روایت کلاسیک از یک روز تهرانگردی
امروز پس از سالها فرصتی دست داد تا در خیابان ناصر خسرو نخستین خیابان تهران و ایران که پیشتر نام آن خیابان ناصری بود پیاده روی کرده و بعد از تناول لقمه ای فلافل و سوسیس بندری در کوچه مروی ، راهی مسجد بازار و شبستانهای آن شویم و برای عاقبت بخیری ملت ایران در قرن جدید به درگاه قادر متعال استغاثه کنیم . از انجا از بازار راهی خیابان صور اسرافیل شده و مشاهده کردیم که برخی از دیوان سالاران امور مالیه و مستوفی های جمهوری اسلامی بر سرکار هستند خدا خیرشان دهاد. از انجا وارد باب همایون شدیم اما نه از باب خبری بود نه از همایون ،فقط گذر گردشگری بود و راسته شکم چرانی تا خود قورخانه یا توپخانه ..انجا بجای تناول اطعمه به اشربه از جمله اب انار میل کردیم و چند جرعه ای نوشیدیم و راهی خ سپه و سر درباغ ملی شدیم و میدان نقش و وزارت امور خارجه و کتابخانه موزه ملک … جاذبه موزه انقدری بود که دو ساعتی در آن به مشاهده و مداقه و تفکر بپردازیم و چون به خود آمدیم ساعت از ۵ گذشته بود و تن مان خسته و دل مان گشنه …بر حسب غریزه راهی خ سی تیر و غذاخوری رولت کباب شدیم و قدری نان وگوشت ودوغ بر تن زدیم و بعداز نوشیدن چای سنتی با نبات و نعنا راهی خ جمهوری شده و محض احتیاط تعدادی پیراشکی کرم دار و شکلاتی خسروی ابتیاع کرده و راهی منطقه یوسف اباد شده وهمراه امیرزادگان یعنی سها بانو و اقا طاها در کافه عمارت پلاک ۸۵ همراه با استماع موسیقی های وارداتی بلاد فرنگ ،چند فنجان قهوه فرانسه و اسپرسو و کنلچه نوشیدیم تا کسالت عصرگاهی دفع و رفع شود .
این هم رزق سوم فروردین ۱۴۰۱ ما بود تا در روزهای اینده خدا چه خواهد و از نعمتهای تلذذ بخش جهان چه گونه ای نصیب ما شود.
در هر حال شاکر خداوند مهربان هستیم و چشم انتظار نزول رحمت واسعه و نعمات وافره آن حضرت هستیم . در بود نعمت شاکریم و در نبود آن صابر که مقام بندگی جز این نیست
بنده خدا
امیر