تشریح برخی نظریات ماکس وبر
زندگینامه ماکس وبر
ماکس وبر در ۲۱ آوریل ۱۸۶۴ در آرفورد آلمان در خانواده طبقهی متوسط به دنیا آمد و در سال ۱۸۶۹ به همراه خانوادهاش به برلین عزیمت نمود پدرش در دستگاه دولت کار میکرد و به یک مقام سیاسی نسبتاً مهمی دستیافت وبر در سال ۱۸۷۹ بهقصد حضور در دانشگاه هایدلبرگ خانوادهاش را ترک نمود وبر پس از گذراندن سه ترم دانشگاهی در سال ۱۸۸۴ برای خدمت سربازی به برلین و خانهی پدریاش بازگشت و در ضمن تحصیلاتش را در برلین ادامه داد و هشت سال در برلین مشغول به تحصیل بود و بعد از مدرک دکتری وکیل شد و در دانشگاه برلین تدریس را آغاز نمود. وی زبانهای ایتالیایی و اسپانیایی را میآموزد و برای وکالت در دادگاه برلین ثبتنام میکند. وبر بنا بر درخواست انجمن سیاست اجتماعی پژوهشی را در سال ۱۸۹۰ دربارهی وضع دهقانان پروس شرقی شروع میکند. وبر تاریخ کشاورزی روم و معنای آن را ازنظر عمومی و خصوصی را در ۱۸۹۱ برای احراز صلاحیت حقوق نوشته بود و برای دفاع از آن گفتوگویی با مومس داشت که منجر به اعطای شغلی به وی در دانشکدهی حقوق برلین شد و از این تاریخ وبر حرفهی استاد دانشگاهی را شروع میکند.
وبر در سال ۱۸۹۴ بهعنوان استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه فرایبورگ مشغول میشود و در سال ۱۸۹۵ به اسکاتلند و ایرلند مسافرت میکرد و در کنفرانس دولت ملی و سیاست اقتصادی شرکت میکند و در سال ۱۸۹۶ بهعنوان استاد دانشگاه هایدلبرگ مشغول میشود و در سال ۱۸۹۷ دچار بیماری عصبی شدید شده و مجبور به ترک کار میشود و برای آرامش به ایتالیا و سوئیس سفر مینماید وی در سال ۱۹۰۲ تدریس را در هیدلبورگ از سر میگیرد، او در سال ۱۹۰۳ بنیادگذاری آرشیو علوم اجتماعی و سیاست اجتماعی را با همکاری ورنر سومبارت دنبال میکند، وبر در سال ۱۹۰۴ اولین سخنرانیاش را در ایالت متحده برگزار کرد علیرغم اینکه وبر نتوانست زندگی دانشگاهی خود را بهصورت فعالانه از سر گیرد، طی سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ یکی از مشهورترین آثارش را تحت عنوان اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری ارائه کرد. توجه وبر در سال ۱۹۰۵ پس از انقلاب روسیه مسائل امپراتوری تزایا جلب شد او برای مطالعهی اسناد دستاول مجبور به آموزش زبان رومی شد و در همین سال بخش دوم اخلاق پروتستان را منتشر کرد. وی در سال ۱۹۰۶ علاوه بر مطالعات انتقادی در منطق علوم، فرهنگ، فرقههای پروتستان و روح سرمایه در سال ۱۹۰۷ بهواسطهی به دست آوردن ثروتی از ارث سرمایهی بیشتری را به علم اختصاص میدهد. او در سال ۱۹۰۸ روانشناسی اجتماعی صنعت موردتوجه قرارداد و دو مقایسه هم در همین زمینه منتشر میکند و همچنین علاوه بر راهنمایی دانشگاهیان جوان و سازماندهی انجمن آلمانی جامعهشناسی به انتشار مجموعهای از آثار علوم اجتماعی پرداخت. در سال ۱۹۰۹ به انتشار روابط تولید در کشاورزی عهد باستان و نگارش اقتصاد و جامعه پرداخت. در سال ۱۹۱۰ وی در کنگرهی انجمن آلمانی جامعهشناسی بر ضد ایدئولوژی نژادگرایی موضع گرفته و در سال ۱۹۱۲ به دلیل اختلافنظر بر سر مسئلهی بیطرفی اخلاقی از هیئتمدیرهی انجمن آلمانی جامعهشناسی استعفا داد. در سال ۱۹۱۳ مقالهای در باب برخی مقولات جامعهشناسی تفهیمی منتشر میکند. در سال ۱۹۱۴ وبر به جنگ رفته و در سال ۱۹۱۵ اخلاق اقتصادی مذاهب را منتشر میکند.
در سال ۱۹۱۶-۱۹۱۷ انجام مأموریتهای رسمی در بروکسل و اقدامات متعدی برای متقاعد نمودن رهبران آلمانی به پرهیز از گسترش دامنه جنگ، ضمن اینکه وبر رسالت آلمان را برای ورود به صحنه سیاست جهانی تصدیق کرد و روسیه را مهمترین تهدید میدانست و در ادامه فصولی از جامعهشناسی دین شامل مباحث هندوئیسم و بودائسم و یهودیت قدیم را منتشر کرد و در زمستان همان سال دو کنفرانس درزمینهٔ شغل و مشی دانشمندان و شغل مشی مرد سیاسی را ارائه میدهد.
در سال ۱۹۱۹ پس از تسلیم آلمان بهعنوان کارشناس هیئت نمایندگی آلمان در کاخ ورسای مشغول میشود و مقالهای درباره بیطرفی اخلاقی در جامعهشناسی و اقتصادی، قبول کرسی تدریس دانشگاه مونیخ بهجای برنتانو تحت عنوان تاریخ اقتصاد عمومی وبر بدون شور و شوق به جمهوری گراییده و در مونیخ شاهد دیکتاتوری انقلابی کورایز نر است و به عضویت کمیسیون درمیاید، که باید قانون اساسی را بنویسد و ضمن اینکه نگارش اقتصاد و جامعه را ادامه میدهد و در ژوئن ۱۹۲۰ در مونیخ درگذشت.
تقسیمبندی کنش و رفتارهای اجتماعی
عامترین مفهوم در اندیشه ماکس و بر روند عقلانی شدن جهان است. به نظر او جهان همواره در فرایند عقلانی شدن بهپیش میرود. مفهوم عقلانیت در دیدگاه وبر به معنی گسترش عقلانیت نهادی یا ابزاری در حوزهی زندگی خارجی یا اجتماعی است و پدیدههایی چون گسترش پیچیدگی نظام اجتماعی، گسترش سازمانیافتگی، انضباط پذیر شدن و قابلیت پیشبینی و کنترل زندگی، تسلط انسان بر محیط از طریق گسترش علایق ابزاری انسان نسبت به طبیعت، از میان رفتن قدرت نیروهای اسرارآمیز و غیرعقلانی در زندگی اجتماعی را دربرمی گیرد. وبر در حوزه جامعه از چهار » نوع مثالی«کنش و رفتار اجتماعی صحبت به میان میآورد که عبارتاند از: کنش عقلانی هدفمند، کنش عقلانی مبتنی بر ارزش، کنش سنتی و کنش عاطفی.
- کنش عقلانی هدفمند که نمونه آن را ما در زندگی اقتصادی میبینیم بر اساس محاسبه میان وسیله و هدف صورت میگیرد. در این نوع کنش هدف و وسیله هر دو انعطافپذیر هستند و میتوان با توجه به شرایط متحول در آنها تجدیدنظر کرد. در کنش عقلانی مبتنی بر ارزش که عمدتاً در حوزهی دین و اخلاق نمودار میشود، ممکن است در وسایل تجدیدنظر شود، لیکن در اهداف که مبتنی بر اصول و ارزشها هستند چنین تجدیدنظری امکانپذیر نیست. کنش سنتی رویهمرفته کنش مکانیکی است و محاسبه وسیله و هدف در آن متصور نیست. این کنش بر اساس تقلید محض و اطاعت ناخودآگاه از رسوم و سنن مستقر انجام میشود. سرانجام کنش عاطفی و احساسی نیز کنش غیرعقلانی است و بدون محاسبه هدف و وسیله صورت میگیرد. زندگی عاطفی و احساسی انسان حیطهی انضباط ناپذیر و غیرقابلپیشبینی است.
- از دیدگاه وبر: بر مبنای تغییـر و دگرگونی در کنشها و رفتارهای اجتماعی، رفتارها و کنشهای سنتی و عاطفی را به رفتارها و کنشهای عقلانی تبدیل و باعث دگرگونی جوامع میگردد.
انواع سلطه (مشروعیت)
وبر از سه نوع مشروعیت سیاسی نام میبرد که عبارتاند از: مشروعیت عقلایی، مشروعیت سنتی و مشروعیت کاریزماتیک
۱- مشروعیت عقلایی: » این نوع مشروعیت بر اعتقاد به حقانیت ترتیبات اتخاذشده و حق تعیین خطمشی از طرف کسانی استوار است که از آنها خواستهشده است تا از طریق این ترتیبات به اعمال ساده بپردازند. «پسازاین مقدمه وبر به تشریح مشروعیت عقلایی میپردازد.
سلطه قانونی بر پایهی مفاهیم معتبر زیر استوار است:
۱) ازنظر عقلی امکان اینکه هر قانونی از طریق پیمان یا اعطاء برقرار گردد وجود دارد. این قانون ممکن است در جهت عقلانت معطوف به هدف یا عقلانیت معطوف به ارزش یا هر دو قرار داشته باشد.
۲) هر قانونی در ماهیت خود مجموعهای از قواعد انتزاعی است که باهدف قبلی تدوینشده است.
۳) درنتیجه دارندگان قدرت قانونی تابع نظم غیرشخصی هستند.
۴) بهاینترتیب کسی که اطاعت میکند مثل این است که بهعنوان عضوی از جمع از قانونی که جوهر نظر جمع محسوب میشود اطاعت میکند.
۵) به همین ترتیب کسانی که اطاعت میکنند مطابق با موضوع بند ۳، از شخص صاحب قدرت اطاعت نمیکنند بلکه از قواعد غیرشخصی اطاعت میکنند.
۲- مشروعیت سنتی. » این مشروعیت بر باور مستمر بهدرستی سنن همیشه معتبر و حقانیت کسانی استوار است که به شیوه سنتی به اعمال قدرت میپردازند.». «ما سلطهای را سنتی مینامیم که مشروعیت آن بر ویژگی مقدس قدرت رئیسی استوار باشد که قدرت از ازل به او به ارث رسیده است. و مردم هم به دلیل باور به تقدس شخصیت او از او اطاعت میکنند
۳- مشروعیت کاریزماتیک: «این نوع مشروعیت بر تسلیم غیرمعمول مردم در برابر شخصیت مقدس و فضیلت قهرمانی یا ارزشهای استثنایی یک شخص و فرمانها او استوار است «. «مقصود ما از کاریزم، ویژگی فوقالعاده شخصیتی است که بهگونهای خارقالعاده در چهرهی پیامبران، حکما، داوران یا روسای اقوام شکارچی و قهرمانان جنگی آشکار میشود و به آنا حالتی فوق طبیعی و فوق بشری میبخشد.
قدرت کاریزماتیک آشکارا در برابر سلطه عقلایی یا سنتی قرارمی گیرد. زیرا نه عقل مبنای چنین سلطهای است و نه سنت، بلکه احساسات و سنتشکنی لازمه چنین قدرتی است. دستگاه اداری قدرت کاریزماتیک هم متفاوت است. زیرا این دستگاه حالت انقلابی داشته و درصدد امحاء گذشته است.
مفهوم معنا از نظر ماکس وبر
طبق تعریف مشهور وبر، جامعهشناسی علمی است که در پی فهم نوع خاصی از عمل بشری، یعنی عمل اجتماعی است. برای اهداف فعلی ما، جنس این عمل مهمتر از نوع آن است. آنگونه که وبر میگوید، » عمل «رفتاری بشری است که «فرد عامل، به آن معنایی شخصی و ذهنی میدهد. «وبر در این تعریف ساده، مفهومی را بهکاربرده است که هم در جهانبینی او وهم در تشخیص دردهای زمانهاش اساسی است و این مفهوم چیزی جز «معنا «نیست. در اینجا «معنا «، دقیقاً چه معنایی دارد؟ پاسخ این پرسش، چیزی است هم ساده و هم بسیار عمیق. عمل انسانی وجود خارجی پیدا نمیکند، مگر آنکه انسان جهتی یا معنایی در آن عمل بیابد- چیزی که به عمل ارزش یا «معنا«میبخشد. چه چیزی میتواند به عمل معنا بخشد؟ ساده و در یک جمله، عمل باید به نظر عامل، در خدمت هدفی باشد؛ یا ارزشی را تجسم بخشد
مذهب و جهان
ازنظر وبر، تفاوتهای چشمگیری (در این زمینه) میان ادیان بزرگ غربی و شرقی هست- یعنی میان مسیحیت از یکسو، و هندوئیسم، بودیسم، تاتوییسم، و ادیان رستگاری بخش اصلی تمدنهای چینی و هندی، از سوی دیگر. (مذهب کنفوسیوسی در این میان موردی خاص است) طبق نظر وبر، ادیان رستگاری بخش جنوب و شرق آسیا، در اصل، ادیان اقشار روشنفکر بودهاند که هدفشان حل مسائل مربوط به معنای جهان، در کلیتش بوده است؛ اما چنین نماندهاند. بلکه در میان تودههای وسیع مردم انتشاریافتهاند و بدین ترتیب، ویژگیهایشان تغییریافته است. ولی، بههرروی، مهر اصل و منشأشان را بر پیشانیدارند و «فنهای رستگاری «شأن هم کاملاً متفاوت از ادیان اروپایی است. البته تضاد [این دو نوع دین] مطلق نیست. زیرا بسیاری از انواع مسلط فنهای رستگاری دریکی، در آن دیگری نیز به چشم میخورد: اما در چشم وبر، تفاوتها بسیار عمده و بسیار مهم هستند. وبر تفاوتهای میان مذاهب غربی و شرقی را برحسب شیوههای متفاوت «طرد جهان«در آنها، مفهومپردازی میکند.
تفاوت بین مذاهب غربی و شرقی
الف) زهد غربی
– قرونوسطایی (نفی دنیا)
– رسالت، علمگرایی، پولسازی، تغییر در دنیا
ب) تصوف شرقی- بودیسم
تلاش در این دنیا برای ساختن دنیای دیگر
با پدیده خدا مخالف بود و آن را مقابل عقلانیت میداند
سیاست در جهان مدرن
وبر: با دلسپردگی و شور و اشتیاق «در خدمت» حرفهی خویش، در خدمت رسالت علمی خود بود.
دیدگاههای سیاسی وبر را ذیل چهار عنوان بررسی خواهیم کرد:
لیبرالیسم، ناسیونالیسم، دموکراسی، و (بنیادیتر از همه) سرشت خود سیاست.
لیبرالیسم وبر با دیدگاه او در مورد وضع بشر در جهانی افسون ردایی شده و جامعهای » عقلانی سده «مطابقت دارد.، اعتقاد وبر به آزادی فردی، هیچوجه مشترکی با پشتیبانی از بهاصطلاح» بازار آزاد «سرمایهداری ندارد. برعکس، سرمایهداری» عقلانی«که زیر سلطهی نیروهای بازار و سازمان بوروکراتیک است، و وبر آن را نظام اقتصادی گریزناپذیر جامعهی مدرن میدانست، آزادی و فردیت اصیل همهی افراد، بهاستثنای شمار اندکی کارفرمای توانا را در معرض نابودی قرار میدهد. این مضمون، با پیگیری و انسجام شگفتی در سرتاسر آثار و بر طنینانداز است.
اما وبر در آن سخنرانی افتتاحی در فرایبورگ، هنوز دلمشغولی دموکراسی سیاسی نبود. بلکه هم چنانکه از عنوان سخنرانیاش پیداست، مسئلهای اصلیاش ناسیونالیسم بود که در آن زمان، قویترین احساس سیاسی او بود- احساسی که همواره در او قوی ماند. (بعداً خواهیم دید که درواقع ناسیونالیسم بود که سبب شد او دموکرات شود). اما ناسیونالیسم چیست؟ ملت چیست؟ و این دو، چه ربطی به هم مییابند؟ البته وبر، علاوه بر اینکه دانشمند علوم اجتماعی بود، فردی سیاسی هم بود و تحلیل او از این مطلب، تلفیق فوقالعادهای از شور و شوق بیغرضی را که ویژگیهای یگانهی شخصیت او بود، به نمایش میگذارد. » ملت «مفهوم سیاسی است. ملت» اجتماعی احساسی «است که نهتنها نوعی» همبستگی «را در برابر سایر گروهها به نمایش میگذارد، بلکه به دنبال تثبیت یا استقرار» دولت خاص خود «نیز هست. این همبستگی سیاسی میتواند پایههای متفاوت زیادی داشته باشد؛ معمولاً (البته نه همیشه) داشتن زبان مشترک ضروری است، اما کافی نیست و دیگر عوامل زمینهساز مهم، عبارتاند از: مذهب مشترک، و» خاطراتی از سرنوشت سیاسی مشترک«. (برای همین است که آلزاسیها فرانسوی هستند و نه آلمانی). همگونی نژادی نیز تااندازهای مهم است؛ هرچند نه به آن اندازهای که معمولاً در باورها هست.
وبر، در تمام طول دوران بلوغ فکریاش، با مسئلهای تعیین چارچوبی برای رهبری سیاسی ملی درگیر بوده و همین او را سرانجام به دفاع از دموکراسی پارلمانی رهنمون میشود. اما کلمهی » دموکراسی «را نباید دقیقاً به معنای لفظیاش گرفت. وبر، علیرغم حمایتش از حق رأی همگانی، به این اندیشه که مردم میتوانند حقیقتاً» حکومت کنند «به دیدهی تحقیر مینگریست. مسئلهی ازنظر او، شناخت علائق و منافع و شأن آنان در مقام اعضای» ملت «و افزایش نفوذ و تأثیر» عقیدهی عمومی«، و متشکل کردن و به حرکت درآوردن ملت، در پشت سر رهبران سیاسی ملی بود. در نظر وبر، دموکراسی پارلمانی میتوانست هم وحدت ملی مطلوب او و هم رهبری سیاسی مطلوبش را به بار آورد. در دموکراسی پارلمانی اصیل، رهبران احزاب، برای به دست آوردن قدرت و مسئولیتی که همراه قدرت آ ست، مبارزه میکنند. این مبارزه دقیقاً همان آموزشی است که برای تربیت سیاستمدار کارآمد درصحنهی جهانی و صحنهی داخلی لازم است.
در نظر وبر، اجتناب از پلیدی و شر در سیاست ناممکن است. نهایت کاری که میتوان کرد، این است که این پلیدی و شر را به حداقل رساند. این از پیامدهای ضمنی سرشت سیاست و جایگاه سیاست در جهانی افسون زدایی شده است.
اختصاصی وبسایت جهانسوم
+ استاد ناظر: دکتر امیر دبیریمهر
+ تهیهکننده: سیدجلال حسینی
+ ویراستاری و انتشار: علی فتحی
+ تبصره ۱: نوشتههای مندرج در سایت جهانسوم، نتیجه پژوهش دانشجویان است و نهتنها خالی از اشکال نبوده بلکه لزوماً مورد تأیید استاد و مدیر سایت نیست و گردانندگان سایت نیز از نقدهای مخاطبان استقبال میکنند.
+ تبصره ۲: وبسایت جهانسوم پیشاپیش از وجود اشکالات ویرایشی موجود در متن کنفرانس عذرخواهی مینماید.