دعوت به اغاز دور جدید روشنگری به نفع اسلام
درپی حوادث تروریستی در فرانسه و توهین برخی به مقدسات اسلامی به این بهانه، پیام حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران به جوانان اروپایی و امریکایی درباره اسلام و چهرهای که از این دین به آنها ارائه میشود و طرح چند پرسش اساسی در این خصوص، رویدادی مهم در تحولات فکری و اندیشهای محسوب میشود که ضروری است قدری در این خصوص درنگ و تأمل کنیم.
اگر به فحوا و محتوای نامه کوتاه اما دقیق آیتالله خامنهای توجه کنیم، ملاحظه میشود که این نامه همانند هر نامه هوشمندانه و هدفمندی دارای هفت بخش متمایز است که عبارتاند از؛
مخاطبان، موضوع، چند پرسش اصلی و فرعی، درخواستها و مطالبات، هشدارها و ملاحظات، ارائه راهکار و در نهایت نتیجهگیری.
مخاطب این نامه تاریخی جوانان اروپایی و امریکای شمالی هستند، نه عموم مردم و حتی سیاستمداران این مناطق و موضوعِ نامه نیز حقیقتی است به نام دین اسلام به ویژه تصویری که از اسلام در این مناطق ارائه میشود.
اما وقتی به پرسشهای اصلی مطرح در این نامه توجه میکنیم، نکته کلیدی هویدا میشود، اینکه نویسنده این نامه در مقام یک سیاستمدار و عالیترین مقام جمهوری اسلامی ایران، مبادرت به نگارش این نامه ننموده است، بلکه آیتالله خامنهای در این نامه در مقام یک مصلح بزرگ و قدیمی و باسابقه در جریانات فکری و اندیشهای و کسی که در نیم قرن اخیر، همواره دغدغه روشنگری و روشنبینی در جوامع داشته ظاهر شده و با تشخیص خلأ و کمبودی اساسی در رابطه جوانان غربی و دین اسلام به نامه نگاری مبادرت ورزیدهاند.
آیتالله خامنهای با سابقه طولانی همدلی و همسخنی و همنشینی با روشنگران و رهبران جریانهای فکری و اجتماعی در جهان اسلام و جهان سوم به ظرافت خواستهها و مطالبات نسل جدید را میشناسند و فروپاشی دیوارهای ساختگی ارباب قدرت و ثروت را که برای ایجاد مانع بر سر راه این خواستههاست، ضروریترین اقدام میدانند.
کسانی که با سابقه و فعالیتهای علمی و اجتماعی و فرهنگی آیت الله خامنهای در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و ارتباطات گسترده ایشان با روشنفکران و هنرمندان و فعالان فرهنگی و اجتماعی آشنا هستند، به خوبی دغدغههای وسیع و جدی ایشان را در این حوزهها میشناسند، از این روی، نامه اخیر را نه یک موضعگیری مقطعی و گذرا بلکه نقطه آغازی بر جریان جدید روشنگری به نفع اسلام در سطح جهانی میدانند.
آیت الله خامنهای که علاقه و اشراف مثال زدنی و دقیقی به تاریخ تحولات جهان به ویژه در قرون ۱۹ و ۲۰ دارند در این نامه مهم نیز با اشاره به سابقه طولانی «هراس افکنی» در غرب با اهداف و مطامع سیاسی که توأم با رفتارهای غیر صادقانه و مزورانه با دیگر ملتها و فرهنگها بوده است، به طرح سؤالات مهمی پرداختهاند، مانند اینکه:
- چرا امروز دولتهای غربی مانع از شکلگیری آگاهی عمومی در غرب درباره اسلام میشوند؟
- چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، این بار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟
- چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟
- مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میشود؟
طرح پرسشهای مذکور درباره انگیزههای سیاه نمایی علیه اسلام همان نقطه آغاز دور جدیدی از روشنگری است که باید با بحث و گفتوگوهای شفاهی و کتبی فراگیر برای پاسخ به آنها منجر به شکلگیری گفتمان حقیقتطلب در غرب به ویژه نزد جوانان دانشجو و محقق و اندیشمند غربی شود و در این میان رسانههای مستقل و آزاد و جویای حقیقت، نقشی بیمثال و تعیینکننده دارند.
رسانهها وظیفه دارند فضای مناسب را برای طرح پرسشهای مذکور و دریافت پاسخهای گوناگون فراهم سازند و صرفاً در چنین فضایی است که میتوان درستی را از نادرستی و جهل را از علم و هدایت را از ضلالت متمایز ساخت.
شواهد انکارناشدنی نشان میدهد، شوق فراوانی در غرب نسبت به شناخت اسلام وجود دارد و همین شوق موجب نگرانی دشمنان اسلام شده است، به گونهای که آنها برای ایجاد انحراف در این شناخت به ساخت و پرورش کاریکاتورهایی مانند داعش و القاعده و طالبان از اسلام دست زدهاند.
حال که چنین عزم و شوقی در غرب برای شناخت دین اسلام وجود دارد، مسأله مهم و کلیدی این است که روش کسب این شناخت صحیح از اسلام چیست و چگونه میتوان در غرب به اسلامشناسی پرداخت؟
آیتالله خامنهای با شناخت دقیقی که از انحرافات فراوان در معرفی اسلام از سوی افراطیهای بومی و دسیسهگران بینالمللی در سدههای اخیر وجود داشته، راهکار معین و مشخصی را پیش روی جوانان غربی نهاده است. آن شناخت بیواسطه و مستقیم از اسلام از طریق منابع اصیل و مأخذ دست اول یعنی قرآن و زندگی پیامبر خدا (ص) است، زیرا از این راه است که میتوان بدون پیشداوری و با گذر از سدهای عاطفی و مرزهای ساختگی به شناخت صحیحی از اسلام دست یافت.
در مقام نتیجهگیری میتوان گفت، تجربههای گذشته به ویژه سی سال اخیر و سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشان میدهد، تلاش برای ارائه تصویری ساختگی و غیر واقعی از دین اسلام با ترفندها و روشها و عوامل و ابزارهای فریبندهی گوناگون، ابعاد جدیدی یافته است و مخالفان شکلگیری دوباره تمدن اسلامی در این مبارزه و مقابله به همه شیوههای هنری و فکری و نرمافزاری و سختافزاری متوسل شدهاند.
دوستداران اسلام نیز با رجوع به تجارب گذشته، دریافتهاند مصاف امروز با دشمنان اسلام، مصاف سلاح و تفنگ و پول و ثروت نیست، بلکه مصاف و هماوردی گفتمانها و قرائتها و تصویرسازیها و اندیشههاست و اگر میخواهیم بار دیگر اسلام و مسلمانان را در عزت مطلوب ببینیم و بنشانیم، باید به ترویج و تصحیح این برداشتها بپردازیم و این مهم جز با اندیشهورزی، تعقل، قلمفرسایی و دیالوگ میسر نخواهد بود؛ نقطه آغاز دور جدید روشنگری درباره اسلام از همینجا آغاز میشود.
با سلام ؛ متاسفانه طی سالهای گذشته چهره ای از اسلام توسط غرب به ملت هایشان نشان داده شده است که فاصله فراوانی با اسلام حقیقی دارد.لذا با توجه به اینکه سیاستمداران غربی در اجرای این برنامه اهداف خاص خود را دنبال می کنند یکی از گروه های بسیار تاثیرگذار و جویای حقیقت در آن جوامع قشر جوان است که مقام معظم رهبری نیزبا درک شرایط و شناخت کامل نسبت به وقایع و تاریخ ؛ از طریق نگارش این نامه تلنگری را در جوانان اروپایی و آمریکایی ایجاد خواهد کرد تا ضمن تفکر درباره مواضع و عملکرد سیاستمداران خود در گذشته و حال ، احساس مسئولیت بیشتری نسبت به وقایع درحال وقوع در جهان داشته باشند.
انشاءا… خداوند ایشان را سلامت و موید بدارد و مسئولین نظام ج.ا.ا را و دستگاههایی را که مسئول معرفی و گسترش آرمان ها و سیاست های انقلاب اسلامی هستند را در انجام درست مسئولیت ها وپیگیری ماموریتهایشان یاری نماید.
با سلام به نظر من پیام رهبر انقلاب اسلامی اگر در دانشگاههای غرب به عنوان منبع و کتابی تدریس شود بگونه ای که بدون درنظرگرفتن منافع نتیجه گیری از ان صورت دهدمیتواند تحول و تاثیری بر نگرش آنان از اسلام داشته باشد.