پتانسیل موجود ایران هم نباشد. فرمالیزم اداری دانشگاههای ما را بعضا به آموزشگاه تبدیل کرده است. این وضعیت منجر می شود تا استعداد دانشجویان و اساتید فروخفته شود ولی اگر آزاد بشود اثرات درخشانی خواهد داشت و ما شاهد شکوفایی خواهیم بود. دانشگاه چه در عرصه ی کلان و چه کاربردی پرسشگر است اما گاهی اوقات سوال مطرح می کند گاهی هم مطرح نمی کند، چون پاسخی نمی گیرد.
دکتر افروغ : حلقه ی واسط دانشگاه و جامعه روشنفکر است. روشنفکر زبان بی زبان و صدای بی صداهاست. فرصت دارد بیندیشد، نیازهای مردم را فریاد بزند و در خدمت رهایی و آگاهی بخشی انسان باشد. اگر شما روشنفکر را سرکوب کنید بخشی از پرسش های متراکمی که می توانند به دانشگاه بروند و وی با فراغ بال به آنها پاسخ بدهد از دست می روند.
دانشگاه کارش این نیست که فقط حرفهای وارداتی را مدام تکرار کند. بلکه باید به دل جامعه برود و مشکل آن را ریشه یابی کند. استادی که فقط فکرش ارتقای رتبه ی دانشگاهی باشد؛ معلوم است که نمی تواند دردی از جامعه دوا کند.
وقتی فقط محتواگرایی و نوشتن مقاله ی علمی – پژوهشی محور باشد؛ صفحات اندیشه روزنامه ها هم دیگر رونقی نخواهند داشت. یکی از معضلات ما همین مسائل است. این شاخص ها را شورای انقلاب فرهنگی باید تعیین کند و با سرقت های علمی و ادبی مقابله کند. مشکل اینجاست که دولتها بی طرف نیستند ولی این جهت دار بودن باید سامان یافته باشد. دولتها باید برای شکوفایی علم تلاش کند نه اینکه ذی نفع باشند. علم ماهیت وحشی دارد، اهلی نیست، باید اجازه دهیم خودش را بروز دهد. علم یک فعالیت اجتماعی است. تفکر هم همینطور. دولت ها باید بیشتر به ابعاد اجتماعی علم فکر کنند. دانشگاههای ما بسترساز نیستند و فقط متناسب با نیازهای زیست بومی شان رشته تعریف می کنند. مدام فارغ التحصیل به جامعه تحویل می دهید اما نیازشان را رفع نمی کنید.
تا استادی می خواهد حرف بزند یا بیرونش می کنند یا اینکه مجبور می شود خود را با شرایط موجود وفق بدهد. ما درباره ی شاخص های توسعه علم مشکل داریم. شما وقتی چیزی را در داخل دانشگاه منتشر می کنی؛ به گونه ای محکومت می کنند اما اگر همان را در جامعه و خارج از دانشگاه منتشر کنی؛ ارج و قرب بالاتری داری و از جامعه ی مدنی بهتر جواب میگیری. کتابهایی که مرجع شدند محصول دانشگاهند یا خارج از دانشگاه؟
دکتر سلیمی : روشنفکر کسی است که با اتکا به تفکر می خواهد جواب بدهد. روشنفکری با جامعه ی دانشگاهی هم پوشانی زیادی دارد. بخش عمده ای از روشنفکران ما در داخل دانشگاه هستند اما بخش عمده ای از تولید فکر خود را به دلیل بودن در فضای دانشگاه انجام نمی دهند.
دکتر دبیری مهر : چرا دانشگاهها فضای امنی برای تفکر نیست؟
دکتر سلیمی : در عرصه های عالی تصمیم گیری مخصوصا برای دانشگاههای دولتی اصلی خودمان باید این مساله حل بشود. یکی از مسائلی که ما اکنون بر روی آن کار می کنیم؛ پیوند خوردن رشته های دانشگاهی با مسائل کارآفرینی و کاربردی به معنای خاص فنی و مهندسی است. یک فارغ التحصل دانشگاه باید بلافاصله وارد بازار کار شود. اما در مورد فلسفه، گرایش های علوم اجتماعی و … چگونه است؟
برخی از رشته های دانشگاهی منزلت اجتماعی دانشگاه هستند و ما باید دانشجویان این رشته ها را طوری تربیت کنیم که از دانشگاه فروخفته بیرون نروند. علوم انسانی تولید کننده تفکر است و نمی شود آن را با مقالات ISI سنجید اما مجبوریم به استاد مربوطه بگوییم مقاله بنویس تا رتبه ی دانشگاه بالا برود. یکی از مشکلات ما به جز فرمالیزم، جناح زدگی در جامعه ی ماست. در اکثر جوامع مدرن همه چیز به معنای عام کلمه سیاسی است. در یک دوره هایی دانشگاههای ما جناح زده شدند و به محلی برای کشمکش جناحی و تبلیغات جناحی تبدیل شدند. استاد نمی خواهد جناجی باشد چون یک عده او را می کوبند و عده ای هم او را به اوج می برند. در نتیجه در کلاس فقط مسائل نظری مطرح می کند چون نمی خواهد جنس تفکرش اردوگاهی باشد و برچسب جناحی بودن به او بخورد. ما اکنون در دانشگاه علامه طباطبایی در حال رواج دادن نظریه پردازی هستیم که عمدتا هم بر منابع بومی اندیشه اتکا می کنند اما اساتید از ترس قرار گرفتن درون چرخ دنده های جناح زدگی نمی خواهند فعالیت کنند. مهم ترین مشکل من هم همین است که عده ای می خواهند من را در درون جناح خاصی قرار بدهند و انواع فشارها و فضاسازی ها را علیه ما به کار می گیرند. ما باید حتی المقدور دانشگاهها را از فضای جناح زدگی دور کنیم.
دکتر دبیری مهر : آقای دکتر الان انتقادی به بحث شما وارد است و آن این است که شما آسیب شناسی را از بیرون انجام دادید ولی از درون آسیب شناسی نکردید.
دکتر سلیمی : جامعه ی دانشگاهی ما مظلوم است و همه از دانشگاه انتظار همه کاری دارند.
دکتر افروغ : تمرکز گرایی سم مهلک فکر، اندیشه و علم است. وقتی سوال امتحانی دکتری تستی است؛ باید عمق مشکل را متوجه شد. دانشگاه کارکرد عام انسجام بخشی دارد ولی کارکرد آن سیاسی شده است. فقط جناح زدگی دامن دانشگاه را نگرفته است بلکه تبارزدگی هم وجود دارد. بین تفکر، خرد و جامعه نسبت وجود دارد. دانشگاه و دانشگاهی وقتی با محدودیت مواجه می شوند باید با آن مقابله کنند. اگر مقابله جواب نداد خوب برود. قرار نیست که آدم به هر قیمتی بماند. البته این تقصیر متوجه برخی است ولی زندگی خرج دارد!!!!!
دکتر سلیمی : بسیاری از ما دانشگاهیان بر شکوفا نشدن تفکر در برخی زمینه ها مقصریم و معتقدم جامعه ی دانشگاهی ما پتانسیل رشد و شکوفایی دارد ولی مانع وجود دارد.