دیدگاههای باور مند به وجود تفکر در ایران
برنامه ی زاویه
قسمت دوم : ۰۵/۱۲/۱۳۹۴
مهمانان : دکتر عباس ملکی، استاد سیاست گذاری انرژی دانشگاه صنعتی شریف
دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران
مجری کارشناس : دکتر امیر دبیری مهر
در آغاز برنامه دکتر دبیری مهر با اشاره به برنامه ی هفته ی گذشته و استقبال مخاطبان از این برنامه گفت که برنامه زاویه به مخاطبان صرفا به دید یک بیننده نگاه نمی کند بلکه فرهیختگان و کوشندگان حوزه ی فرهنگ به عنوان داوران محتوای این برنامه هستند. در هفته ی گذشته بحث در خصوص موانع تولید فکر و چیستی آن آغاز شد و در این هفته به بررسی موانع تولید فکر در ایران خواهیم پرداخت. موضوع فکر و تفکر بسیار اساسی و مهم است و فرصت بیشتری برای بررسی و مطالعه ی آن لازم است. بر همین مبنا یکی از نکاتی که بر روی آن تاکید کردیم حضور پژوهشگران حوزه ی فکر از طیف ها و فضاهای فکری و دانشگاهی مختلف است.
سوال اصلی برنامه امشب این است که مهم ترین موانع تولید فکر در ایران چیست؟
استاد تقی آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران و از اساتید برجسته علوم انسانی در پاسخ به این سوال که آیا اساسا این سوال که ما موانعی برای تولید فکر در ایران داریم درست است یا خیر گفت :
من با این سوال به طور بنیادی مشکل دارم و آن را سوال مشروع و دقیقی نمی شناسم. به دلیل اینکه یک فضایی در ایران از قدیم تحت این عنوان شروع شده است که جامعه ایران استعداد اندیشیدن ندارد و دچار گسست و امتتاع اندیشه است و حاصل آن چیزی جز کتاب، مقاله، کاغذ و … نیست.
به عقیده ی من مردمان ایران در سطوح مختلف تلاش هایی را شروع کرده اند و دانشگاه به طور خاص در چند دهه ی اخیر تلاشهایی کردند و به تولید پرداختند و خیلی از این آثار به مراحل اجرایی رسیده و منشا سیاست گذاری نیز شده اند. ما اگر به هر بخشی از جهان سر بزنیم؛ در طی چند صد سال گذشته چندین متفکر در حوزه ی پرداخت نظریه پردازی برجسته شده اند. مشکل ما در اینجاست که همین قالب را در جامعه ی ایرانی که هشت سال را در جنگ بوده و ده پانزده سال را نیز مشغول ساماندهی بعد جنگ بوده است؛ وارد می کنیم و این کار غلطی است. دانشگاههای کشور وظیفه شان تربیت نیروی انسانی بوده است و کارهای درخشانی هم انجام داده اند که متاسفانه شناخته نشده اند. این بی انصافی است که بگوییم کاری نکردیم. به نظر من با توجه به شرایط، موقعیت، توانایی و امکانات در ایران تولید اندیشه بوده و آثاری هم تولید شده است.
دکتر عباس ملکی در پاسخ به سوال فوق گفت :
ما دو دسته علم داریم: ۱. علوم انسانی و اجتماعی ۲. علوم تجربی. در مورد علوم دیگر باید گفت برای فردی که مهندس است هر چیزی یک سیستم است. سیستم فکری انسان ورودی و خروجی دارد که در آن یک سلسله تحولاتی رخ می دهد و خروجی دارد. این سیستم اگر تنها باشد به راحتی عمل می کند ولی عواملی بر آن تاثیر می گذارند. به عقیده ی من تفکر در ایران وضعیت طبیعی خودش را دارد. به طور مثال اگر به کشور چین سفر کنید به شما می گویند ما اختراع مهمی به نام کاریز داریم. چینی ها در گذشته چاههایی را حفر می کردند و … . اما اسم آن فارسی است و کار دست یزدی ها است اما ما نمی توانیم آن را ارائه کنیم که جای بحث دیگری است. به عقیده ی من موانع تولید فکر در ایران اندازه دولت است. درآمد نفت در این زمینه می تواند کمک کننده باشد و موجب تولید فکر در ایران بشود. ولی اگر کمکی نباشد به مشکل برمی خوریم.
دومین مانع فاصله ی بین متفکرین و بازار است. چیزی که در دانشگاه به آن فکر میشود در داخل به سختی بر روی آن کار میشود. البته می شود ولی کم است. مثلا کارت های سوخت را دانشگاه شریف ارائه داد یا بحث سی ان جی “گاز سوز کردن ماشین ها” در دنیا کم نظیر است. ولی مشکل ما این است که خود کم بینی داریم. در تبادل استاد و دانشجو خیلی عقب هستیم. ما خیلی هم وضعمان بد نیست. آیا می خواهید که طرحی نو دراندازیم؟ در کوتاه مدت ممکن نیست و به زمان نیاز دارد.
دکتر دبیری مهر : هم اکنون وضعیت متناقض نمایی در ذهن مخاطبان شکل می گیرد. از یک سو می گویید که پیشرفت وجود دارد و از سویی هم برخی تلقی می کنند که اگر ما در حوزه ی فکر خوب بودیم؛ به این اندازه مشکل نداشتیم. راه حل چیست؟
دکتر آزاد ارمکی : در حال حاضر در کشور ما تعداد تحصیلکرده ها غیر قابل تصور است. ما الان در یک دوره ی استثنایی قرار گرفته ایم که ظرفیت فنی و دانشگاهی بی نظیری برای ساختن و تولید داریم. من نمی گویم محصول ایده الی است. ما همان چیزی که تولید کردیم را به یک چیز بدی تبدیل کردیم که نگاه کردن به آن بیماری ایجاد می کند و خانواده ها به این درجه می رسند که از این که فرزندانشان را به دانشگاه فرستاده اند؛ احساس خسران می کنند. چرا که هزینه ی سنگینی داده اند ولی احساس خسران دارند و این ممکن است به نابسمانی اجتماعی و سرخوردگی تحصیل کردگان جامعه منجر شود. ما بر اساس ظرفیت موجود تولید نیروی انسانی کردیم. حالا باید دید که سیستم سیاسی ما اجازه ی ورود این نیرو را می دهد یا نه؟ یا کار خودش را می کند؟ ما نیرویی تولید کردیم که می تواند خودکار بسازد اما وارد کننده همان محصول را با قیمت پایین وارد می کند ولی به قیمت گران می فروشد. این همه نیرو تربیت شده اند ولی گروهی هستند که با واردات مانع می شوند که این نیرو کار کنند و تولید ملی صورت بگیرد. در نتیجه این طبیعی است که دانشجوی ما وارد بازار کار نمی شود. وقتی دانشجو نمی تواند کار کند و به نهاد علمی برگردد تفکر تعطیل میشود. وقتی استاد خودش را تکرار می کند به این دلیل است که دانشجو راه به بازار کار نمی برد تا بتواند علم استاد را افزایش دهد. کتابی که چاپ میشود به نویسنده آن برچسب می زنیم و اساتید را دسته بندی حزبی می کنیم.
به عقیده ی من علمی که هم ساحت جهانی داشته باشد هم با بازار و جامعه در تعامل باشد می تواند مفید باشد که این اتفاق در جامعه ی ما نمی افتد. ما اساتیدمان رو دائما ارزیابی می کنیم. یک دانشجو برای پایان نامه کلی تلاش می کند ولی وارد جامعه نمی شود و جامعه هم به وی خودباوری نمی دهد که می توانی این کار را انجام بدی. فرهنگ عمومی جامعه است که این مشکل را ایجاد می کند . هیچ کشوری در حال حاضر به اندازه ایران در حوزه ی علم و دانش سرمایه گذاری نکرده است. همه ی مردم مشتاق و درگیر این مساله هستند و این یک ارزش است. اما چرا پیشرفت نمی کند به این دلیل است که از تولیدات فکری استفاده ای نمی شود. ما نه حمایت و انگیزه داریم و نه خودباوری.
دکتر ملکی در پاسخ به این سوال که به عقیده ی شما از بین سه نهاد رسانه، دولت و دانشگاه سهم کدام یک برجسته تر و منطقانه تر است گفت :
ما در ایران یک جریان فکری داریم که خواهان ثابت کردن این مساله است که هر چیزی بدی را ما در ایران داریم و فاقد هر آنچه خوب است هستیم. به عقیده ی من، ما همه ی بدیها و خوبیها را نداریم و باهوش ترین ملت هم نیستیم. اما مزیت های بسیاری به لحاظ ژئوپولیتیک، نیروی انسانی، منابع طبیعی و … داریم ولی برخی از آنها را نمی بینیم. متاسفانه خیلی از جوانان ما به خارج از کشور می روند. ما در کشورمان دارای شبکه برقی بی نظیری هستیم. همچنین که شبکه ی آب رسانی و مخابرات خوبی هم داریم. پس از گذشت ۱۱ سال از توفان کاترینا در آمریکا؛ هنوز برخی از مناطق و منازل آنجا برق ندارند. اما در ایران وقتی یک بخشی دچار سیل می شود؛ پس از یک ساعت برق وصل می شود که این امر یک سرویس و امتیاز است. تا چند سال گذشته فرهنگ عمومی دارای مراجع خودش بود اما الان این نظم به هم خورده است و مراجع اجتماعی مناسبی برای جوانان ما وجود ندارد و یک ورزشکار یا یک هنرمند مرجع آنان شده است.
دکتر آزاد ارمکی : ما سازماندهی مناسب کار نداریم. رسانه ی ملی نباید درباره ی تفکر حرف بزند چرا که این مساله جزو وظایف دانشگاه به شمار می رود اما دانشگاه این کار را تعطیل کرد است و ما نظریه پردازی را به سیاسیون و کارمندان دولت محول کرده ایم. دانشمند وقتی دارای دانش است رفتار و منشش نشان دهنده ی آن است. کانون دانشگاه استاد است. اما در نظام دانشگاهی ما دانشگاهیان در حوزه ی علم در کجا قرار دارند؟ بیشتر کارمندان دانشگاه هستند که کنش گری می کنند. سرمایه ی یک استاد ادبش است. استاد قیل و قال نمی کند چون کنش گر سیاسی نیست و وقتی حرف می زند که به وی جسارت نشود.
الان تمام تعارضات وارد حوزه ی رسانه شده است و در نتیجه مشکل پیش می آید. حرف غلط نباید تکرار شود. استادی که اهل فرهنگ و زبان است باید حرف بزند ولی گوشه گیر میشود. نقد من دانشجوی جامعه شناسی ر استاد من باید بگوید اما ما این سلسله مراتب را به هم ریخیتم. حال سوال اینجاست که در رابطه ی بین دانشگاه، رسانه و دولت کدام یک بیشتر مانع اساسی اشاعه و تولید فکر هستند؟ اول رسانه چرا که فضای عمومی این است که می خواهند مفاهیم را عام کنند. دولت ما فعل غیر توسعه ای می کند. در ایران دولت ها همواره با نیروهای خودی کار کردند و هیچ وقت با نیرویی که در آن سیستم بوده است متمرکز کار نکرده اند. سرمایه موجود برای دولت دانشگاهیان آن هستند. اما دانشگاه یک حوزه ی فراموش شده در سیستم ماست.
دکتر دبیری مهر : برای اصلاح وضع، نقطه ی آغاز کجاست؟
دکتر ملکی : چه باید کرد؟ من خیلی فردگرا هستم. هر کسی باید از خودش شروع کند. به عقیده ی من عدم قطعیت هایی که در اینجا وجود دارد؛ در بقیه ی کشورها کمتر است. در دیگر کشورها هم مالیات معلوم است و هم وضعیت زندگی. من تا این لحظه مدرس، معلم و استادی ندیده ام که کار و وظیفه ی خودش را در قبال دانشجوهایش انجام نداده باشد. به نظر من یک حداقلی از فرهنگ وجود دارد اما اخلاق و فرهنگ عمومی دچار خدشه شده است که می توان آن را درست کرد و این وظیفه به رسانه ی ملی برمی گردد که نقش خیلی مهمی دارد.
دکتر آزاد ارمکی معتقد است : سه نهاد گفته شده باید سه بازی و سه کار متفاوت انجام بدهند. دانشگاه نهاد مرکزی است که می تواند کار را به سرانجام برساند. دولت باید شرایطش را فراهم کند. دولت نمی تواند چشمانش را بر روی دانشمندانش ببندد و انتظار صد داشته باشد. از استاد دانشگاه باید پرسید که کشور باید به کجا برود؟ رسانه ی ملی نیز باید نتیجه عمل را به افکار عمومی برساند و تلاش کند تا فرهنگ عمومی اصلاح شود. وظیفه ی رسانه نه نظریه پردازی است و نه ورود به آن بلکه پرداختن به افکار و فرهنگ عمومی و اصلاح آن از وظایف رسانه است.
Thanks for linking up with the Clever Chicks Blog Hop!I have been making my own raw Apple Cider Vinegar with the mother for the better part of the past year and I think it may be time to start experimenting with some new apivcpations!Hale a great weekend and I hope to see you back again on the next hop!Cheers,Kathy Shea MorminoThe Chicken Chick