با اقدامات جدید دولت سعودی بویژه اعدام شیخ نمر با شمشیر تحجر و خشونت ضروری دانستم نامه ای را که ۲ سال قبل به شاهزاده سعودی نوشته بودم بازنشر کنم . به نظرم حاوی مطالبی است که در این فضا خواندن آن خالی از لطف نیست .
متن کامل نامه دکتر امیر دبیریمهر به شاهزاده محمد بن نواف بن عبدالعزیز آل سعود که پرس تی وی آن را منتشر کرده به شرح زیر است:
جناب محمد بن نواف بن عبدالعزیز آل سعود، شاهزاده خاندان سعودی و سفیر عربستان در بریتانیا
سلام علیکم؛
اخیرا روزنامه نیویورک تایمز، چاپ امریکا مقالهای را از جنابعالی منتشر کرده که حاوی نکات سوال برانگیزی است. برای اینجانب که سالهاست نظارهگر و رصدکننده سیاستهای دولت آل سعود در خاورمیانه هستم و نحوه شکلگیری حکومت سعودی با پشتوانه عقیدتی وهابیت در قرن ۱۹ میلادی و سیاست خارجی ریاض را برای دانشجویان علوم سیاسی و روابط بین الملل تدریس میکنم، جای تعجب و پرسش داشت که چرا یک سیاستمدارعربستانی و مسلمان اولا در بسیاری از مسائل خود را به تجاهل و ندانستن میزند و ثانیا هیچ مسئولیت و تعهدی در خود نسبت به امت اسلامی و کشورهای مسلمان در خاورمیانه احساس نمیکند و رویکردی صرفا تنگ نظرانه دارد.
قبل از مقاله جنابعالی نیز به طور عمومی سیاست عربستان سعودی در مسائل و موضوعات مبتلا به خاورمیانه پرسشهای زیادی را به ذهن هر پرسشگر و جستجوگری متبادر میسازد که نیازمند گفتگو و تبادل نظر است. تا به حال، اینجانب و بسیاری از استادان دانشگاه و پژوهشگرانِ جهان چنین تصوری داشته و دارند که مقامات سعودی به خاطر ساختار حکومتی اقتدارگرا و پاتریمونیالیستی حاکم بر عربستان به هیچ فرد و نهاد و قانون و سنتی پاسخگو نیستند و هرگونه پرسشی از آنها و عملکردشان بیپاسخ خواهد ماند. البته اگر کسی در داخل خاک عربستان نیز پرسشی مهم و شبهه انگیز از امیران حاکم بر این کشور مطرح کند با تیغ و درفش بیرحمانه دستگاه استخبارات و شرطههای عربستانی مواجه خواهد شد. از این رو بعد از مشاهده مقاله شما در روزنامه نیویورک تایمز به نظرم آمد احتمالا وقت خواندن برخی دیدگاههای متفاوت با آنچه که شما میاندیشید را دارید و احتمالا مقداری سعهی صدر برای تامل درباره آن و احیانا انگیزه پاسخگویی در شما ایجاد شده است.
شاهزاده محترم سعودی، جنابعالی در مقاله اخیر نکات متعددی را مطرح کردهاید که ۲ محور اصلی آن که بهانه نگارش این نامه میباشد عبارت است از:
۱) شما در این مقاله به گونهای ازوضعیت منطقه سخن گفتهاید که گویا نمیدانید مساله اول و مشکل کلیدی کشورهای منطقه، به ویژه سوریه و عراق حضور تروریستهای وابسته به کمکهای مالی و فکری و تسلیحاتی ریاض است. برای نمونه میتوان به آنچه که در سه سال گذشته در سوریه گذشته و از سطح یک مناقشه داخلی یا منطقهای فراتر رفته و به یک فاجعه بشری تبدیل شده است، اشاره کرد. کشته شدن بالغ بر ۱۵۰ هزار انسان که قربانی ستیزهجویی تروریستهای مسلح شدهاند و مجروح شدن بالغ بر ۴۰۰ هزار انسان دیگر و آوارگی بالغ بر ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار شهروند سوری در کشورهای لبنان، ترکیه و عراق همگی نتیجه مستقیم و آشکار زیادهخواهی و جاه طلبی و دخالت عربستان در مسائل منطقهای است. از قضا میدانیم که شما با دولت ایالات متحده امریکا بر سر اینکه بشار اسد باید سرنگون شود همنظر و دارای هدف مشترک هستید، اما در خصوص جایگزین بشار دچار اختلاف جدی هستید و همین اختلاف منجر به بلاتکلیف ماندن بحران سوریه و بروز اختلافات ریاض-واشنگتن شده است. شما به خوبی میدانید در مذاکرات محرمانه طرفین، امریکاییها حاضر نشدهاند درخواست شما مبنی بر حاکمیت یک گروه ارتجاعی و واپسگرای وهابی را در سوریه بپذیرند، زیرا در صورت پذیرش درخواست شما یعنی عملا همه آن چیزی را که در ۱۰ سال اخیر در منطقه تحت عنوان سیاست خاورمیانهی جدید رشتهاند با دست خود پنبه خواهند کرد و در این میان نیم نگاهی نیز به دغدغههای رژیم صهیونیستی دارند. عراق هم بعد از انتشار گزارش امنیتی بیکر–همیلتون، با وجود کاهش اقدامات تروریستی از سال ۲۰۰۷ مجددا شکلگیری دور جدیدی از ترورهای انتحاری، به ویژه علیه شیعیان و در مناطق و شهرهای مقدس شیعیان را شاهد است. چه کسی است که نداند عربستان سعودی بعد از سرنگونی صدام و برگزاری انتخابات دموکراتیک در عراق و روی کار آمدن دولت قانونی دچار حس و توهم شکست در معادلات عراق شد و تنها روش مقابله با شکستِ خود خوانده را ترور و آدمکشی و تضعیف دولت قانونی نوری مالکی در عراق یافت و با کمک به شکلگیری فتنهی دمشق سعی میکند ناکامی خود را در عراق جبران کرده و اصطلاحا نوعی توازن منطقهای در خاورمیانه به نفع ریاض ایجاد کند؛ به عبارت دیگر، حال که عراق را از دست داده سوریه را به دست آورد.
آیا میدانید وقتی دانشجویان و شهروندان از امثال من در دانشگاههای مختلف جهان از ریشهی ترور و خشونت و ناپایداری در خاورمیانه پرسش میکنند، اکثر قریب به اتفاق پاسخگویان نوک پیکان را به سوی شبه جزیره عربستان برده و حکومت سعودی را نشان میدهند؟ البته معرفی کردن عربستان سعودی به عنوان حامی اصلی واپسگرایی و تروریسم در منطقه برای ما معلمان و پژوهشگران مسلمان علم سیاست با نوعی ناراحتی و شرمندگی نیزهمراه است، زیرا انتظار و ایدهآل ما این بود که کشوری که مهد برآمدن اسلام است و پیامبر عظیم الشان خدا، حضرت محمد مصطفی -که سلام و صلوات خدا بر او و خاندان و اصحابش نثار باد- متولد و برخاسته از آن دیار است، به پیروی از آن پیامبرِ رحمت و عزت، سیاستهایی را در منطقه اتخاذ میکرد که موجب افزایش همدلی و دوستی و وحدت و عزت مسلمین میشد و از همه مهمتر تصویری رحمانی و عزتمند از اسلام و مسلمین در جهان به نمایش میگذاشت.
جناب بن نواف، آیا میدانید امروز تصویری که از خاندان آل سعود در عربستان در افکار عمومی وجود دارد فرسنگها با ارزشهای اسلامی و دینی فاصله داشته و هیچ شباهتی بین اسلام اصیل و ناب محمدی با روش زندگی فردی و سیاستهای شما در عرصه اجتماعی وجود ندارد؟ تصور عمومی از خاندان آل سعود در جهان این است که شما عدهای شاهزاده ثروتمند هستید که هرچند در غرب تحصیل کرده و با دنیای جدید آشنایی دارید، اما ترجیح میدهید برای حفظ حاکمیت و تاج و تخت خود به دو دسته از ارزشهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بیاعتنا باشید؛ دسته اول ارزشهای مشروع و اصیل اسلامی است که در ورای احکام شریعت و درقالب روح و محتوای اسلام تجلی یافته است، مانند عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و رفع فقر و فساد و…، دسته دوم ارزشهای فراگیر و عقلانی زندگی مدرن است، مانند آزادی و دموکراسی و حقوق بشر. شما با هیچ یک از این ارزشها سازگار نیستید زیرا باور و پایبندی به این ارزشها را موجب تضعیف جایگاه خود میدانید. اما مساله اینجاست که شاید افرادی در جهان باشند که مثل شما بیندیشند، اما تفاوت آل سعود با آنها در این است که شما نه تنها با ارزشهای اشاره شده سازگار نمیشوید بلکه با تکیه بر ثروتهای خدادادی طبیعی و درآمدهای نفتی، علم و پرچم جنگ و ستیز را نیز علیه آنها برفراشتهاید. اتحاد راهبردی شما با فرقه وهابیت نیز از همین اشتراکِ نظر ناشی میشود. زیرا وهابیون نیز تنها فهم و درک واپسگرایانه خود از اسلام را به رسمیت میشناسند و دیگران را تکفیر میکنند و از سویی نیز با مظاهر دنیای جدید، به واسطه جدید بودن و نو بودن در جنگ و ستیز هستند. البته ما میدانیم که محدودیت برخورداری از دنیای جدید بیشتر شامل شهروندان سعودی است، مانند منع رانندگی زنان در عربستان وگرنه شاهزادگان سعودی در ویلاهای اشرافی خود در کشورهای اروپایی و امریکایی از آخرین خودروهای لوکس غربی و ابزارهای تفریحی استفاده میکنند و همین برخوردهای دوگانه نیز موجب سلب اعتماد مسلمانان به عربستان سعودی شده است.
۲) محور دومِ مهم مطرح شده در مقاله جنابعالی به مخالفت علنی و آشکار شما با بهبود روابط غرب، به ویژه امریکا با ایران مربوط میشود. سیاستی که اگر به این صراحت هم اعلام نمیفرمودید با رفتارهای دولت متبوع شما کاملا آشکار است. علت این مخالفت هم کاملا روشن است؛ اولا عربستان سعودی نگران جابهجا شدن قدرت در منطقه به نفع ایران است که پیشتر در این خصوص به تفصیل در سایت پرس تیوی بحث کردهام.
ثانیا عربستان نگران است با افزایش قدرت و شکوه ایران اسلامی برداشت و قرائت ایرانیان از اسلام، به ویژه اسلام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی موجب حاشیهنشینی اسلامِ واپسگرای وهابی و سعودی شود و گفتمان ارتجاعی سعودی رو به زوال رود. سوال از شما دیپلمات و سیاستمدار سعودی که شاید روزی از قدرت و مسئولیت بیشتری نیز در ساختار تصمیمگیری عربستان برخوردارشوید این است که چرا در چنین الگوهای سنتی و قالبی و ناکارآمدی فکر میکنید؟ چرا فکر میکنید نان آل سعود همواره در روغن اختلافات فرقهای و منطقهای در خاورمیانه چرب میشود؟ چرا تصور میکنید افزایش قدرت ایران موجب تضعیف ریاض میشود؟ چرا سعی نمیکنید با تجدید نظر در سیاستهای منطقهای ریاض به گونهای سیاستهای منطقهای خود را اصلاح کنید که در ارتباطات خارجی خود اصالت را به افزایش همکاری با کشورهای همسایه داده و باور کنید کشورهای منطقه بهتر و بیشتر به مصالح و منافع مردم منطقه میاندیشند تا کشورهای فرامنطقهای مانند امریکا، انگلستان، فرانسه و کانادا؟ کشورهایی که با احداث پایگاههای نظامی در کشورهای حاشیه خلیج فارس هم استقلال سیاسی شما را نقض کردهاند و هم به بهانههای مختلف بر خاکستر اختلافات منطقهای برای آتش افروزی میدمند. کشور شما به واسطه قرار گرفتن قبلهی مسلمین و مزار مطهر نبی مکرم اسلام و مشاهد مشرفه و اماکن متبرک مورد توجه همه مسلمانان جهان است و آل سعود باید با حس مسئولیت و درک این جایگاه در نگاه و رویکردهای خود به بسیاری از مسائل تجدید نظر کند. مسائلی مانند جایگزین سازی همکاری با ایران به جای تخاصم، احترام به دولتهای مردمی برآمده از انتخابات به جای آتشافروزی در این کشورها، احترام به دیگر فرق و مذاهب اسلامی به جای تکفیر و ترور پیروان آنها، صرف هزینههای ترور، خشونت و وحشت به فعالیتهای درمانی و رفاهی و خیریه در جوامع اسلامی و…؛ باور کنید اگر میلیاردها دلار هزینهای را که سالانه در قالب کمکهای نظامی و تسلیحاتی به گروههای تروریستی پرداخت میکنید در کشورهای فقیر و نیازمند اسلامی صرف خدمات عام المنفعه کنید روز به روز تصویر بهتری در منطقه خواهید یافت.
جناب محمد بن نواف بن عبدالعزیز، در انتها بار دیگر و با رویکردی خوش بینانه شما و برادرانتان را به سعه صدر و شنیدن سخنان صواب دیگران دعوت میکنم. خواسته و یا ناخواسته، عربستان سعودی امروز آتش بیار معرکهی خشونت، ترور و وحشت در خاورمیانه شده است، تصویر نامناسبی که از شما در افکار عمومی جهان وجود دارد روز به روز تیرهتر میشود و شعلههای انقلاب و اعتراض خود جوش به مرزهای شما، یعنی کشور بحرین رسیده است. قرآن کریم به ما مسلمانان آموخته است تاثیر «زر و زور و تزویر» یا «درفش و دینار و دروغ» در ادامهی حکومت نه تنها اخلاقی و اسلامی و انسانی نیست بلکه جاودان و پایدار هم نیست و زمانی به پایان میرسد؛ از این رو، جا دارد نسل آیندهی حکام سعودی دست کم در سیاستهای اصولی خود تجدید نظر کنند و به جای نقشی مخرب و ویرانگر در خاورمیانه، نقشی سازنده و مثبت در تحولات منطقه ایفا کنند. تردیدی ندارم اگر ریاض اراده کند فتنهی ترور در سوریه و عراق به تدریج خاموش خواهد شد و گروههای ارتجاعی و تروریستی که موجب تخریب چهره اسلام در جهان شدهاند به دامان پر مهر اسلام باز خواهند گشت و آنگاه زمینههای همکاری و اتحاد کشورهای اسلامی از درون فراهم خواهد شد. در انتها پیشنهاد میکنم شما پیشگام شده و با برگزاری کنفرانسی اسلامی اما در سطح منطقهای اجازه دهید روشنفکران مسلمان و علمای مذاهب اسلامی نقدها و توصیههای خود را به سیاستها و رویکردهای آل سعود مطرح کنند و شما نیز با سعه صدر و طرح دغدغههای خود، پذیرایی عملی این آرای مخالف اما به حق باشید شاید از این طریق اگر حقانیت مخالفان و معترضان به سیاستهای عربستان را از سر تکبر و تفاخر نپذیرفتید دست کم با واقع گرایی و اصلاح روشهای فرمانروایی و حکومت خود چند صباحی بیشتر امکان حکومت و دولت با روشی متفاوت را بیابید.
السلام علی من التبع الهدی و العاقبه للمتقین
امیر دبیریمهر،
پژوهشگر واستاد یار علوم سیاسی در ایران