آسیب شناسی نظام دانشگاهی ضد اندیشه
آسیب شناسی نظام دانشگاهی ضد اندیشه
در اردیبهشت ماه ۹۵، برنامه زاویه شبکه چهارم سیما، با حضور من، دکتر احمد آکوچکیان و دکتر امیر دبیری مهر (مجری برنامه) برگزار شد. در این برنامه ما در رابطه با آزاداندیشی، به بحث و گفتگو پرداختیم. متن زیر گزارش قسمت اول این گفتگوست:
هفتمین قسمت برنامه زاویه در ادامه مبحث هفته ی گذشته به روی آنتن رفت. دکتر دبیری مهر در آغاز برنامه با اشاره به بحث آزاد اندیشی و تولید فکر در ایران گفت : آزاد اندیشی در قالب کرسی، یک مفهوم است. به عقیده ی بسیاری از مخاطبان ما؛ این یک امر بدیهی است که تولید فکر نیازمند آزاد اندیشی است. اما سوال اینجاست که آیا واقعا مفهوم آزاد اندیشی یک امر بدیهی است؟ اساسا این امر به چه معناست؟ شاخص های آن چیست؟ رابطه ی کرسی های آزاد اندیشی با آزادی بیان چیست؟ چگونه به تولید فکر منتج می شود؟ آیا نتیجه ی بروز یک استعداد درونی است؟ یا رفع موانع بیرونی ؟
دکتر فاضلی : به عقیده ی من اندیشیدن یک نوع کنش قهرمانانه است. یکی از اندیشمندان غربی به نام رولو می در کتاب اخیر خود به نام شجاعت خلاقیت می گوید : برای اینکه بتوانیم خلاقانه بیندیشیم باید با ۳ بت و مانع بزرگ مبارزه کنیم.
نمادهای مرده : وقتی کسی می خواهد سخن تازه ای را بیان کند؛ طبیعی است که سخن تازه با سخنان موجود متفاوت است. سخنان موجود متعلق به افراد محافظه کار و کسانی است که منافعی دارند و مایل نیستند به دلایل مختلف حرف تازه را بپذیرند. در نتیجه برای کسی که می اندیشد اولین مانع همین افراد هستند.
مواجهه با یک سری ویژگی های آدم ها : میل به آسودگی، تن پروری، تنبلی، بی تفاوتی و … از ویژگی هایی است که همه ی انسانها دارند. کسی که می خواهد سخن تازه بگوید باید زحمت بکشد و دود چراغ بخورد و بر موانع روانشناختی درونی خودش غلبه کند.
جهان سرمایه داری : اندیشیدن در جهان سرمایه داری مشکل است. فردی که می اندیشد باید به هژمونی و دغدغه ی پول هم فکر کند. وی باید بر دغدغه ی کاسبی و کسب و کار غلبه کند. چرا که سخن نو و تازه همان لحظه به اسکناس تبدیل نمی شود و گاه مستلزم این است که شما بخشی از سرمایه ی خود را هزینه کنید.
در سراسر تاریخ علم کسانی که می اندیشیدند قهرمان بودند. مصداق بارز زندگی قهرمانانه، اندیشیدن است. از سقراط تا کنون تقریبا بیشتر اندیشمندان قهرمانانه زندگی کرده اند. به عنوان مثال وینکنشتاین که پدرش بیل گیتس زمان خودش بود؛ زندگی اشرافی اش را رها کرد و به زندگی در دهکده پناه برد. اندیشیدن چیزی غیر از خیال پردازی است و راهی برای پیدا کردن چاره است.
هایدگر در کتاب خود به نام چه باشد آنچه خوانندش تفکر می گوید : در زمانه ی ما اندیشه انگیزترین امر این است که اندیشه صورت نمی گیرد و زمانی که به این مساله بیندیشیم؛ تازه تفکر و اندیشه آغاز می شود. آزاد اندیشی اصلا امری بدیهی نیست. اگر این چنین بود که جمع اندیشمندان بسیار پرشمار بود و همه ی مردم مولد سخن تازه، فهم تازه، اندیشه تازه و چشم انداز بدیع بودند. به همین دلیل است که می گویم اندیشیدن کنش قهرمانانه است. به عقیده ی رولو می بالاترین حد شجاعت، شجاعت اندیشیدن است. ما باید شجاعت خلاقیت را بپذیریم. آزاد اندیشی به غایت به شجاعت نیاز دارد.
دکتر دبیری مهر : مفهوم کنش قهرمانانه من را یاد جمله ی معروف کانت ” جرات دانستن داشته باش” انداخت.
دکتر آکوچکیان : زمانی می توانیم بگوییم با یک بت ابتدایی روبرو هستیم که بپذیریم تعریف جدیدی دارد. آزاد اندیشی به معنای کنش قهرمانانه بدون خوف از وجود بت ها و موانع است. اگر فرایند اندیشه را تحلیل کنیم؛ در اولین مضرب؛ سطوح خود را نشان می دهد.
ما در گام اول طرح اندوزی (طرح مساله)می کنیم،
سپس به دنبال این می رویم که کدام منبع را بپذیریم و کدام را خیر.
در گام سوم الگو و نظریه را طراحی می کنیم.
چهارم به تجزیه و تحلیل می پردازیم و
در آخر گفتمان سازی و تدوین اندیشه
ما به عنوان مصلحان جامعه؛ در ذیل مساله ی کلان نظام جمهوری اسلامی ایران؛ آزاد اندیشی معطوف نظام و جامعه ی ایرانی را مدنظر داریم. الگوی مدیریت تحول جامعه ی ما کدام است؟ جامعه ی امروز ما خواهان پیشرفت است. آزاد اندیشی معطوف به مساله ای به نام پیشرفت، مفهوم گسترده ای پیدا می کند. جریان های فکری مجال تحول پیدا می کنند و زیر ساخت های ساز و کار پیشرفت ملی فعال تر می شوند. آزاد اندیشی بدون مانع و بت ما را به سمت مشکلاتی می برد که جامعه با آن درگیر است.
دکتر دبیری مهر : اگرچه پیشرفت وجه مشترک خواسته ی ایرانیان است؛ برای پیشرفت نیازمند تفکر هستیم. آزاد اندیشی لازمه ی تفکر است. برای پیشرفت باید به آزاد اندیشی و تفکر ملتزم باشیم. اولین مرحله مساله شناسی است. به نظر شما این مساله چگونه است؟
دکتر آکوچکیان : نهادینه سازی آزاداندیشی و چاره سازی برای بنیان سازی گفتمان؛ مساله ی اصلی است که عضو ساز و کار کلان نظام قرار می گیرد.
دکتر فاضلی : وقتی می گوییم آزادی اندیشه؛ آزادی از چی مد نظرمان است؟
باید موضوع را مساله مند کنیم. محتوای آزاد اندیشی باید با پیشرفت معطوف شود. در کلیات تردیدی نیست که اندیشیدن باید ستوده شود.
در ایران کنونی ما آزادی از هر ۳ بت وجود دارد :
بوروکراسی سنگین و تکنوکراسی دانشگاهها، مراکز فرهنگی و هنری : وقتی دانشگاه ساختار اندیشیدن را کمی کرده است. به این معنی که ارتقای رتبه به کسب و کار دانشگاه بدل شده است. این مساله یک بحران است و کسی که آمادگی اندیشیدن دارد به حاشیه رانده می شود. همین امر باعث غلبه یافتن گفتمان مدیریتی بر فکر اصیل می شود. این بوروکراسی حافظ منافع نیروهای موجود است و به قربانی شدن شخص متفکر و اندیشمند منجر می شود.
تجاری سازی فکر : یکی دیگر از موانع موجود بر سر راه علوم انسانی و اجتماعی تجاری سازی فکر است. هژمونی پول روز به روز در حال شدید شدن است. نظام اداری بازار و جهان این روند را نیز تشدید کرده است و دانش را به صنعت تبدیل کرده است. در نتیجه به جای تولید اصیل به سمت تولید انبوه که به عقیده ی من تکثیر مکانیکی دانش یا تولید متن های مرده است می رویم. به عبارتی با مرگ متن روبرو هستیم به این معنا که متن ها، کتب و مقالاتی منتشر می شوند که مخاطب و محتوا ندارد. تولید انبوه همان هژمونی پول است. مدرک، نمره، رزومه سازی، ارتقای کمی دانشگاه، مقالات انبوه و بی محتوا و … به عنوان رسم در ساختار دانشگاه جای گرفته اند. در نتیجه غیر قهرمانان روز به روز بالاتر رفته و قهرمانان واقعی منزوی می شوند. چرا که موانع مختلفی را پیش روی آنها می گذارند.
جنبه ی روانشناختی : در دنیایی که بیهودگی و بطالت به یک ارزش بدل شده است؛ علم یک کالای عامه پسند است. چرا که مسئولیت ایجاد نمی کند. استاد ما تصور می کند که فقط باید بنویسد تا پول بگیرد بدون اینکه فکر کند، احساس مسئولیت کند و حتی سوال بپرسد و از او سوال پرسیده بشود. برخوردهای سودجویانه به یک ارزش ساختاری و رویه ای در دانشگاهها بدل شده اند.
دکتر دبیری مهر : چرا با وجود اینکه اکثریت فضای نخبگی ما موافق وجود چنین فضایی در محیط علمی ما هستند ولی همچنان راه برون رفتی نداریم؟
دکتر آکوچکیان : همان گونه که بحث آزادی از را بیان می کنیم باید بحث آزادی در را نیز مطرح کنیم. اگر ما از فضای دانشگاه و رکود آن دردمندیم؛ آیا جایگزین و راه حلی برای آن داریم؟ آیا به بعد از رفع این بت ها و موانع هم فکر کرده ایم؟ آیا آن عقلانیت اجتهادی لازم برای پشتیبانی دانش مبنای توسعه ی ملی مهیا و فراهم می شود؟ در زمان نبود این بت ها در باب چه مساله ای باید عقلانیت داشته باشیم؟ موضوع آزاد اندیشی فقط مختص دانشگاه نیست. در نهاد خانواده همچنان مرد می گوید من بزرگترم. پسر از دختر بهتر است. در نهاد سازمان خون رئیس از کارمند رنگین تر است. در آموزش و پرورش ما چه میزان از بچه ها می آموزند که به منافع ملی بیندیشند؟ اگر می خواهیم به جریان اندیشه و گذار از بتها و موانع بیندیشیم باید دامنه ی گسترده تری را ببینیم.
چشم انداز دکتر فاضلی روانشناسانه بود. بحران گفته شده رفته رفته به حوزه ی معرفت شناسی، اخلاق، دین، جامعه شناسی و … هم کشیده می شود. ما چهل سال است که انقلاب کرده ایم. آیا فقه در احکام مستقل از حوزه ی کلام، اخلاق، معرفت، سیاست و … به تنهایی می تواند ولایت مند تحول ملی باشد؟ آیا یک دانش واحد به تنهایی می تواند خاستگاه مدیریت توسعه ملی باشد؟ در حوزه ی فلسفه ی دین هنوز هم هستند افرادی که معتقدند نسبت دین و سیاست شکسته شده است و عده ای هم بالعکس معتقدند دین به جز سیاست ورزی نیست. مفهوم آزاد اندیشی نیازمند توسعه و ساز و کار کلان توسعه ی ملی است.
دکتر فاضلی : خود علم به عنوان یک بت در مقابل آزاد اندیشی در ایران امروز ماست. امروزه علم کاذب یا شبه علم را به جای علم و شبه تفکر را به جای تفکر پذیرفته ایم و جامعه ای نمایشی جای واقعیات را گرفته است. باید در ساختارهای روش شناختی و معرفت شناختی موجود فکر کنیم. امروزه کسانی که دارای اندیشه و فکر هستند با ساختار حاکم بر دانشگاه ما منطبق نیستند. یا بیرون از فضای دانشگاه هستند یا اخراج شده اند یا دانشگاه آنها را به رسمیت نمی شناسد. این امر فقط به دلیل سیاسی یا اجتماعی نیست بلکه مهم تر از همه ی اینها آن چیزی که ما از علم و علم اثباتی و کمی فهمیدیم جنون آمار زدگی است، بحران ناشی از اینکه فقط سطوح قابل مشاهده را بفهمیم. متاسفانه مدام از کلمه ی آسیب شناسی استفاده می کنیم. دانشگاهیان ما عمدتا چیزی بیشتر از حرفهای عوامانه را بلد نیستند بزنند. یک استاد دانشگاهی که قرار است یک صورت بندی نظری ارائه بدهد؛ نمی دهد. در این میان بخشی روش ها مقصرند و بخشی هم بت هایی که به آنها اشاره شد یعنی معلوم نیست اگر نظریه ای هم ارائه بدهد جایش در دانشگاه هست یا خیر؟ یک نوع محافظه کاری حاکم شده است. روش های تحقیقی موجود و روش های تفکر، برداشتی که ما از فکر داریم، جایگاه نوشتن، جایگاه تفسیر کردن، جایگاه فرد و سوژه به عنوان فاعل شناسا، متن های بی هویت و … همه و همه را نظام دانشگاهی ما احترام می گذارد و تکریم می کند. اما متن اصیل را که خلاقانه نوشته شده باشد و از درون ساختار فکری، فرهنگی و تاریخی فردی جوشیده باشد و خلق معنا و نوآوری و ادراک شهودی را علمی نمی داند چرا که یک نوع فرمالیزم روش شناختی بر سازمان تولید فکر در آکادمی های ما حاکم شده است که آن فرمالیزم که من آن را روش زدگی می نامم؛ بیشتر تعیین کننده است و متن اصیل دور انداخته شده و پذیرفته نمی شود. چیزی درست کردیم به نام مجلات علمی و پژوهشی که یک ساختار بهینه برای بازتولید متن های بی محتوا و مقالاتی است که عمدتا مساله شناسی نمی کنند و حرف مشخصی نمی گویند. روش های تولید علم، نوشتن، ارزشیابی، نظام های کنترل کیفیت علم، قواعد و رویه ها بت هایی هستند که در زندگی روزمره ی ما در حال ایفای نقش هستند و قدرت اصلی و تعیین کنندگی را دارند و جای دغدغه های ملی، تاریخی و اصیل را گرفته اند.
دکتر آکوچکیان : عرصه ی آزاد اندیشی را باید معطوف به تغییر بدانیم و بپذیریم که اندیشه باید به مثابه ی یک ساز و کار جهت تغییر و رشد اندیشه ها به کار رود.